از خرید برمیگشتم که پشت چراغ قرمز، موبایلم زنگ خورد. گفتم زود جوابش میدهم و قبل از سبز شدن قضیه فیصله پیدا میکند. با این فرض، مکالمه شروع شد و من وقتی به خودم آمدم که ماشین پشتی دستش را روی بوق گذاشته بود! و من تازه هشیار شدم که از قضا چندثانیهای است چراغ سبز شده و من چشم در چشم چراغِ سبز هستم، ولی از جایم تکان نمیخورم!
توسعه فردی
اصلا نگران نباشید. نفرتانگیز بودن سخت نیست. تصمیم گرفتم یک دستورالعمل شفاف برای تبدیل شدن به یک انسان نفرتانگیز تهیه کنم، امیدوارم این دستورالعمل ناقابل به کام سالکان این مسیرِ هیجانانگیز خوش آید…
اینگونه میشود که بین گزینههای خوب، سرگردان میشویم و همین راههای خوب ما را بیچاره خواهد کرد…
از ۲۶ مرداد که در گردهمایی متممیها از کتاب موبایلدرمانی رونمایی و آن را با افتخار به معلم عزیزمان، محمدرضا شعبانعلی تقدیم کردیم، دوستان زیادی در مورد نحوه تهیه آن پیگیر بودند. خوشبختانه مراحل مربوط به نهاییسازی نسخه کاغذی و دیجیتال آن به پایان رسیده و این کتاب به بازار نشر عرضه گردیده است. این کتاب، اولین اثر مکتوب مدرسه ۱۰ محسوب میشود و …
قدیمترها که فیدخوان نمیفهمیدم چیست، برای وبلاگخوانی میافتادم به جان وبلاگها…
تکلیف شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام که مشخص است. تفاوت آن آرمانزندگیای (بر وزن آرمانشهر!) که افراد در صفحات اجتماعیشان نشان میدهند و آن جملات نغزی که مینویسند با زندگی و شخصیت واقعیِ آنها برای خیلی از ما مشخص شده است. زندگی آن افراد، صفحات بیشتری هم دارد. صفحاتی که در آن آدمها شخصیتِ متفاوتی دارند. اما به لطفِ جادوی …
قبلترها خودم را ملزم میکردم که به عدهی بیشتری توضیح بدهم، اما حالا جز عدهی معدودی تنها جوابم در برابر سوالات دیگران، دادن پاسخهای خندهدار است و به بهانهای از موضوع رد میشوم…