حتماً برای شما هم پیش آمده که با یک کتاب ارتباط خوبی بگیرید و آن کتاب بروی احساسات، رفتار، ذهن و یا زندگی شما تاثیرگذار باشد. در واقع جملات برگزیده کتاب ها بروی این تاثیرگذاری بی تاثیر نیستند.
حال آن کتاب میتواند یک رمان باشد که اشک ما را در میآورد، و یا نمایشنامهای که ما را مسحور خود میکند، و یا شعری که احساسات ما را برمیانگیزد. یا کتابی که راه جدیدی را در زندگی پیش روی ما میگذارد.
هرچقدر که آن کتاب برای ما ارزشمند باشد، بعید است که با گذر زمان، تمام متون آن به یاد ما بماند. اما هر کتابی با هر موضوعی همیشه جملات نابی دارد که برای همیشه در ذهن ما ماندگار میشوند. جملات نابی که حتی اگر سالها بعد به گوشمان بخورد لذت خواندن آن کتاب را برایمان تداعی میکند.
جملات زیبا از کتابهای معروف دنیا میتوانند برای ما الهامبخش باشند و یا حتی خواندن این جملات میتواند ما را مشتاق به خواندن آن کتاب بکند.
این جملات نه تنها تا انتهای ورقهای کتاب همراه ما هستند، بلکه همین جملات معروف کتابها هستند که آن کتاب را برای ما ماندگار میکنند.
نکته جالب دیگر اینکه ما از این جملات ناب کتابهای معروف دنیا برای بیان احساسات خود و یا برای افزایش قدرت کلاممان استفاده میکنیم.
در این مطلب سعی کردم بهترین جملات کتابهای معروف را برایتان گردآوری کنم.
جملات ناب از کتابهای معروف که نامهایشان بیشتر به گوشمان آشنا هستند و جزو پرفروشترین کتابها هم هستند.
قطعا جملات ناب کتابهای معروف زیادی در این مطلب گنجانده نشده و این نمونه کوچکی از مجموعه جملات کوتاه از کتابهای معروف میباشد. برای همین منظور امیدوارم تا انتهای این مطلب ما را همراهی کنید و در انتهای مطلب برایمان بنویسید چه جملات زیبا از کتابهای معروف دنیا به نظرتان میرسد که در این مطلب نیامده ولی برای شما تاثیرگذار بوده است.
اگر به دنبال لیستی از کتابهای معروف دنیا میگردید، پیشنهاد میکنم به مطلب لیست ۱۰۰ کتابی که باید خواند ، سری بزنید.
۱- جملات زیبای کتاب آرزوهای بزرگ
دیگر جملات کتاب آرزوهای بزرگ:
- دری که به سوی زندگی باز میشود بهطرف انسان نمیآید بلکه انسان باید به سوی آن برود.
- آنچه که روزی مصاحب شایسته آدم بوده، یک روز دیگر مصاحب نامناسبی خواهد بود.
- شیادان و فریب دهندگان عالم در مقام مقایسه با خودفریبان کسی نیستند.
- به ستارگان نگاه کردم و اندیشیدم چه قدر ترسناک بود اگر مردی موقعی که بدنش در حال یخ زدن بود و مرگ به او نزدیک میشد، به ستارگان نگاه میکرد و هیچ رحمی و شفقتی در میان آن همه نور درخشان نمییافت.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۲- جملات کتاب دزیره، اثر آن ماری سلینکو
دیگر جملات کتاب دزیره:
- قلبم مالامال از عشق است و در سینهام سنگینی میکند. تابهحال نمیدانستم که انسان میتواند عشق را هم در جسمش احساس کند.
- تو زندگی مرا به سوی بدبختی هدایت کردی اما من هنوز هم راهی برای فراموش کردنِ تو نمیبینم!
- گاهی بزرگترین پاداشها در زندگی از کارهایی که بیشتر از همه به ما صدمه میزند، به دست میآید.
- تاریخ بشر مجموعهای از سرنوشتهای افراد است، تنها مردانی که عهدهدار امضای احکام و فرامین هستند و از بهترین و کارآمدترین شیوههای کاربرد توپ ها آگاهند و میدانند چهوقت و چگونه آنها را آتش کنند، سرنوشت جهان را نمیسازند، به گمان من دیگر مردمان نیز از شمار بنیادگران تاریخ بشریتند؛ تمامی مردان و زنانی که آماج گلوله قرار میگیرند و یا سرهاشان از پیکرهاشان جدا میگردد؛ تمام آنانی که امیدوارانه زندگی میکنند، عشق میورزند و سرانجام میمیرند، سازندگان تاریخ بشری هستند.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۳- جملات ماندگار کتاب چشمهایش
دیگر جملات کتاب چشمهایش:
- بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عیناً همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
- من هیچ وقت در زندگی نفهمیدم که چه می خواهم، همیشه قوای متضادی مرا از یک سو به سوی دیگر کشانده و من نتوانسته ام دل و جان فدای یک طرف بکنم و طرف دیگر را از خود برانم. بدبختی من در همین است.
- در سمفونیها گاهی آهنگی آرام و کم از میان هیاهوی ارکستر رخنه میکند. این آهنگ خفیف و لطیف پخش میشود اما به دل شما مینشیند. شما دائما انتظارش را دارید. باز این صدای خفیف تکرار میشود. منتها این دفعه بیشاز بار اول شما را میگیرد. کمکم تمام ارکستر یکصدا همان آهنگ دلخواه شما را با نان قدرتی بیان میکند که دیگر اختیار از دستتان در میرود. مصیبتهای جگرخراش هم همین طور بروز میکنند. انسان اول تمام عمق آنها را ادراک نمیکند .گاهی خودی نشان میدهند و در نیستی فرو میروند. ناگهان تمام ارکستر بهصدا در میآید. آنوقت اشک از چشمهای شما جاری میشود و خودتان نمیدانید برای چه گریه میکنید.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۴- جملات معروف از کتاب گتسبی بزرگ
دیگر جملات کتاب گتسبی بزرگ:
- گتسبی به نور سبز باور داشت، به آن آینده سراسر سکر و لذت که سال به سال از برابر ما بیشتر پس مینشیند. اگر اینبار از چنگ ما گریخت چه باک، فردا تندتر خواهیم دوید، دستهایمان را بیشتر خواهیم گشود و سرانجام یک بامداد خوش… پس همچنان میکوبیم، مانند قایقهایی خلاف جریان، و همواره به گذشته رانده میشویم.
- در سالهای جوانتر و ضعیفتر بودنم پدرم به من نصیحتی کرد که از همان موقع در ذهنم میچرخد. اینطور گفت که هر وقت میخواهی از کسی ایراد بگیری فقط یادت باشد که همه مردم دنیا، شانس و بختی که تو داشتی را نداشتند.
- باید یاد بگیریم دوستیمونو با آدمها تا موقعی که زندهن نشون بدیم؛ نه بعد از مردنشون.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۵-جملات معروف از کتاب صد سال تنهایی
دیگر جملات کتاب صد سال تنهایی:
- گذشته دروغى بیش نیست و خاطره بازگشتى ندارد و هر بهارى که میگذرد، دیگر برنمیگردد و حتى شدیدترین و دیوانه کننده ترین عشقها نیز حقیقتى ناپایدار است!
- انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پایین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد.
- روزی که قرار شود بشری در کوپه درجه یک سفر کند و ادبیات در واگن کالا، دخل دنیا آمده است.
- فرقی بزرگیست میان کسی که تنها مانده و کسی که تنهایی را انتخاب کرده است.
- قلب خاطرات بد را کنار میزند و خاطرات خوش را جلوه میدهد و درست از تصدیق همین فریب است که میتوانیم گذشته را تحمل کنیم.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۶-جملات معروف از کتاب کافکا در کرانه
دیگر جملات کتاب کافکا در کرانه:
- هیچوقت یکی را با همهی وجودت دوست نداشته باش…! یک تکه از خودت را نگهدار برای روزهایی که هیچکس به جز خودت نداری …!
- هر کدام از ما، چیزی را که برایش با ارزش بوده از دست میدهد. موقعیتهای از دست رفته، احساساتی که هرگز نمیتوانیم دوباره به دست بیاوریم. این بخشی از آن چیزی است که معنیاش زنده بودن است. اما درونِ سرمان اتاق کوچکی است که آن خاطرات را در آن نگه میداریم. اتاقی شبیه قفسههای توی این کتابخانه.
- کافکا : بیرون چه میبینی؟
+ از پنجرهی پشت سرش به بیرون نگاه میکنم؛ درختها، آسمان و قدری ابر را میبینم، و چند پرنده روی شاخههای درخت
کافکا : هیچ چیز غیر عادی نیست، درسته؟
+ درست است.
کافکا : ولی اگر میدانستی فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی، همه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد، نه؟
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۷- جملات برگزیده کتاب ها؛ کوری
دیگر جملات کتاب کوری:
- ما برای جلوگیری از شیوع این بیماری به وجدان و همکاری همه شهروندان متکی هستیم. ما جاودانه نیستیم و از مرگ نمیتوانیم بگریزیم، اما دست کم میتوانیم کور نباشیم، و کور نمیریم. ترس میتواند موجب کوری شود، حرف از این درستتر نمیشود، هرگز نمیشود، پیش از لحظهای که کور شدیم کور بودیم، ترس کورمان میکند، ترس ما را کور نگه میدارد.
- بدترین نوع کوری، کوری است که نمیخواهد ببیند.
- کور شدم، کور شدم. فریادی ست وحشت آور در دنیایی که همه ادعای بینایی میکنند، در حالی که همواره کورترین آدم ها آن هایی بودند که نمیخواستند ببینند، نه آنهایی که به واقع نمیدیدند.
این کوری سفید همه را به کام خود میکشد و در یک آن شعور و شرافت را از مردم میستاند. دیگر نه تمدنی میماند و نه انسانیتی. تکنولوژی دیگر به کار نخواهد آمد و هول و هراس قلب هر انسانی را چون چشمانش کور میکند.
انتظار معجزه از آسمان در سیمای هر کسی مشهود است، اما آیا معجزه میتواند درمانگر این همه بیخردی باشد؟
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۸- جملات معروف از عقاید یک دلقک
دیگر جملات کتاب عقاید یک دلقک:
- دنیا دیگر ظرافت نمیشناسد، نکتهسنج نیست. آدمها نمیفهمند لحظهی نشستن و برخاستن، نوشیدن یک لیوان آب یا باز کردن در یک قوطی توسط معشوق در چشم عاشق چقدر میتواند باشکوه، پر هیمنه و زیبا باشد. اما برایشان مهم است که اسم معشوقشان چقدر دهان را پر میکند و چند دهان را میبندد. دنیا جای ژستهای تهی، لحظههای تهی، مردمان تهی و نیازهای بیپایه و امیال قلابی است.
- من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمیکنم. این قدرت را دارم که به چیزی که نمیتوانم درک کنم احترام بگذارم.
- هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتادهاند فقط تنها به خاطر آورد.
- یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند، یا اینکه با آنها تظاهر به انجام کاری کند.در حالی که وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم، همچون کندهی درخت بیحرکت و خشک به نظرم میرسند. دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتاً تیراندازی و چکاندن ماشهی تفنگ و امضاء میخورند. اما به دستان زنان در مقایسه با دست های مردان به گونهای دیگر باید نگاه کرد: چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۹- جملات معروف از کتاب جاناتان مرغ دریایی
دیگر جملات کتاب جاناتان مرغ دریایی:
- جاناتان آنچه را که دیدگانت به تو میگویند باور نکن. همهی آنچه را که میبینی محدود است…با ادراک خود بنگر!فقط باید از صمیم قلب بخواهی. جاناتان عشق را بیاموز. تمرین را آغاز کن! تمرین پرواز… تمرین دوست داشتن… و هر آنچه در سر داری! تمرین را آغاز کن.
- خوب، از این به بعد چه اتفاقی میافتد؟ بهکجا میرویم؟ آیا مکانی به نام بهشت وجود دارد؟ خیر جاناتان، چنین مکانی وجود ندارد. بهشت یک مکان نیست، و یک زمان هم نیست. “بهشت یعنی کامل شدن“.
- جاناتان مرغ دریایی روزهای بعد را در انزوا سپری کرد، ولی پروازکنان تا دوردست و فراسوی صخرههای بلند میرفت. از تنهایی غصه نمیخورد، فقط از این بابت اندوهگین بود که سایر مرغان دریایی حاضر نیستند به شکوه پرواز که در انتظارشان است، باور بیاورند.حاضر نیستند چشمانشان را باز کنند و ببینند.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۰- جملات معروف از کتابهای معروف کلیدر
دیگر جملات کتاب کلیدر:
- آدم بدون عشق نمیتواند زندگانی کند. این را من میدانم، این را نه از کسی شنیدهام و نه در جایی دیدهام تا به یادم مانده باشد. این را از وجود خودم، با وجود خودم، از عمری که تباه کردهام فهمیدهام. نه! آدم بدون عشق نمیتواند زندگانی کند…
- دلش چنین میخواست.اما کو جرأت؟ این است آدمیزاد! دست کم، دو گونه زندگانی میکند: یکی آن که هست و دیگری آن که میخواهد!!
- ما به آدمهایی محتاج هستیم که خود را مدیون زندگی بدانند نه طلبکار آن… ما به آدمهایی محتاج هستیم که به زندگانی عشق داشته باشند نه کینه.
- شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمیشیند. اما تلخیهایش هربار تازهاند هر باز تازهتر.
- زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکان،که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۱- جملات معروف کتاب از سمفونی مردگان
دیگر جملات کتاب سمفونی مردگان:
- عشق را باید با تمام گستردگیاش پذیرفت، تنها در جسم نمیتوان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا، در آینه، در خواب، در نفس کشیدن ها انگار به ریه می رود و آدم مدام احساس می کند که دارد بزرگ میشود.
- هیچ وقت شده که از زمستان تا بهار را دویده باشی؟ امّا من از زمستان تا بهار دویدهام و چشمم مدام به آسمان و آفتاب بود.
- وقتی انسان کسی را دوست داشته باشد، بیشتر تنهاست، چون نمیتواند جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد!
- عاشقش شده بود اما حتی به خود هم نمیتوانست بگوید که عاشقِ اوست. همهی جرئتش را از دست داده بود. آدمی شده بود ترسو که با هر صدایی قلبش شروع میکرد به زدن. عشق و هراس سرکوفته او را از درون میخورد و پوک میکرد. عشق به آدمی ناشناس و هراس از آدمهای آشنا و حالا نمیخواست بداند برای چه زنده است!
- گفت: دنیا پوچ و بیارزش است! هیچ ارزش ندارد … گفتم: حرفهای خوب بزن، دنیا بیارزش نیست، فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است …!
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۲- جملات کتابهای معروف دنیا آتش بدون درد
دیگر جملات کتاب آتش بدون درد:
- در این روزگار، که ما بیش از هر چیز به امید و ایمان احتیاج داریم، مگذار ناامیدی، روزنی به اندازهی سر سوزنی در قلبت پیدا کند و از آنجا هجوم بیاورد. امید را برای روزهای بد، ساختهاند؛ چراغ را برای تاریکی. انسان اگر با مشقّت و درد و مصیبت روبرو میشد، نه به چیزی ایمان میآورد، نه به آیندهای دل میبست، و نه از امید، سلاحی میساخت به پایداری کوه.
- انسان برای خطا کردن و جبران خطا زاییده میشود. خطا، دلیل تازگی راه است- دلیل رشد، دلیل باز شدن، و دلیل اینکه انسان نمیخواهد و نمیتواند فقط به تجربه شدهها قناعت کند.
- با دلتنگیات، مرا بیتاب نکن؛ و با بیتابیات مرا دلتنگ! تو تکیهگاه منی، تکیهگاه اگر محکم نباشد، تکیه بیمعنی است. با قلبت احساس کن؛ اما با قلبت فکر نکن. بگذار کمی دیگر هم تحمل کنیم. همانطور که صدها سال تحمل کردهایم. غذای نیمپخته از خام بدتر است؛ زیرا خام، فریب نمیدهد! اما نیم پخته می فریبد پس کمکم کن تا پخته بازگردم.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۳- جملات معروف از کتاب جز از کل
دیگر جملات کتاب جزء از کل:
- وقتی از دنیا کنار میکشی دنیا هم به همان اندازه از تو کنار میکشد.
- نشسته بودم و فهرستی از بایدها و نبایدها تهیه میکردم. همان چرندیات همیشگی؛ سیگار را ترک کن و به چیزی که داری راضی باش و… فکر کردم بایدها و نبایدهای سال نو اعترافی است حاکی از اینکه میدانیم مقصر بدبختیهایمان خودمان هستیم نه دیگران.
- وقتی بچه هستی برای این که پیرو جمع نباشی با این جمله به تو حمله میکنند “اگر همه از بالای پل بپرند پایین تو هم باید بپری؟” ولی وقتی بزرگ میشوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب میآید و مردم میگویند “هی. همه دارن از روی پل می پرن پایین، تو چرا نمیپری؟”
- احساس میکنم یهجای زندگیم راه رو غلط رفتم ولی اینقدر جلو رفتم که دیگه انرژی برای برگشت ندارم. خواهش میکنم این یادت بمونه مارتین اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتی هیچ وقت برای برگشت دیر نیست. حتی اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه باید برگردی. نگو راه برگشت طولانی و تاریکه. نترس از این که هیچی به دست نیاری.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۴- جملات معروف از کتاب سووشون
دیگر جملات کتاب سووشون:
- گریه نکن خواهرم، در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درخت در سرزمینت. باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی!
- آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتر از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نمانده بکنم پس عشق میورزم.
- آنقدر مدارا کردهام که دیگر مدارا عادتم شده. وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم میکنند …!
- در این دنیا، همه چیز دست خود آدم است! حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس. آدمیزاد میتواند اگر بخواهد کوهها را جابجا کند. میتواند آبها را بخشکاند. میتواند چرخ و فلک را بهم بریزد … آدمیزاد حکایت است. میتواند همه جور حکایتی باشد. حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت و حکایت پهلوانی… بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا به قدرت نیروی روحی او نمیرسد، بهشرطی که #اراده داشته باشد.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۵- جملات معروف از کتاب من او را دوست داشتم
دیگر جملات کتاب من او را دوست داشتم:
- حواست هست؟ زندگی، حتی وقتی انکارش میکنی، حتی وقتی به آن بیاعتنایی، حتی وقتی از قبولش سر باز میزنی، از تو قویتر است. از همهچیز قویتر است. آدمها از اردوگاههای کار اجباری برگشتند و دوباره زاد و ولد کردند. مردان و زنانی که شکنجه شده بودند، مرگ نزدیکان و خاکستر شدن خانومانشان را دیده بودند، دوباره دنبال اتوبوس دویدند، دوباره دربارهی هوا حرف زدند و دخترهایشان را شوهر دادند. باور کردنی نیست، اما همین است دیگر. زندگی از هر چیزی نیرومندتر است.
- باید یکبار بهخاطر همهچیز گریه کرد. آن قدر که اشکها خشک شوند. باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همهچیز را از نو شروع کرد!
- زندگی حتی وقتی انکارش میکنی، حتی وقتی نادیدهاش میگیری، حتی وقتی نمیخواهیاش از تو قویتر است. از هر چیز دیگری قویتر است.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۶- جملات برگزیده کتاب ها؛ بلندی های بادگیر
دیگر جملات کتاب بلندی های بادگیر:
- آرزو کن و یاد بگیر که اخمهایت را باز کنی و چین پیشانیات را بگشایی، سعی کن با چشمان باز و روشن دنیا را نگاه کنی، از این دو دیو سیاه (چشم ها) دو فرشته بیگناه و بیپروا بساز که به چیزی شک ندارند و همه را دوست خود میدانند، مگر آن که خلافش ثابت شود. حالت سگ ولگرد و پستی را نگیر که انگار هر لگدی که میخورد حقش است و از تمام دنیا به اندازه کسی که لگدش میزند متنفر است، چون دنیا باعث درد و رنج است! فراموش نکن که خوش قلبی تو را قشنگ میکند و در نظر دیگران زیبا جلوه میدهد، حتی اگر رنگت سیاه باشد. چه بسیار آدمهای بدذاتی که زیبا هستند اما در نظر مردم زشت جلوه میکنند.
- ولی سرانجام روزی رسید که آن وضع خوش و آرام پایان یافت. وقتی دو نفر که ظاهراً با یکدیگر صمیمی و موافق هستند، متوجه شوند که واقعا در بعضی جهات با یکدیگر تضاد دارند. و آنچه مورد علاقهی یکی است دیگری را خوش نمیآید، خواه ناخواه میانهشان شکرآب خواهد شد.
- گاهی ما برای کسانی دل میسوزانیم که نه به خودشان رحم میکنند نه به دیگران.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۷- جملات معروف از کتاب چراغ ها را من خاموش میکنم
دیگر جملات کتاب چراغ ها را من خاموش میکنم:
- چرا کسی به فکر من نبود؟ چرا کسی از من نمیپرسید تو چه میخواهی؟ ورِ مهربان ذهنم پرسید “تو چه میخواهی؟” جواب دادم میخواهم چند ساعت در روز تنها باشم، میخواهم با کسی از چیزهایی که دوست دارم حرف بزنم.”ورِ ایرادگیر مچ گرفت. “تنها باشی یا با کسی حرف بزنی؟”
- یاد پدر افتادم که میگفت:”نه با کسی بحث کن. نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدمها عقیدهات را که میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیده خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بیفایده است.”
- “داشتم فکر میکردم برای سفر به تهران چه لباسهایی بردارم سوغاتی چی بخرم که پروانهای از جلو صورتم گذشت .سفید بود با خالهای قهوهای. تا فکر کنم:”چه پروانه قشنگی” یکی دیگر دیدم و بعد یکی دیگر و … هر هفت هشت تا رفتند نشستند روی بوته گل سرخ. گفته بود :”پروانهها هم مهاجرت میکنند. “به آسمان نگاه کردم. آبی بود. بی حتی یک تکه ابر.”
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۸- جملات معروف از کتاب ماهی سیاه کوچولو
دیگر جملات کتاب ماهی سیاه کوچولو:
- این را فهمیدهام که بیشتر ماهیها، موقع پیری شکایت میکنند که زندگیشان را بیخودی تلف کردهاند. دائم نفرین و ناله میکنند که زندگیشان را بیخودی تلف کردهاند. دائم ناله و نفرین میکنند و از همه چیز شکایت دارند. من میخواهم بدانم که، راستی راستی، زندگی یعنی اینکه تو یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ، یا اینکه طورِ دیگری هم توی دنیا میشود زندگی کرد؟
- ماهی سیاه کوچولو به خودش گفت: مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی میکنم. نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم که میشوم مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد.
- همهاش که نباید ترسید! راه که بیفتیم، ترسمان میریزد.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۱۹- جملات برگزیده کتاب ها؛ یک عاشقانه آرام
دیگر جملات کتاب یک عاشقانه ی آرام:
- چیزی هست به نام وجدان؛ که میتوانی به آسانی با یک گلوله خلاصش کنی و برای همیشه از شرّ حضورِ تُرش رویانهاش راحت شوی. اما در این حال، دیگر هیچ گاه عطرِ شادیِ خالص را استشمام نخواهی کرد؛ و صافی کمرنگ اما عمیقِ آرامش، بر زندگیت جای نخواهد گرفت.
- طبیعت، یک عاشق کامل واقعی است. چرا که هرگز خود را تکرار نمیکند. دو پاییز همرنگ، دو بهار همسان، دو تابستان همگون، دو زمستان مثل هم، هرگز، در تمام طول حیات انسان پیش نیامده است.
- حافظه، برای عتیقه کردنِ عشق نیست، برای زنده نگه داشتنِ عشق است. اگر پرنده را به قفس بیندازی، مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی. و پرندهی قاب گرفته، فقط تصوّرِ باطلی از پرنده است. عشق، در قابِ یادها، پرندهییست در قفس. مِنّتِ آب و دانه بر سرِ او مگذار و امنیت و رفاه را به رُخِ او نکش. عشق، طالبِ حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب!
- کمی زیستن در رؤیا به خاطر انطباق دادن زندگی با رؤیا، گناه نیست. آنچه اشتباه محض است فرو رفتن در رؤیاست و برنیامدن. در مِهِ مصنوعی غرق شدن. قطع ارتباط با روزمرّگیها. مِهِ تخیلی، بیشترین خطرش در این است که انسان در درون آن گم میشود و از سکونتگاهِ خود بسیار دور بیفتد. بازناگشتنی. گمگشتهٔ ابدی.
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
۲۰- جملات برگزیده کتاب ها؛ بیشعوری
دیگر جملات کتاب بیشعوری:
- اگر بیشعورها عاشق میشوند فقط به یک دلیل است: میخواهند در هیچ چیز کم نیاورند از جمله عشق!
- یک دلیل ساده برای گرایش آدمها به “بیشعوری” این است که با بیشعوری زودتر میتوان به هدف و منظور رسید!
- آیا واقعا بیشعوری مرض است؟ پاسخ من به این سؤال یک “بله ی” قاطع و بلند است. بیشعوری مرض وقاحت و سوءاستفاده از دیگران است. آدم بیشعور نمیتواند به دیگران گیر ندهد. انگار اگر دست از اشکال گیری بردارد و یا دیگران را تحقیر نکند جانش در میآید!
- هر آدمی، چه پولدار و چه بیپول، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان ممکن است به بیشعوری مبتلا شود. نه باهوش بودن و نه کودن بودن، هیچکدام مانع از ابتلا به این عارضه نمیشوند. به عبارت دیگر، بیشعوری مرضی است که میتواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند…
برای تهیه این کتاب میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
مطالب مرتبط
معرفی بهترین رمانهای کلاسیک جهان
سخن پایانی
قطعا این مطلب چکیده ی کوچکی است از جملات زیبای کتابهای معروف و قطعا این کتابها تنها کتاب های معروف دنیا نیستند و شما کتاب های معروف بیشتری را می شناسید.
در قسمت کامنت برایمان بنویسید:
چه کتاب های معروف دیگری می شناسید؟ و چه جملات زیبا و ماندگاری از کتابها بیاد میآوردید؟
آیا از کتابهای نامبرده شده جملاتی رو بیاد میآوردید که در این مطلب گنجانده نشده باشد؟
این مطلب توسط سمیه شیرعلی نوشته شده است.