خلاصۀ تیتروار آنچه در ۹۸ بر من گذشت. از جنبۀ شغلی بیشترش، از باقی جنبهها کمترش.
برای انتخاب دستۀ نوشته، دلنوشته را انتخاب کردهام، چیزی بیش از این نخواهد بود. آن هم به صورت پراکنده و البته کوتاه.
دوره طراحی زندگی
همان اوایل ۹۶ که اولین کارگاه حضوری با عنوان مدیریت تغییر را در آن کلاس کوچک اجارهای در تجریش برگزار کردم، یک فولدر روی لپتاپم داشتم به اسم دورۀ مسیر من. ایدهام این بود که در این دوره به آدمها کمک کنیم تا ابتدا سوالهایشان را پیدا کنند و جوابهای آمادهای که از سمت جامعه و خانواده به سمتشان پرتاب شده را زندگی نکنند.
جایی هم نوشته بودم که در آموزش به دنبال چه میگردیم؟ و گفته بودم که:
«بنظرم بهترین آموزشها هم ابزارند و کاراییِ یک ابزار صرفا در خدمت یک هدف میتواند ارزیابی شود، والا حرف از اثربخشی و کیفیتِ آموزش بیمعنی است. هر ابزاری، برای آدمی که سوالی ندارد و هدفی در پی این سوال تعریف نکرده، میتواند ناکارامد باشد و صرفا لذت گذرایی فراهم کند و بس.»
اواخر ۹۷ بود که از طریق کتاب زندگی خود را طراحی کنید با لابراتوار طراحی زندگی استنفورد آشنا شدم. این شد جرقهای برای برگزاری دورۀ طراحی زندگی.
سرتان را درد نیاورم ۹۸ سال لذتبخشی برای من از این جهت بود. آنچه در سرم بود را برای حدود ۱۰۰۰ نفر برگزار کردم که شرحش را قبلا نوشتهام.
و قطعا یکی از باشکوهترین لحظات زندگی شغلیام در آذر ۹۸ اتفاق افتاد. آن هیجان سالن و لطف دانشجویان طرح صدف برای انتخاب دوبارۀ من به عنوان استاد برگزیده، حس عجیبی بود.
این تازه شروع داستان برای دوره طراحی زندگی است. قدم بعدی آموزش آنلاین و بعدیترش شخصیسازی کردن تا حد امکان. این یعنی پروژهای مهم برای ۹۹
دوره مدیریت روز
مکمل دورۀ طراحی زندگی را هم در ۹۸ برگزار کردم. حدود ۳ ماه طول کشید تا آن همه مبحث را زیر یک عنوان جمع کنم و به هم ربط دهم. از کمالطلبی و اهمالکاری تا برنامهریزی و هدفگذاری و مدیریت توجه. فیدبکهای شرکتکنندگان دوره مدیریت روز خیلی دلگرمکننده بود.
یک وظیفۀ دیگر برای ۹۹: انتشار آنلاین یکجای این دوره ۱۰-۱۲ ساعته و یا انتشار عناوین مختلف به صورت جدا.
سال سفر کاری
از سفر برای راندن ویپاستاک (در سالهای ۹۲ تا ۹۴) در چاه نفت حالا در ۹۸ رسیده بودم به سفر به کرمانشاه برای برگزاری طراحی زندگی. یاسوج، زنجان، یزد، اصفهان، ورامین و زاهدان خودمان هم در لیست مقاصد سفرهای کاری ۹۸ بودند.
راستش حس خوبی داشتم از بابت این تجربه. و البته ۹۸ کافی بود تا به این نتیجه برسم که کلاس حضوری در مجموع راه بهینهای برای صرف منبع محدود من برای معلمی نیست.
یک چیزی را هم در گوشی از ذوق کودکانهام برایتان بگویم: تبدیل شدن از جوجهبلاگرِ ۳ سال پیش به معلمی که حالا از شریف و امیرکبیر تا باقی شهرها برای تدریس دعوت میشود، حس خوبی دارد.
کرونا در همین اسفند برنامۀ اصفهان و شیراز و سمنان را هم کنسل کرد. بیشتر از همه برای برنامۀ شیراز ذوق داشتم، قرار بود برای والدین و دانشآموزان مدارس سمپاد شیراز از آیندۀ شغلها بگویم و اینکه برای آماده بودن برای دنیای شغلی آینده چه باید کرد.
قرار نبود به این زودی بروم سراغ آن نوع مخاطبین، اما قطعا جزء برنامههایم بود، به لطف دوستانم در شیراز این فرایند تسریع شد.
حالا که این برنامه حضوری میسر نشد، سعی میکنم حرفهایم را در قالب یک پست همینجا منتشر کنم.
پادکست کارنکن
خودم خجالت میکشم به مجموعه فایلهای کارنکن بگویم پادکست، از جهت نظم در انتشار عرض میکنم. زورم را زده بودم که کمی منظمتر شود، اما به دلایل مختلف چندان موفق نبودم. اما از جهت آمار شنیده شدن جهش عجیبی داشتیم.
۹ قسمت در ۹۸ منتشر شد که در میان آنها قسمتی داریم که تا لحظۀ انتشار این پست، بیش از ۲۶هزار بار شنیده شده.
جوجه کباب
بیشتر از همۀ سالهای عمرم در ۹۸ جوجه کباب باد زدم، بیشتر از همه سالهای عمرم، آخر هفتهها را خانه نبودیم. قطعا خوشحالم از این بابت، این، آن جنبهای است که در سالهای گذشته از آن غفلت کرده بودم. و البته هنوز بدهکارم در این جنبه.
یگانه، یکتا و من در مهر ۹۸ 🙂
یگانه به مدرسه میرود
۹۸ سال بردن یگانه به مدرسه بود. سال حضور در جلسه اولیا و مربیان. حس غریبی بود. حس خوشحالی همراه با احساس سنگین و سنگینتر شدن مسئولیت پدری.
خیلی سریع میگذرد، خیلی. انگار همین دیروز بود که در مورد گفتگوهای پدر-دختری نوشتم.
و البته ۹۸ سال پشت لپتاپ نشستن یگانه هم بود. چقدر دنیای تو متفاوت خواهد بود دخترم و من چقدر ذوق دارم برای اولینهای تو، اولین کدی که ران کنی، اولین جملهای که تایپ کنی و …
دیدن آدمهای مورد احترام
۹۸ سال دیدن آدمهای مورد احترامم از نزدیک بود. سال چای خوردن در محضرشان. سال شروع رفاقت با آنها. به دلایلی اسم نمیبرم. از بعضیهایشان در همین بلاگ هم نوشتهام و دیدارشان از نزدیک حقیقتا حس خوبی داشت و البته قطعا پالس مثبتی است برای من و مسیری که آمدهام و میروم.
رفاقت
من آدم رفاقتهای بلندمدتم، از رابطه با آدمها انرژی میگیرم و بدون رفاقت کارم لنگ است. قطعا خوشحالم که امسال با ۳ همصحبتِ جدید بیشتر گپ زدیم. حسم میگوید حداقل یکی-دوتای از این رفاقتها تا سالها باقی خواهند ماند. عجب حس خوبی.
۹۹
سال سختی برای ایرانی، ۹۹ یادمان باشد که حتما با این مدل ساده (که دقیق نیست، اما مفید است) به سراغ مسائل برویم:
- مسائلی که من نمیتوانم برای بهبود یا حل آنها کاری بکنم.
- مسائلی که من میتوانم اقدامی برای بهبودشان انجام دهم.
مسائل دسته اول زیاد خواهند بود. پیگیری اخبارشان صرفا انرژی ما را میگیرد. انرژیای که محدود است و باید برای مسائل دستۀ دوم صرف کنیم.
۹۹ برای من سال بیشتر نوشتن هم خواهد بود و البته دورههای آنلاین. بایدهای طولانی مدت ندارم. ۹۸ نشان دادن چطور برنامه ۱ ساله در این دیار طولانیمدت محسوب میشود. نبایدها اما مشخص است:
- اکانت توییتر را همین چند روز پیش دادم به دوستی تا پسوردش را عوض کند.
- اینستاگرام را چند وقتی به خاطر اکانت کارنکن روی گوشی داشتم، پاکش کردم، اکانت شخصی هم که هیچوقت نداشتهام.
- استفاده زیاد از cold turkey برای بلاک کردن سایتهای خبری و باقی مزاحمان کار عمیق
حرف آخر
این متن چند روز درفت بود، چندوقتی است بلاگ ننوشتهام و احساس میکنم کیبردم (قلمم!) خشک شده.
این مطلب خودافشایی هم داشت که نوشتنش را سختتر میکرد. میتوانست بیشتر از این هم باشد که جلویش را گرفتم.
علی الحساب همینجا دکمه انتشار را میزنم و امیدوارم در روزها و هفتههای آتی بیشتر بنویسم.
تا بعد.
دیدگاه ها
امین جان سلام من دانش آموز کنکوری هستم و هدفم اینه که به دانشگاه های تهران بیام
امیدوارم که برسم به دانشگاه های تهران و بتونم در دوره هایت شرکت کنم واقعا ممنونم از این همه انرژی که در سایتت منتشر میشه حتی من که الان با این وضع کرونا دارم هنوزم به راهم ادامه میدم البته سخته.
خیلی دوست دارم باهات صحبتی داشته باشم درباره آینده خودم امیدوارم هر چه زود تر بتونم ملاقاتت کنم.
پست
سلام مهدی جان
امیدوارم یه دانشگاه خوب توی تهران قبول شی. قبول شدن توی یه دانشگاه خوب توی تهران توی زندگی من تاثیر زیادی داشته. امیدوارم برای تو هم اتفاق بیفته و ببینمت.
مخلصم 🙂
امین جان،
شاید این چیزی که دارم اینجا مینویسم،زیاد ربطی به موضوع طرح شده در اینجا نداشته باشه،ولی مخاطبم همه افرادی هستند که میخونند.
در فرهنگ امریکایی یه چیزی وجود داره به نام Ugly trust،واقعیت زشت!
در شرایط امروز کشور،که هنجارهای شغلی ما در حال تغییر هستند،خیلی جرات میخاد که یجوری به ملت بگی که دیگه دانشگاه به اون مفهوم قدیم دیگه جواب نمیده.اینرسی که ناشی از فرهنگ غلط “درس بخون تا جایی که میتونی” و عقاید غلط والدین بچه ها که به اون دامن میزنه،خیلی زیاده.واقعا من تحسین میکنم افرادی مثل تو امین رو که دارند میان و این Ugly trust رو نقد میکننند!
بهترین کلاس و جذاب ترین کلاسی که سال ۹۸ شرکت کردم دوره ی طراحی زندگی شما بود و حقیقتا وقتی که دیدم مجددا میاین توی دانشگاه ما و برگزار میکنین به هر کسی که میتونستم پیشنهاد کردم که شرکت کنه
پست
چقد خوب که این حس رو داشتی مطهره. 🙂
مخلصم
امیدوارم ۹۹ ساله خوبی برای همه ی ما باشه و بتونیم بیشتر از حضور شما لذت ببریم
سلام برامین ارامش عزیز.
واقعا سال ماجراجویانه داشتی امید وارم بتونی این مسیر هروز بهتر بهتر طی کنی ویک سال پربار درسال ۹۹داشته باشی. ما که از نوشته هایشما خیلی لذت میبریم.
راستی ی سوال داشتم.شما برای برگزاری وبینارتون از چه نرم افزاری استفاده کردین و چی پیشنهاد میدین؟
پست
سلام علی جان
ممنون از آرزوهای خوبت. 🙂
من از adobe connect استفاده کردم و وبینار رو توی سایت ایسمینار ثبت کردم.
سلام امینآقای عزیز.
حالتون خیلی خیلی بهتر از هر زمانی.
مدتی بود واقعا کم پیدا بودین. راستش دلم برای نوشتههاتون تنگ میشه.
من آشناییم با شما و سایتتون به دوره یادگیری اثربخش مربوط میشه. قبلشم از بس تو سایت متمم ول میگشتم با افراد خیلی زیادی آشنا شدم. ازین بابت هم خوشحالم واقعا.
کلا داستان وبلاگ زدنم هم برمیرده به همین متمم. هر روز مینویسم. سعی میکنم قطع نشه این زنجیره روزانه نویسی! کلا سایت پربرکتیه. زندگیم رونق گرفته از وقتی داخلشم.
ازت میخام بیشتر به وبلاگت سر بزنی وبنویسی!
دورههاییو که میذاری هم آنلاین برگزار بشه چون ماهایی که تهران نیستیم برامون سخته بیایم و حضوری شرکت کنیم.
پست
سلام محمدجواد
بلاگت رو دیدم، ایول. همینطور ادامه بده که معلومه کلی اتفاقای بهتر هم در انتظار تو و این بلاگ هست.
چقدر این تجربۀ medtalk عالی بوده. خوشبهحالت پسر. مطمئنم کلی چیز یاد گرفتی، البته که کلی هم تحت فشار بودی، اما از گزارشی که ازش نوشتی معلومه که میارزیده تحمل این فشارها.
به چشم، بیشتر خواهم نوشت و دورههای آنلاین هم تو راهه. 🙂
ممنون بابت این کامنت انرژیبخشت.
اتفاقا نگفتم بهتون که تو همین مدتاک، از اسلایدای آخر دوره یادگیری اثر بخش شما هم استفاده کردم و چقدر مورد پسند بچه ها واقع شد! آخرشم نوشتم !thanks to Amin aramesh
اون قسمتی که گفتین سهم من از زندگیم چیه؟ باور میکنین اون ۵ دقیقه آخر دوره با اون اسلایدای آخرش به تنهایی پازل جوابای منو تکمیل کرد واز یه عالمه ابهام رها شدم!
بیصبرانه منظر دوره های دیگه آنلاینتون هم هستم که یه قسمت دیگه از پازل جوابام تکمیل شه.
پست
ایول. 🙂
امیدوارم دورههای بعدی هم مفید باشه برات.
مخلصم
سلام امین جان.
قبلا هم بهت گفتم.
مسیری که انتخاب کردی و داری به خوبی طی میکنیش بسیار جذاب و غبطهبرانگیزه.
برات آرزوی رشد نمایی رو دارم در ادامهش.
دمت گرم.
من هم از نظر شخصی احساس خوبی نسبت به سال ۹۸ دارم. اتفاقای خوبی برام افتاد امسال.
امیدوارم آخرِ سال ۹۹ هم چنین احساسی داشته باشیم. 🙂
پست
سلام ادریس جان
تو لطف داری بهم و واقعا انگیزه میدی با این حرفها و تشویقهات. قبل از پاک کردن اینستاگرام، استوریهای تو از اونایی بود که تا میومد نگاهش میکردم و ظرف همین چندهفتهای که پیگیرت بودم، چند تا اسکرین شات گرفتم و ایدههاش رو یه جایی ضبط کردم. دمت تو هم گرم.
امیدوارم تو هم بترکونی ۹۹ رو. 🙂
مخلصم
سلام آقای آرامش من از وبلاگ شما چیزهای زیادی یاد گرفتم. امیدوارم امسال برای شما وخانواده محترم بهتر از سالهای گذشته باشه و همین طور مطالب جدید قرار بدید تا دیگران هم استفاده کنند
ممنون
پست
سلام و خیلی ممنونم از لطفتون. 🙂
درود و خدا قوت
امین جان خوشحالم که زندگیات را زندگی میکنی.
پست
ارادت ?
به به یکتا چقدر بزرگ شده، این یعنی ما داریم پیر میشیم:)
امیدورام ۹۹ هم سالی پر از حس های خوب باشه برات، پر از دیدارهای خوب قهوه و چایی ( قهوه رو یادت رفت بگی به نظرم:)) با آدمهای قابل احترام؛ با رفاقت های ادامه دار.
در جمع خانواده منحصر بفردت:))
پست
به به به این کامنت پرانرژی و لبخندبهلببیار. 🙂
ممنونم از آرزوهای خوبت معصومه.
امیدوارم شما هم بترکونید توی کار جدیدتون و اخبار بسیار خوبی برسه از سمتتون.
دمت گرم