فکر میکنم تجربههای واقعی زندگی آدمها، میتوانند بیشتر از هر کتاب و نصیحتی الهامبخش باشند. آدمهایی که راهِ خودشان را در زندگی پیدا کردهاند و به تعبیر من در حیطه شغلی اهل کارنکردن شدهاند.
قبلا هم گفتهام، کسانی که در سری کارنکن در مورشان حرف زدهام را پیگیری میکنم. دیروز بعد از مدتها، کاملا اتفاقی سری به صفحه اینستاگرام زهرا زینالی زدم. در مورد او قبلا در سری کارنکن گفتهام و میتوانید لینکهای مربوط را از انتهای همین مطلب دنبال کنید.
معرفی سری کارنکن و قسمتهای مختلف آن
در کپشن پستِ اخیر زهرا زینالی حرفهای جالبی بود که از جنس تجربهی زیسته است و فکر کنم خواندنش میتواند برای شما هم الهامبخش باشد:
“دقیقا یکسال پیش جشن فارغ التحصیلیم تو دانشگاه ع.پ.ایران بود. یکی از بهترین شبهای زندگیم که خیلی منتظرش بودم و بیشتر دوستای عزیزم هم تونستن بیان و کنار هم خاطره بسازیم. یکی دو هفتهای با باحالترین بچههای دانشگاه درگیر کارای عکس و برگزاری جشن بودیم و همهش خاطرههای شیرینه. اون موقع واقعا فکرشو نمیکردم (برنامه داشتم اما واضح نبود) که یکسال بعدش اینجا باشم. عکس دوم مال درخت بید محبوبم تو حیاط دانشکدهس 🙂
اینجا انقدر روزهام شلوغن و سریع میگذرن، انقدر هر روز پره از کلاس و مطلب و سخنرانی و جلسه و ملاقات و … که بعضی وقتا اتفاقای یک یا دو روز قبل به نظرم مال یکی دو هفته پیش هستن! برای همین اصلا یادم نبود نیمه اول مهر ۹۵ جشن فارغ التحصیلی داشتیم که خوشبختانه سوشال مدیای مختلف یاداوری میکنن.
اون روزا، آخرای اینترنی بخش سه ماههی اطفال بود و من هنوز بخش روانپزشکی و زنان و زایمانم مونده بود. بخش اعظم پایاننامهم مونده بود. تصمیمم برای ادامهی درس تو رشتهی سلامت عمومی (سیاستگذاری) قطعی بود و چندتا دانشگاه خوب تو آمریکا و انگلیس و دانمارک رو انتخاب کرده بودم که توی دو ماهِ باقیمونده به ددلاین اول دسامبر برای اپلای برای این رشته، شرایطشون رو بخونم و مدارکم رو آماده کنم. حالا یکسال گذشته، من تو بهترین دانشگاهی که میشد و دو سال بود آرزوش رو داشتم دارم درس میخونم، و فکر کنم کارم الان بیشتره و درسم سخت تره و اتفاقا راضیم چون به نظرم این سختیا آدمو محکم و قوی میکنن.
نتیجه اخلاقی این پست: علاقه به درس و کار از نظر عامهی جامعه دربارهی موقعیت اجتماعی یا درامد یا اهمیت اون رشته یا شغل به مراتب مهمتره. شغل فقط یه بُعد از زندگی و کیفیتشه و آدم باید کاری رو بکنه که کیفیت مجموع ابعاد زندگی رو به طور قابل قبولی حفظ میکنه، حتی اگه بقیهی جامعه نظرشون اینه که باید بری دنبال یه کار دیگه، چون در نهایت این خود ماییم که با انتخابامون و تبعاتش زندگی میکنیم“
قبلا به خود زهرا زینالی هم گفتهام که کاش با این قلم خوبش، در وبلاگ بنویسد. نمیدانم آن زمان به چه دلیلی مرا پیچاند! ولی اگر کسی از خوانندگان اینجا، صدایش به او میرسد، به او یادآوری کند که محتوای خوبی که تولید میکند زیر خروارها عکس و ویدئو در اینستاگرام دفن میشود و واقعا چه حیف.
کار نکن، قسمت دوازدهم: پزشکی که پیگیر علاقه و دغدغه اش شده
کار نکن، قسمت سی ام: و بازهم لبخندها نصیب کسانی است که کارنکنند
لینک پست مربوطه از صفحه اینستاگرام زهرا زینالی
پسنوشت
سری کارنکن را برای ۳۰ هفته متوالی، هر پنجشنبه نوشتم. بعدها برایتان از نقش این موضوعینوشتن در استمرار وبلاگنویسیام خواهم گفت.
به دلایلی بعد از ۳۰ قسمت، سری کارنکن را دیگر به آن سبک ادامه ندادم، اما مطمئن باشید کارنکن را رها نخواهم کرد. از شما چه پنهان که برنامههایی دارم برای ادامه این سری با یک مجموعه فایل صوتی و چیزهای دیگری هم در سرم هست که به وقتش خواهم گفت.
میخواهم آدمها هرچه بیشتر کارنکنند، زندگی کنند. وقت کم است و حیف است این وقت کم را برای کارکردن مصرف کنیم.
مطلب مرتبط
گزینه های خوب آدم را بیچاره میکند
چرا باید تغییر کنیم؟ (از مطالب پروژه عادتسازی در مدرسه ۱۰)
چگونه نویسنده شویم؟ (یک برنامۀ ۱۰ هفتهای برای نویسنده شدن در مدرسه ۱۰)