نکند شما هم فکر میکنید رازِ تغییر، نشستن و فکر کردن به آن است؟
نکند فکر میکنید با ادامه همین رفتارهای روزانه، روزگار متفاوتی برایتان رقم خواهد خورد؟
من فکر میکنم برای رسیدن به اهدافمان، باید ابتدا تغییری در روند زندگیمان ایجاد کنیم.
اما چگونه این کار را انجام دهیم؟
چه فاکتورهایی را در نظر بگیریم تا امیدِ ایجاد یک تغییر موفق بیشتر شود؟
اطلاع از زمان و مکان کارگاه مدیریت تغییر و ثبت نام در آن
دیدگاه ها
سلام آقای آرامش عزیز
تبریک زیاد برای طلوع دوباره صبح امید
متن زیر رو درباره تغییر برای خودم یادداشت کردم. خوشحال میشم اگر نگاهی بهش بندازید و من رو از نظرات مفیدتون محروم نکنید.
ممنون
“نگرش از درون به بیرون میگوید: پیروزیهای شخصی باید بر پیروزیهای عمومی پیشی گیرند.”
استفان کاوی – هفت عادت مردمان مؤثر
بسیار پیشآمده که به خودمان قول میدهیم: از فردا رژیمم را شروع میکنم، روزانه حداقل ۵۰ صفحه مطالعه میکنم، کمتر تلویزیون تماشا میکنم، وقتم را دیگر پای شبکههای اجتماعی هدر نمیدهم و برنامههایی دیگر ازایندست که اکثریت به شکست منجر شدهاند.
اما مشکل از کجاست؟ آیا ما ذاتاً تغییرناپذیریم؟ ارادهی کافی برای تغییر نداریم؟ یا چیزی درونمان هست که به قول مولوی جنین وار تقاضایی دیگر دارد؟ روشن است که برای تغییر نیازمند برنامهای شفاف و قابلاجرا هستیم اما پیش از آن باید به نگرشمان نسبت به تغییر نگاهی بیندازیم. اساساً برای چه میخواهیم تغییر کنیم؟ این ازنظر من بزرگترین سؤالی است که پیش از برنامهریزی باید از خودمان بپرسیم. از شرایط فعلی ناراضی هستیم؟ دلیل این نارضایتی چیست؟ شاید این حس عدم رضایت مبتنی بر القای دیگران باشد و محیطمان این فرض غلط را بر ما اجبار میکند. شاید من راحتترم که بهجای استفاده از وسائل نقلیه عمومی، که تمام دنیا داد میزند ما موظفیم از آنها استفاده کنیم، لازم دارم با خودروی شخصی به محل کارم بروم و زمان و انرژی صرفهجویی شده را کنار خانواده بگذرانم و درنتیجه خانوادهای شادتر داشته باشم که حتماً اثرات اجتماعی خودش را هم خواهد گذاشت. پس هر فرد پیش از اقدام به تغییر باید عمیقاً به این بیاندیشد که آیا تغییر لازم هست یا خیر و پس از آن مشخص کند که دلایلش برای تغییر چقدر درونی و خودخواسته است. در قدم بعدی باید میزان وفاداری خودمان به خودمان را بسنجیم. استفان کاوی در قسمتهای ابتدایی کتاب هفت عادت مؤثر این نکته را گوشزد میکند که “وفا کردن به عهدی که با خودمان میبندیم باید به وفاکردن به قولهایی که به دیگران میدهیم، پیشی بگیرد.” پس تنها درصورتیکه متعهدانه نسبت به خودمان رفتار کنیم و بر پیمانهایی که با خودمان میبندیم استوارانه بایستیم، میتوانیم مسیر پیچدرپیچ رشد و توسعه فردی را طی کنیم و هر تغییری را که از درون خواهان آن هستیم، ایجاد کنیم.
پست
سلام پرنیان عزیز
بسیار خوب بود.
مثال استفاده از خودروی شخصی برای درنظر گرفتن معیارهای خودمان و چرایی تغییر برای ما بسیار خوب بود.
خوشحالم که کتاب هفت عادت رو با دقت پیش میبری. همچنین بسیار خوشحالم که مینویسی. نوشتن باعث میشه خیلی بهتر بتونیم فکر کنیم.
پیشنهادم راجع به متنت اینه که بعد از نوشتن چنین متنی، اقدامات بعدی رو برای خودت مشخص کنی، همچنین بنظرم بهتره از یک تغییر مشخص شروع کنی و به مرور سایر تغییرات مدنظرت رو اضافه کنی.
نمیدونم حرف بدردبخوری زدم یا نه. اما این رو بدون که من از دیدن کامنتهات زیر نوشته هام خیلی خوشحال میشم. باز هم اگر چیزی بنظرت رسید حتما بنویس.
نظر شخصی من اینه که خیلی از ماها معنی مبهم از تغییر داریم
خیلی هامون از تغییر توقع انقلاب داریم… یهو همه چیزو عوض کنیم…دریغ از اینکه نمیدونیم تغییر آهسته آهسته شکل میگیره و همون دو درصد تغییر میتونه خیلی نتایج رو عوض کنه.
پست
آره سحر، متاسفانه همینه. من هم قبلا یه چیزی در این مورد نوشتم:
چیزهایی در مورد تغییر: آهستگی، پیوستگی و الزام وجود نشانه های حداقلی