پدر پولدار (۲)

پیش نوشت:

این مطلب در ادامه مطلب قبلی است که میتوانید آن را اینجا ببینید.

نوشت:

در مطلب قبلی از حماقت افتخار به استعداد ذاتی حرف زدم و آن را شکل دیگری از افتخار به ارث پدری برشمردم. در این مطلب از یک حماقت جمعی حرف میزنم، حماقت افتخار به منابع خدادای برای یک ملت. این هم شکل دیگری از همان “افتخار به ارث پدری” است.

واقعا چرا وقتی میخواهیم از کسی طلبکار باشیم، یادمان می افتد که سهممان را از نقتمان طلب کنیم، چرا از خودمان طلبکار نیستیم که “ما چه تلاشی کرده ایم و برای کشور چه کردیم؟” اینکه ما از نیاکانمان ارثی به نام نفت (و سایر منابع طبیعی) به ارث بردیم و به آن افتخار هم بکنیم، جز حماقت چه چیز دیگری است؟ یادمان نرود که:

افتخار کردن به هر چیزی که برای بدست آوردنش زحمتی نکشیده ایم،

 نوعی حماقت است.

خب یعنی از نفتمان (ارث پدرمان) استفاده نکنیم و همه اش را آتش بزنیم؟ نه، منظور این نیست. همانطور که میتوانیم با پولهای موجود در حساب های بانکی به ارث رسیده از پدرمان، ارزش افزدوه تولید کنیم و چیزی به آن بیفزاییم و آن را در کنار تلاشمان برای اثربخش تر کردن آن استفاده کنیم، از نفت هم میتوانیم همین استفاده را بکنیم.

نه اینکه تبدیل به ملتی شویم که هر کداممان دهانمان را باز کرده ایم و لقمه ای از این ارث پدری طلب میکنیم، بی آنکه خود هیچ تلاشی کرده باشیم. جالب است که موقع شکایت از روزگار، اینگونه اغاز میکنیم: «ما که این همه نفت داریم، پس چرا انقد وضعمون بده؟».

نتیجه این روند هم مشخص است، ملتی که “بدعادت” شده و به ارث پدری اش می نازد، سرانجامش هم معلوم است، دیر یا زود این نعمت “خاک آورده” را خاک با خود خواهد برد و ما خواهیم ماند و این همه تلاش نکرده.

واقعا بلای بزرگی بر سر ما آمده که بزرگترین لذتمان مصرف کردن است و لذت تلاش کردن را فراموش کرده ایم. بد نیست نگاهی به سایر کشورهای دنیا که از این ارث پدری محروم بودند، بیندازیم. آن چنان “تلاش کرده اند” که امروز آرزوی ما “تقدیم بخشی از ارث پدریمان” به آنها برای دریافت “حاصل تلاششان” است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *