فکر کنم همه والدینی که برای خودشان نقشی فراتر از تولید بچه قائلند، دغدغه تربیت کودکشان را دارند. همه ما دوست داریم نقش خودمان در مقام والد را به درستی ایفا کنیم و میدانیم که روزهای کودکی بچه هایمان نقش زیادی در شکل گیری آینده آنها دارد. کتاب “کودک، خانواده، انسان” نوشته دو مادر است که هر …
در این قسمت قرار نیست در مورد فرد جدیدی بنویسم. البته اولش قرار بود این کار را برای این هفته هم بکنم و سوژه اش را هم انتخاب کرده بودم، اما چیزهایی در مورد دو نفر از بیکارانِ قسمتهای قبلی “کار نکن” دیدم و شنیدم که بنظرم رسید بهتر است این قسمت “کار نکن” را به آن چیزها …
راستش را بخواهید واژه “سخیف” آن واژه ای نبود که برای عنوان این مطلب در مورد تصمیم گیری درنظر داشتم، بنظر من این استدلالی که میخواهم درباره اش صحبت کنم بهتر است با صفت “احمقانه” خوانده شود. ولی دیدم شاید استفاده از واژه احمقانه در عنوان چندان جالب نباشد و این شد که نوشتم استدلالی سخیف …
قبلا هم گفتم، علاقه ویژه ای به سرداران جنگ هشت ساله ایران و عراق دارم. نمیدانم فیلم روز سوم را دیده اید یا نه. اینکه بریزند توی شهرت و غارتش کنند و به هیچ چیزت هم رحم نکنند خیلی درد دارد. و البته اینکه تقریبا با دست خالی سی روز از شهرت دفاع کنی، مردانگی بزرگی …
پیش نوشت ۱: آنچه اینجا مینوسیم مواردی است که بعد از حدود دو ماه وبلاگ نویسی جدی به ذهنم میرسد. به همین خاطر هم اسمش را گذاشته ام “موارد” و نه چیزهای دیگر. فکر میکنم “نکته” را کسی میگوید که تجربه ای دارد و من صرفا چند موردی که خودم در این روند دو ماهه …
یادم می آید از اولین چیزهایی که غیر از کتابهای درسی خواندم روزنامه “شرق” بود. تقریبا تمامی صفحات را با لذت میخواندم، اما خواندن سرمقاله های محمد قوچانی کیف دیگری داشت. اینکه هر روز بابا با یک روزنامه جدید می آمد و من کلی مطلب برای خواندن داشتم یکی از لذات بزرگ آن سالهای دبیرستانم …
صالح سخندان، همان آقای خطای دید است. او نقاشیهای فوقالعادهای میکشد. نقاشیهای سهبعدیاش حرف ندارد و البته این مهارت را آموزش هم میدهد. مشخص است که صالح از کارش لذت بسیاری میبرد. او در حال زندگی کردن است و نه کار کردن. او پایش به تلویزیون هم باز شده. طراحی های تبلیغاتی هم میکند. نظر او در …
عکس مربوط به اردیبهشت ۹۳ است، برای انجام ماموریت رفته بودیم. چاه نفت مربوطه کنار کارون بود و زمانهای استراحت می آمدیم کنار کارون. البته من نیروی واحد عملیات نبودم، نخواستم باشم، یعنی شرایطم با وضعیت تاهل اجازه نمیداد. شرکت ما اصطلاحا یک Service Company بود و بسته به نیازِ چاه، نیروهای عملیات باید اعزام میشدند، …