مهرماه است و ۱۲ سال از اولین روزهایی که به تهران آمدم و زندگی خوابگاهی را شروع کردم میگذرد. زندگی خوابگاهی برای من فواید بسیار زیادی داشته، خیلی چیزها را در خوابگاه یاد گرفتم و تجربه کردم. چیزهایی که شاید اگر زندگی خوابگاهی نبود، هیچوقت تجربه نمیکردم و یاد نمیگرفتم. در این نوشته میخواهم از تجربیات خوابگاه و شاید حرفهای مرتبط دیگر بگویم.
پیش از شروع، فکر کنم بد نباشد کمی در مورد شرایط خودم در آن زمان بگویم، فکر کنم اینگونه بهتر میشود در مورد قابل تعمیم بودن یا نبودن حرفهایم به شرایط خودتان قضاوت کنید.
من متولد زابل و بزرگشده زاهدانم و از اواخر شهریور ۸۵ که برای تحصیل به تهران آمدم، بیش از ۶ سال در خوابگاههای دانشجویی دانشگاه امیرکبیر ساکن بودم. از زندگی خوابگاهی در چنین موقعیتی مینویسم. زندگی در یک خوابگاه دانشگاهی دولتی در مرکز شهر تهران.
۱- خوابگاه، خانه اول شماست
فاصله من تا خانوادهام خیلی زیاد بود (۱۵۰۰ کیلومتر) و ناچار کمتر رفت و آمد میکردم. به غیر از تعطیلات بین دو ترم و تابستان، عمدتا من تنها یک بار دیگر در طول ترم به زاهدان میرفتم. این شرایط باعث شده بود تا در زمان حضور در خوابگاه، خوابگاه برایم محل زندگی اولم باشد. دیده بودم کسانی که نگاهشان به خوابگاه به عنوان محل زندگی غیردائم بود و از این جهت شاید کمی متفاوت به خوابگاه نگاه میکردند: مثلا مسافرخانه موقتی که باید از سر اجبار آنجا بود، اما زندگی اصلی در جای دیگری است.
این تفاوت در نگاه به خوابگاه ممکن است منجر به تفاوت در شیوه زندگی در آن هم بشود.
پیشنهاد مشخصم این است که ترجیحا با افرادی هماتاق شوید که از این جهت نگاه مشترکی به خوابگاه دارید. اینگونه زندگی خوابگاهی دلنشینتر میشود.
آدمی که هفتهای دو شب در خوابگاه است ممکن است نخواهد به قوانین شما در اتاق تن بدهد. شاید نخواهد با شما همسفره و همکاسه شود و البته تفاوتهای دیگر.
فارغ از این بحث، به نظرم به هر میزان که در خوابگاه هستید، در آن زمان، آنجا را خانه اولتان بدانید. اینگونه انگیزه بیشتری دارید تا لحظاتتان را کامل زندگی کنید و برای زندگی بهتر در خوابگاه برنامهریزی کنید.
۲- قانون اتاق/سوئیت و آداب زندگی در خوابگاه
نمیشود هر کس ساز خودش را بزند و هر کاری خواست بکند. قرار است برای مدتی زیر یک سقف زندگی کنید. خب حالا که نمیشود هر کس ساز خودش را بزند، باید به سازِ که برقصیم؟
بهترین کار این است که سازی جدید اختراع کنید و همه به همان ساز برقصید (البته که استغفرالله و در مثل مناقشه نیست و این حرفها).
در یک دورهمی دوستانه سر یکی سری قوانین به توافق برسید و حتما به آنها وفادار باشید. مهمترین قانون به نظرم ساعت خواب است. ما ساعت ۱۲ را ساعت خاموشی اعلام کرده بودیم. راس این ساعت باید چراغ خاموش میشد و اگر کسی کاری داشت یا باید پیش از ساعت ۱۲ کارش را تمام میکرد یا بعد از آن باید میرفت و کارش را در کتابخانه یا نمازخانه یا هرجای دیگر انجام میداد.
حتی اگر تنها یک نفر میخواست بخوابد این قانون باید اجرا میشد و تنها در یک صورت میشد چراغ روشن بماند: وقتی همه موافق باشند.
از اجرای قانونِ خودنوشتتان گریزان نباشید، روزی این قانون در جهت میل لحظهای شماست و روزی در خلاف آن. اما مطئن باشید در درازمدت تنها با این قوانین است که همه راضی خواهید بود.
در مورد شیوه برخورد با مهمان هم میتوانید قانون بگذارید. بهرحال هر کدام از شما احتمال دارد مهماندار شود و خوب است باقی هماتاقیها بدانند در مدت حضور او چه کنند؟ مهمان کجا بخوابد؟ غذایش و …
در مورد شرایط شستن ظرفها هم، مثلا این قانون که هرکس بلافاصله بعد از استفاده از ظرفها باید آنها را بشوید، اگر مورد توافق همه باشد، میتواند قانون خوبی باشد.
در مورد تمیز کردن اتاق هم. باور کنید اتاق نامرتب و کثیف هیچ افتخاری ندارد.
محل مشترکی برای هزینهها داشته باشید و با دُنگ آشنا شوید.
خلاصه که قانون بگذارید و به آن وفادار بمانید. همین.
بعدترها که ارشد بودیم – خوابگاه نجات الهی، خیابان بهآفرین
۳- قانونی فرای سایر قوانین
البته که یک قانون نگفته و نانوشتهای هم در پس این قوانین باید وجود داشته باشد: قانون مدارا. در نهایت در وضعیت کنونی شما بیشترین وقتتان را با هم میگذرانید و این یعنی کیفیت روابطتان با هم، تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی شما دارد.
زندگی زیر یک سقف با خطکشیهای سخت چندان خوشایند نخواهد بود. خوب است که قوانین باشند، اما اگر یک بار من به جای هماتاقیم ظرفها را بشویم، آسمان به زمین نمیآید. اگر شبی به خاطر پروژۀ خاص او بعد از ساعت خاموشی هم چراغها خاموش نشد، باز هم زمین به آسمان نخواهد رفت.
خلاصه که به نظرم فرای تمام قوانین وضعشده، قانون مدارا قرار دارد. و البته که سوء استفاده خر است.
۴- واقعیتهای زندگی خوابگاهی را بپذیرید
سکوت خانه را نخواهید داشت. آن حریم شخصی داخل خانۀ پدری در اتاقتان وجود ندارد. که گفته چیزی در این دنیا هست که همهاش خوبی باشد؟
داستان این نوشته این است که چطور با وضعیت موجود کنار بیایید و از خوبیهایش بهرهمند شوید و بدیهایش را حداقل کنید. فکر کنم باقی داستان زندگی هم همین است.
احتمالا خوابگاه نگهبانی دارد که برای ساعتِ ورود و خروج آخر شب به شما تذکر خواهد داد. مهمانهایتان را به او معرفی خواهید کرد و …؛ کاش با نگهبان خوابگاه دوست شوید. خیلی به کارتان میآید. همیشه جا برای قدری مماشات هست. لبخند را از خودتان و او دریغ نکنید.
۵- تفاوتها را در زندگی خوابگاهی به رسمیت بشناسید
هر کدام شما از یک طرف ایران آمدهاید. از شهرهای مختلف، از خانوادههای مختلف و از فرهنگهای مختلف. به هیچوجه توقع نداشته باشید که آنچه در نظر شما خوب/بد است، در نظر دیگری هم به همان شدت خوب/بد باشد. از سادهترین مسائل مثل برداشت شما از یک واژه گرفته تا نوع شوخیهایی که میکنید.
خودتان را برای این تفاوتها آماده کنید. البته که داستان خیلی هم عجیب و غریب نیست و بعد از برخوردهای اولیه اوضاع دستتان میآید.
به نظرم بهتر است برای ترمهای نخست، با کسانی هماتاق شوید که اختلاف فرهنگی کمتری با آنها دارید. البته در عمل معمولا این اتفاق میافتد، چون شما معمولا بچههای همشهری را پیدا میکنید و با آنها هماتاق میشوید. اما با همانها هم اختلافاتی خواهید داشت.
اما چیزی که این وسط به نظرم باید به آن باور داشته باشید، اهمیت گفتگو درباره تفاوتهاست. به هیچوجه نظر خودتان را تنها نظر درست ندانید.
خلاصه که گفتگو کنید آقا، گفتگو.
۶- دانشگاهی به نام خوابگاه
از خودِ درسهای دانشگاه، احتمالا در سالهای بعد چیزی به خاطرتان نیاید. آن مدرک هم احتمالا کارایی چندانی برایتان نداشته باشد، اما در خوابگاه، میتوانید کلی مهارت بااهمیت یاد بگیرید که بعدها خیلی بدردتان خواهد خورد. مهارتهایی که به لطف زندگی در خوابگاه مجبورید یاد بگیرید و این خیلی خوب است.
حتی اگر با صمیمیترین دوستتان هماتاقی شود، باز منتظر پیش آمدن تعارضها باشید. اصلا ذات زندگی آدمیزاد همین است، هرچه تعامل بیشتر، احتمال وجود اختلاف هم بیشتر. حل کردن این اختلافات تجربه بسیار خوبی نصیبتان خواهد کرد. این را به فال نیک بگیرید.
مذاکره کردن و شیوه بده-بستان امتیاز را فرا خواهید گرفت. یادتان باشد که حتما شما هم باید از مواضعتان عقب بروید و در زندگی زیر یک سقف (در هر نوعی) تنها دو مدل نتیجه وجود دارد: برد-برد یا باخت-باخت. یا هر دو راضی هستید و از بودن در کنار هم خوشنود، یا هر دو ناراضی و دلگیر.
تصمیمگیری و مدیریت بحران را هم یاد خواهید گرفت. و البته کلی چیز دیگر.
۷- تفریحاتی رویایی
آدمیزاد به تفریح نیاز دارید. باور کنید نیاز دارد. زندگی خوابگاهی فرصت مناسبی برای تفریح کردن با رفقایی همسن است. برای تفریحتان برنامهریزی کنید. در این تفریحها، رفاقتها عمیقتر میشوند، حظ میکنید و خلاصه تفریح خیلی خوب است.
این هم یک نمونه از تفریحات ما:
عکسها و خاطره ها: کوهپیماییِ نصف شبی، خوابگاه و داستانهای مربوطه
۸- رفاقت و دیگر هیچ
بهترین رفقایم مربوط به دوران خوابگاهند. درد و رنج شما را گاهی حتی خانواده هم نمیداند و رفیق همخوابگاهی همراه آن لحظات سخت شماست. در خوشی و ناخوشی باهمید. چه فرصتی بهتر از این برای رفیق شدن؟ برای لذت بردن از رفاقتی عمیق؟
پیشنهاد مشخصم در این مورد این است که دایره رفاقتتان را به همشهریها محدود نکنید. با آدمها در آسانسور و سالن مطالعه و … سر صبحت را باز کنید. شاید همین جرقهای شد برای رفاقتی طولانی و عمیق.
بعدها خواهید فهمید که رفیق خوب هیچ جایگزینی در زندگی ندارد و چه زمانی بهتر از این دوران برای عمق بخشیدن به رفاقت؟ زمانی که وقت آزاد بیشتری برای ساختن خاطره مشترک دارد. و آدمها به میزان خاطرات مشترکشان در رفاقتشان عمیق میشوند.
عمر رفاقت، عمق رفاقت، خانواده و حرفهای دیگر
این رفاقتها هم یکی دیگر از آن فوایدی است که میتوانید امید داشته باشید بیهودگی بعضی واحدهای درسی بیخاصیتتان را بشورد و ببرد.
یخبندان سال ۸۶ و تعویق امتحانات و پارک دانشجو
آخه چهارزانو روی پیادهرو؟ – این همه سرخوشی از کجا آمده بود؟
۹- حسرتهای من برای زندگی خوابگاهی
آدمیزاد حسرت میخورد. برای فرصتهایی که داشته و هدر داده. برای لحظاتی که آنها را کامل زندگی نکرده. برای محبتهایی که نکرده.
اما همین آدمیزاد کمتر پیش میآید با شنیدن حسرتهای دیگران، آستین بالا بزند و طوری برنامهریزی کند تا در موقعیت مشابه طوری رفتار کند که حسرتی مشابه برایش باقی نماند.
آدمیزاد است دیگر.
با این مقدمه، من از حسرتهای خودم برای آن دوران می گویم. باشد که نوشتن اینها، باعث شود کمی از حسرتهای احتمالی شما در آینده کم شود.
الان که به گذشته نگاه میکنم، از شیوه مصرف زمانم در آن دوران به شدت ناراضیم.
واقعا من با آن همه وقت خالی در خوابگاه چه کردم؟
خیلی دوست داشتم زمانم را صرف کتاب، زبان انگلیسی و کسب مهارت میکردم.
[مطلب مرتبط : دوره آنلاین یادگیری اثربخش]
گپهای خوابگاه زمان را میخورد. خوب است که معاشرت کنید و محض تفریح گپ بزنید، اما حواستان به زمانی که دارد از دست میرود هم باشد.
حسرت کتابهایی که نخواندم
خیلی از کتابهایی که الان وقتی برای خواندنشان ندارم را میتوانستم در آن دوران بخوانم. منظورم کتابهای غیردرسی است، والا آنها که مربوط به درسهایمان بود که باید میخواندیم و خواندیم.
اگر بعدها عاشق کتاب شدید حسرت آن سکوتِ سالن مطالعه را خواهید خورد. تصور کنید وقتی همه مکانیک سیالات و انتقال حرارت میخوانند، شما نسیم طالب میخوانید و لذت دنیا را میبرید. بعدها همین کتابهای نسیم طالب به لحاظ شغلی هم شما را جلو خواهند انداخت و البته لذت خواندن کتاب هم که جای خود دارد.
خلاصه که حسرت میخورم که چرا حداقل روزی یک ساعت ناقابل را برای خواندن کتابهای روانشناسی و اقتصاد و مدیریت صرف نکردم.
کاش شما کاری کنید که این حسرتها را نخورید. آن سکوت سالن مطالعه خوابگاه و آن وقتهای خالی کی تکرار میشود؟ ای وای من.
اگر شما هم مثل همین چند سال پیشِ من اهل کتاب خواندن نبودید و حالا میخواهید اوضاع را تغییر دهید، حتما این مطلب را بخوانید:
چگونه کتابخوان شویم و کتابخوان باقی بمانیم؟
حسرت زبان انگلیسی
من به این نتیجه رسیده بودم که آدمِ رفتن از این کشور نیستم. اما الان افسوس میخورم که چرا در آن زمانهای مناسب به بهانه رفتن از کشور، برای تقویت زبانم وقت نگذاشتم؟
رفقایم زبان میخواندند و من در فیسبوک وقت تلف میکردم. عجب بلاهتی.
آنها با نمرۀ خوب تافلشان رفتند زوریخ و کالیفرنیا و تورنتو، من همچنان پای فیسبوک بودم و تغییر لوکیشنشان را نگاه میکردم!
امیدوارم عمق حسرتم را رسانده باشم.
اجباری خودخواسته به اسم تافل میتوانست انگیزهای برای وقت گذاشتن برای یادگیری زبان باشد. البته که بدون این اجبار هم میشد وقت بگذارم برای تقویت زبان انگلیسی.
حسرت مهارتهایی که یاد نگرفتم
زندگی شغلی نیاز به مهارتهایی بسیار زیادی دارد که شاید تعدادی از آنها را در دانشگاه یادمان بدهند (و البته شاید!).
وقت یادگرفتن مذاکره و تصمیمگیری همان دوران خوابگاه بود.
وقت یادگرفتن SEO و استراتژی محتوا هم. وقت یاد گرفتن یک زبان برنامهنویسی که بشود از آن پول هم درآورد، مثلا پایتون یا هرچی.
دیگر چنین فرصتهایی دستنیافتنی است. ای کاش آن موقع کسی به من میگفت که پیش از اقدام برای یادگیری هر مهارتی، باید یادگرفتن را یاد بگیرم. با دانستن این نکات حتما تلاشهای من برای یادگیری مهارت، کمتر ناکام میماند.
خلاصه که به من اگر بود بهترین جای خوابگاه برای من آن گوشۀ دنج سالن مطالعه خوابگاه بود و جایی هم که برای خواب فراهم بود و هر وقت میخواستی رفقایی برای تفریح. با یک برنامهریزی درست میشد به همه کارها رسید و چقدر حیف که نشد.
این هم سالن مطالعه خوابگاه – به جمله روی لیوان دقت کنید: ناگهان چقدر زود دیر میشود
با دوره تجربه محور تولید محتوا و SEO در کارنکن، شما این حسرت را تجربه نکنید؛ در کمتر از یک ترم دانشگاهی (فقط ۸ هفته) مهارت مورد نیاز بازار را یاد بگیرید:
۱۰- آغاز زندگی خوابگاهی، فرصتی برای تغییر
شاید مسخره باشد (که هست)، اما پیش از دوران خوابگاه، من عادات غذایی خاصی داشتم. اما همه را در اولین باری که رفتم سلف دانشگاه، کنار گذاشتم. همهچیزخور بودم. نمیخورم و خوشم نمیآید بیمعنی بود. این تغییر هم از سر اجبار بود بیشتر. دیدم داستان نمیخورم و این حرفها برایم هزینههای مادی و زمانی زیادی میتراشد. این بود که در یک لحظه من شدم یک آدم خوشغذا. اوایل کمی سخت بود، اما آدمیزاد است دیگر. عادت میکند.
نمیدانم در مورد اثر روزهای آغازین چیزی شنیدهاید یا نه. داستان از این قرار است که احتمال اینکه روزهای شنبه، شروع یک تغییر بزرگ در ما باشد، معمولا بیشتر از سایر روزهاست. روزهای اول ماه و سال هم وضعیتی مشابه دارند.
حالا به بهانه اولین روزهای زندگی خوابگاهی، میشود تغییراتی ایجاد کرد که مدتها در ذهنمان داشتیم.
حالا وقتی وارد یک شهر جدید و محیط جدید شدهایم شاید زمان خوبی برای یک تغییر بزرگ در ما باشد، حداقل به امتحانش میارزد. به نظرم امتحانش کنید.
۱۱- خوابگاه یا خانه دانشجویی (مزایا و معایب خوابگاه)
حالا که اینجا هستیم و شما هم دارید این متن را میخوانید فکر کنم بد نباشد کمی هم در مورد انتخاب بین خوابگاه یا خانه حرف بزنیم. منظورم این است که برویم خودمان یا به همراه یک یا چند نفر دیگر خانه اجاره کنیم یا بمانیم در خوابگاه؟ خوابگاه بهتر است یا به اصطلاح خانه دانشجویی؟
هر دو مزایا/معایب مختص خودشان را دارند. به نظرم پیش از تصمیمگیری ببینید کدامیک برای شما مناسب است.
خانه دانشجویی مسئولیت بیشتر، خرج بیشتر و احتمالا دردسرِ دوریِ راه دارد. در خوابگاه به غیر از اتاق خودتان، مسئولیت بسیار کمتری برای نظافت دارید، مسئولیت خرابی احتمالی وسایل خانه و باقی امور هم کمتر است.
وجود دوستانی از تمامی رشتهها برای رسیدگی به امورات درسی هم، در خوابگاه هست و در خانه نه.
اما در مقابل آزادی عمل بسیار بیشتری در خانه دارید. سکوت بیشتری فراهم است.
در خوابگاه آشپزخانه دور است و حمام دورتر.
تفریحات و بازیهای جمعی هم در خوابگاه میسرتر است.
خلاصه که به نظرم هیچکدام بهتر نیست، مگر سبک-سنگینشان کنید و بنا به شرایط خودتان بسنجیدش. فکر کنم این مطلب را در این مورد بخوانید بد نباشد:
۱۲- سیگاری نشوید لطفا
خیلی کلیشهای و نصیحتگونه است. اما فکر کنم گفتنش بهتر از نگفتنش است. زندگی خوابگاهی و گعدههای آن به شدت پتانسیلِ رفتن به سمت سیگار را دارد. همین الان که اهلش نیستید، ببینید اگر قرار باشد روزی سیگاری شوید، چه کسب کردهاید؟ راستش من فایدهای در سیگار ندیدم. فکر کنم اگر شما هم در شرایط صلح به این موضوع فکر کنید، به نتیجه یکسانی میرسید. چه کاری است آدمیزاد به یک چیز بیجان اینقدر وابسته شود؟ آن هم با این قیمت دلار! همینکه به موبایلتان معتادید کافیست. سیگار را لطفا فراموش کنید.
۱۲- چه وسایلی به خوابگاه ببریم؟
وسایل مورد نیاز خوابگاههای دانشجویی بسته به هر خوابگاه متفاوت است. مثلا در خوابگاه ما، نه فرشی بود و نه تشکی. این را متوجه خواهید شد و زیاد هم داستان پیچیدهای نیست. اما خوابگاه برای من یک درس مهم در این زمینه داشت. میشود با وسایلی بسیار کمتر از چیزی که الان در خانه پدری داریم هم روزگار گذراند. زندگی هم میگذرد و بعد از مدتی انگار نه انگار که آن همه خرت و پرت را اصلا لازم داشتهاید.
خوابگاه تمرین زندگی با کمترین وسایل است. سبکبار بودن موهبت بزرگی است.
خلاصه که به زندگی جدید خوش آمدید. دیگر موقع درس خواندن، آبمیوه مادر و بوی غذای گرم و سفرۀ مهیا وجود ندارد. حالا اگر خودتان را تکان ندهید، از گشنگی تلف خواهید شد.
با زندگی در خوابگاه، خیلی چیزها را از دست میدهید، اما چیزهای زیادی هم هست که میتوانید بدست بیاورید. اوضاع جدید را بپذیرید و سعی کنید بیشتر از مزایای زندگی خوابگاهی بهرهمند و از معایبش دور باشید.
ایام به کام.
بعد از خواندن این مطلب چه کنم؟
۱- اگر به نظرتان این مطلب مفید بود، حتما آن را برای دوستان و آشنایان هم بفرستید. میتوانید آن را در تلگرام، توئیتر یا اینستاگرام به اشتراک بگذارید.
۲- این مطلب را بخوانید: آنچه در دانشگاه به تو نمیگویند | تجربیات کسی که ۱۳ سال پیش دانشجو شد
دیدگاه ها
سلام کامنت ها رو دیدم یه حس بدی بهم دست داد چرا میترسید آدمی که دنبال موفقیته باید تحمل کنه من که از کنکور قبول شم با کله میرم خوابگاه شاید اوایلش سخت باشه ولی خوب می ارزه بلاخره سختی ها هم لذت های خودشون رو دارن
سلاممممم
من امسال باید برم خوابگاه ولیییی واقعا نمیتونم عادت غذایی درست کنم مطمئنم نمیتونم چیزایی ک حالمو بد میکنه و دوسشون ندارم بخورم
حتی اگ هرروز قرار باشه تخم مرغ بخورم
و یه سوال
چجوری باید فرهنگ شهر قبولی کنار اومد؟
من یجا قبول شدم ک مذهبشون فرق داره نه که بد باشه اما خب چجوری میشه مثل همیشه راحت و معمولی رفتار کرد توی شهری ک مذهب غیرمن دارن???
من سالها یا بهتره بگم بیش از ۸ سال زندگی خوابگاهی رو تجربه کردم. با آدمهای مختلفی از شهرهای مختلف و با آداب و فرهنگ های مختلف دیدم . راستش میشه گفت زندگی خوابگاهی هم می تونه خوب باشه و هم بد . گاهی افرادی که اختلاف تفکر و فرهنگ با من داشتن منو آزرده می کردن ولی خب از طرفی هم دوستان زیادی پیدا کردم و هم با فرهنگ های مختلف آشنا شدم این می تونه نقطه مثبت خوابگاه باشه .
سلام من کلاس هفتمم مهر قراره برم هشتم و بورسیه تحصیلی گرفتم واسه هشتم قراره برم از ایران اونجا تنها هستم قراره برم اتریش خیلی استرس دارم دیگه میفهمین تو اون کشور تک و تنها هستم البته دختر خالم ایتالیا زندگی میکنه بنظرتون خوابگاه تنها بگیرم یا برم دونفره آخه نمدونم میتونم با هم اتاقیم زندگی کنم یا نه بنظر شما تکی بگیرم یا برم چند نفره
سلام ،چگونه بورسیه تحصیلی در سن کمتر از ۱۸ سالگی گرفتید ؟ممنون میشم توضیح بدید
سلام باعرض تشکر فراوان از مطالب و خاطره های مفیدتون، من امسال کنکور دادم و به خاطر کرونا فعلا غیرحضوری درس میخونم اما میدونم قراره بزودی حضوری برم دانشگاه. راستش وقتی فکر میکنم که قراره برم دانشگاه واقعا غمم میگیره اما خوب که فک میکنم می بینم درسهایی که آدم از زندگی توی خوابگاه میبره خیلی بیشتر از دردسر ها و معایبشه.
ببخشید میدونم شاید سوال مسخره ای باشه ولی خب من کلاس هشتمم و این خوابگاه خیلی ذهنم رو مشغول کرده?خواستم ببینم همه ما یه روز باید بریم خوابگاه یا نه فقط اونایی ک از خونشون دور هستن میتونن؟ یکم واسم توضیح میدین که اطلاعاتم بره بالا??ممنون میشم
سلام خیر همه رو اجازه نمیدن که در خوابگاه ساکن بشن، حدود ۹۹ درصد بچه های غیر بومی هستند. اون یه درصد هم بعضی مواقع پارتی و یا با دور زدن قوانین اسکان موفق میشن به خوابگاه بیان.
خوبه که بعد از اینهمه سال این مطالب رو از خوابگاه یادت مونده …
اوضاع برای خوابگاههای غیر دانشجویی . کارمندی کارگری چطورهست ؟
سلام
مطلبتون رو خوندم خیلی ممنون بابتش
من خودم اهل مشهدم وامسال واسه انتخاب رشته خیلی بین شهر خودم و تهران موندم که کدوم رو اول بزنم هر کدومش یک سری مزایا و معایب داره ممنون میشم جواب بدید و نظرتون رو بگید چون زمان زیادی واسه انتخاب رشته نمونده درضمن من تجربی هستم البته????
سلام
بسیار عالی و روان بود
حقیقتا لذت بردم
مرسی
خیلی جالبه شما متولد زابل هستی و بزرگ شده زاهدان و من هم بچه زاهدان هستم امروز دومین روز است که از خانوادهام دورم اندازه ۲ هفته برایم گذشت من دانشجو بهیاری در سال تحصیلی دهم هستم و ۱۵ سال بیشتر ندارم و الان در خاش و ۲۰۰ کلیومتر از خانوادم دورتر در یک خوابگاه بدون امکانات زندگی میکنم ما در خوابگاه ۵ نفریم که در اینجا زندگی میکنیم صبح و ظهر پیاده از اینجا تا دانشکده و بالعکس میرویم.امیدوارم هرچه زودتر ترم های درسیم را پاس کرده و تمام کنم.
پست
مخلصم حسین جان
امیدوارم نهایت تلاشت رو بکنی که حالا که از خانواده دوری، با استفاده از حداکثر توانت توشه خوبی از این دوران با خودت ببری برای سالهای بعد 🙂
سلام
ببخشید این شرایطی که شما گفتید برای دانشگاه هایه دولتیه .یا خودگردان؟ واینکه خوابگاه خودگردان فکر نمیکنم قوانین حاکم بر خوابگاه دولتیو داشته باشه مثلا ساعت خاموشی ۸ شب
و اینکه ما که کسای که قراره باهاشون هم اتاق بشیم رو نمیشناسیم چ جوری انتخابشون کنیم ؟
بعد این ثبت نام خوابگاه برای چهار ساله یا؟؟؟
بعداینکه هزبنه بین چند نفر تقسیم میشه یا نه ؟؟
این سوالایه من برایه اینه ک من خوابگاه خودگردان میخوام برم دانشگاه غیر انتفاعی ولی اولین بارمه که میخوام تنهای جای برم وتاحالا هیچ جا بدونه خانواده یا پدرم نرفتم و یه خورده هم میترسم
اگه دختر خانمی اینجا هست که شرایطه منو داشته یه ریزه از تجربیاتش به من بگه
باتشکر ☺️
سلام به خاطر مطلبتون ممنون فقط اون تیکه که همه چیز خوار شدین خیلی جالب بود
میخواستم بدونم که خودمون قراره اتاق و هم اتاقی هامونو انتخاب کنیم یا مسئول خوابگاه؟بعدا میتونم هم اتاقی هامونو عوض کنیم؟
شما که خوابگاه بودین دانشجوهای بقیه کشورا هم تو خوابگاه بودن یا خوابگاه جدا داشتن ؟هزینشونم فرق میکرد یا یکی بود؟
ممنون میشم جواب بدین
پست
سلام سحر
توی خوابگاه ما اینطوری بود که خودمون میتونستیم هماتاقیهامون رو انتخاب کنیم و هر ترم هم امکان جابجایی بود.
البته این ممکنه برای هر دانشگاهی فرق داشته باشه.
توی خوابگاه ما توی دوران ارشد، دانشجویان سوری و لبنانی هم بودن که اتاقهاشون فرق داشت البته.
در مورد هزینهشون من اطلاعی ندارم.
مخلصم
سلام منم ۴ سال خابگاهی بودم اما هیچ چیز جدیدی یاد نگرفتم شایدم یاد گرفتم و فراموش کردم. من با لرا هم اتاق بودم تو کلاسمون هم اکثرا لر بودن با قومیت مختلفی هم اشنا نشدن. بر حسب اتفاق محل کارمم دور از خونمونه و باید دوباره خابگاه باشم. یه توصیه دارم براتون هیچ وقت چه خابگاه چه جای دیگه تحت تاثیر بقیه نباشین و کار خودتونو بکنین
پست
سلام ستاره
مرسی که از تجربهات گفتی. 🙂
سلام ممنون از مطلب خوبتون ولی درمورد خوابگاه دانشجویی نوشتین من دانشجو نیستم و برای کار میخوام بیام تهران خوابگاه بگیرم خیلی منو میترسونن و میگن خوب نیست ولی زندگیم واقعا این تغییرو نیاز داره
میشه راهنمایی کنین
واقعا خوابگاه های غیر دانشجویی اینقدر بد هست که میگن ؟ 🙁
پست
سلام فاطمه
متاسفانه اطلاعی در مورد اون خوابگاهها ندارم.
سلام شما هزینه کرایه خوابگاهایی که دولتی نیستن و به نسبت شرایطشون بهتر از خوابگاه های دولتی هست رو میدونید؟
من هنوز کنکور ندادم ولی قصد دارم شهری غیر از شهر خودم رو برای تحصیل انتخاب کنم
عالی
من یه دخترم و از دور شدن از خونه کمی ترس داشتم اما خوندن مطلب شما منو امیدوار تر کرد
ممنون.
سلام ممنون از پستتون
اسم کتاب هایی که از نسیم طالب میشناسین و توصیه میکنین رو میشه بگین؟
پست
قوی سیاه، نشر آریاناقلم
پوست در بازی، نشر نوین
من دانشجو پزشکی زاهدانم.تازه اومدم خوابگاه ولی خیلی سخته برام حس میکنم بعدا ک ب این مسئله فک کنم ک ۷سال رو تو چ شرایطی گذروندم پشیمون میشم میشه یکم کمکم کنید؟?
راستش نمیدونم چی بگم? میتونی مهمانی بگیری؟
خواهرمنم پزشکی خوند یه شهر نسبتا دور اونم خیلی براش سخت بود خییلی حالش بد بود مخصوصا چند ماه اول
ولی بدون چشم روهم بذاری تموم میشه
به این فکر کن که درآینده چه آسایشی خواهی داشت
به واسطه ی رشتت و درآمدت و امنیت شغلی و هزاران چیز دیگه
پس اگه میخوای زندگی آرومی داشته باشی تو ادامه سالهای زندگیت باید از یه سختی هایی عبور کنی!?
اونوقت اگه یکی با تذکر دادن مداوم هم قوانین رو رعایت نکنه کسی که داره از ظرف نشستن و شلوغی ساعت خاموشی مثلا بعدازظهر یا شب اذیت میشه باید چکار کنه؟
پست
اگر چندبار سعی کردی و دیدی نمیشه گفتگو کرد باهاش، فکر کنم باید به تغییر اتاق یا هماتاقی فکر کنی.
خب چرا به مسیول خوابگاه نگه؟
احسنت به این جمله که نوشتید:
از تک تک ثانیه های زندگی در خوابگاه استفاده کنید تا در آینده حسرت نخورید…
یک سال میشه که از زندگی در خوابگاه تجربه دارم و مهم ترین حسرتی که از زندگی در خوابگاه به یاد می مونه، همین استفاده نکردن بهینه از زمانه…اوقات فراغت در خوابگاه فراوان پیدا هست و شبکه های مجازی هم فراوان، خوبه که این اوقات رو با گشت زنی در این کانال ها پر نکنیم و دل بسپاریم به نبض کتاب و به آرامش برسیم…ممنونم از شما آقای آرامش?
دوستان من امسال کنکوری بودم ودانشگاه قبول شدم ومجبورم برم خوابگاه اما متاسفانه من یک مشکلی دارم واونم فوبیای فضای بسته ی وخیلی استرس دارم به خاطراین موضوع میترسم نتونم باشرایط کناربیام ومیخاستم بدونم شبا در خوابگاهوقفل میکنن نمیذارن تومحوطه بریدساعت ۹ به بعد؟
سلاااام آقای آرامش منم تا چند روز دیگه ب مدت دوسال راهی خوابگاه میشم و خیلی خیلی صحبتاتون تسکین دهنده استرس و سردرگمی بود متاسفانه منم مثل شما حسرت خیلی از کارهای نکرده بخصوص زبان انگلیسی رو میخورم که باتوجه به صحبتتاتون فکر میکنم فرصت مناسبی برای جبران باشه . روزگارتون شاد لبتون خندون
پست
سلام زینت
چه خوب که بدردت خورده.
موفق باشی. 🙂
سلام،،،،من یجورایی برعکسه شرایطم،،،تو شهر خودمون قبول شدم،،،،ولی دوست ندارم دیگه تو خونه مون زندگی کنم،،،،،،،شرایطی نیست که ب بومیها هم خوابگاه بدن??
سلام. ممنون مطلب مفیدی بود. من امسال کنکور دادم و کامپیوتر اراک روزانه قبول شدم. کارشناسی ۸ ترم طول میکشه؟ به نظرتون میتونم کل این ۸ ترمو تو خوابگاه دولتی بمونم؟ یا فقط چند ترم میتونم بمونم بعد باید برم خصوصی؟
من خوابگاه پویش قم بودم.دلم لک زده برای لحظه ش، بهترین دوستای زندگیم مال همون موقع ان، ده سال گذشته…. هنوز آرزوی تکرار اون روزا رو دارم. خوابگاه داریم تا خوابگاه. هم اتاقیهای من بجز یکیشون، همه ماه بودن، مااااه
سلام آقای آرامس که اینقدر فامیل شما برازنده ی شماست. من که امسال از جنوبی ترین نقاط کشور دارم میرم شمال!!! و به هیچوجه به این نکات توجه نکرده بودم. ساعت خاموشی خیلی برام جالب بود و البته من هنوز دارم با خانواده سر و کله میزدم برام خونه بگیرن که تنها زندگی کنم. هر چند برای یکی مثل من که تمام ۱۲سال عمرمو تو ماشین و مسیر مدرسه -خونه گذروندم خییلیی سخته!! به هر حال از این نوشته ی شما و صداقت بی نظیرتون ممنونم. راستی! هنوز برای زبان دیر نشده. از الان اقدام کنید و هیچوقت حسرتش رو تو دلتون نگذارید. یادم رفت بگم : امیدوارم هنوزم با دوستای خوابگاهتون در ارتباط باشید! مطمئنم دوستای خوبی بودن:)
پست
سلام آیدا
مرسی از کامنت انرژیبخشت. 🙂
درود.متنتون توی این اوضاع خیلی کمکم کرد(بالاخره تجربه خیلی کارگشاست).دیروز نتایج انتخاب رشته ۹۸ اومد و منم حقوق شهید بهشتی تهران قبول شدم و واسه ی خوابگاه خیلی استرس دارم چون درست مثل عادت غذایی که میگفتید کلا من همه زندگیم همون مدلیه(تایم خواب.بیداری.وسایل مرتب.ورزش روزانه) و خلاصه الان میترسم که توی خوابگاه نتونم دووم بیارم از اصفهان به تهرانم که نمیشه هی رفت و برگشت .چقدر طول میکشه که بتونیم کنار بیایم با شرایط؟؟
پست
زیاد طول نمیکشه نیره. نگران نباش. زود عادت میکنی.
وای خدا از الان استرس گرفتم
با اینکه دهمم
و سال ۱۴۰۱کنکور دارم
البته تجربه خوابگاهی هم دارم سه سال متوسطه اول خوابگاه بودم ولی هر شبشم گریه میکردم
کلا اسم خوابگاه که میاد ترس تو وجودم رخنه میکنه
پست
چرا ترس نیایش؟
منکه گفتم کلی هم خوبی داره.
خوابگاه دوران دانشگاه فضاش با مدرسه فرق داره، نگران نباش.
منم یه دوستی دارم اسمش نیایشه همسن شما?
راهنمایی خوابگاه بودی؟کدوم شهر؟!
تو اون سن کم چجوری تونستی این کارو انجام بدی؟ بچها چجوری بودن میتونستید باهم کنار بیاید؟ چون بنظرم هرچقدر سن بچها کمتر باشه کنار اومدنش باهم سخت تره?
منم استرس دارم برای خوابگاه ??
سلام
من کنکور ۹۹ ام
از الان نگران دوران خوابگاهی بودنمم
۸شب رفتن خیلی زوده
دوس دارم دوران دانشجوییم کار کنم و درآمد داشته باشم تا بتونم آزادانه خرج کنم اما با این ساعت بسته شدن در خوابگاه که بخواد ۸،۹باشه بی شک به مشکل میخورم
عاشق بیرون رفتنم و قدم زدن شبا که بازم با ساعت مشکل دارم
از غذاهای سلف با توجه به تعریفا خوشم نمیاد
خودم آشپزی نمیکنم
چندین بار از افراد مختلف شنیدم که میگن تو اتاقا ساس هست (حرفشون درسته؟؟؟همه جا هست ینی؟؟؟؟)
خوااااهش میکنم یکم انگیزه بدین و از ناامیدی دربیارین منو
سپاااااس
سلام آقا میگم من برا یه چی دیگه اینجا اومده بودم… واااای مطالب رو که میخوندم تازه فهمیدم به هیچکدومشون فکر نکرده بودم… و مطلبت منو به فکر انداخت که چکار کنم و چی نکنم ?تنها دغدغه ام قبولی بود ک خدا روشکر قبول شدم?راستی سوالم این هستش که الان که کنکور قبول شدم بایدقبل از ثبت نام دانشگاه به فکر خوابگاه باشم یا خودشون موقع ثبت نام بهمون جای خواب میدن؟ چند جا ایمیل زدم هیچکی جوابمو نداد?
پست
سلام
خودشون موقع ثبت نام در مورد خوابگاه هم میگن چیکار کنید
این روال مرسومه و البته ممکنه یه دانشگاه شرایط خاص یا کمبود خوابگاه هم داشته باشه
یه سوال دارم اگه احیانا کسی تهران قبول بشه و بخواد بره خوابگاه دانشگاه و از اعضای خانواده اش کسی باهاش برای ثبت نام خوابگاه نره مشکلی پیش میاد؟
پست
سلام
نه، فکر نکنم
اما به نظرم بهتره یه نفر برای کمک همراهتون باشه برای جابجایی وسایلتون
سلام.مرسی از مطالب خوبتون!عالی بود!
فقط اینکه من الان یک سال که دارم میرم خوابگاه و بزرگترین مشکل هم همین ساعت خاموشی! واقعا هم اتاقی ها به هیچ وجه نمیخوان بپذیرن ،چه کار کنم ؟این شده برام یه عذاب الیم
ب نظرم اگر همشون این مدلی ان اتاقتونو عوض کنید..من تو شرایط شما بودم و فقط یکی از هم اتاقیام ساز مخالف میزد ولی بقیه هم مشکلی با روشن بودن چراغ نداشتن..میخواستم اتاقمو عوض کنم ولی گفتن قانون میذاریم و گذاشتن و طبق اون قانون ۱۲ونیم خاموشی بود..
پست جامع و مفیدی بود، ممنونم ^-^
هنوز نتایج کنکور نیومده و من از بین دانشگاه تهران و دانشگاه شهر خودمون یکیشو قبول میشم، حقیقتش میدونم که اگه رو دانشگاه تهران تمرکز کنم میتونم قبول شم از این بابت مطمئنم ولی ترسم از خوابگاه و زندگی تنهایی تو یه شهر بزرگ اونم برا یه دختر تنها و کم تجربه و البته ساده -_- مانع میشه که بخوام برم دانشگاه تهران و از طرفی جداً از دانشگاه شهر خودمون بدم میاد -____- اصلا بدجور بلاتکلیفم ㅜ-ㅜ
به هرحال … ممنون که تجربیات خودتونو با ما شریک شدین
پست
چقدر خوب که مفید بوده هاجر 🙂
سلام اقا امین ..واقعا ارامش برازندتونه(:
خیلی صمیمانه و کامل و به جا هر چی که میخواستم بدونم رو گفتید..ممنون♡
پست
سلام ریحانه
چقدر خوشحالم که بدردت خورده
موفق باشی
سلام…ممنونم بابت حرفاتوت خیلی ارامش بخش بود..تو بقیه سایتا بیشتر از معایب خوابگاه گفته شده و این باعث ترس من شده بود…
من در شهر تهران زندگی میکنم و برای تحصیل در رشته های پزشکی مجبورم به شهرستان برم…میخواستم ببینم اوصاع در شهر های دیگه هم خوبه؟ 🙁
خیلی از این بابت میترسم 🙁
پست
سلام اسما
خوشحالم که به دردت خورده این مطلب
من از باقی شهرها خبر ندارم. میتونی از سالبالاییها بپرسی. خوابگاه اونقدرها هم که میگن چیز بدی نیست. اما یه عدهای فکر میکنن با بد گفتن از خوابگاه باکلاسی خودشون رو نشون میدن.
خوش میگذره. نگران نباش. 🙂
ب نظرمن اگ میخوای برای خودت زندگی کنی…ک واقعا خودتوبشناسی حتما محیط های خوابگاه تجربه کن…
سختی های زبادی داره…
اما این خوشی هارو تواین سن وسال و بااین هیجان توهیچ جای زندگیت تجربه نمیکنی…
من تواین ۴سال تجربه هایی ک ازمحیطخوابگاه یادگرفتم،تواین ۱۶سال محصل بودن یادنگرفتم.
از ازولی دوست های خوبم ک توشهرهای مختلف پیدامیکنی نگم …
بعد عمری من با یه آدم صمیمی شدم،اونم به دلایل شرایطی که براش پیش اومده داره کلا از خوابگاه و دانشگاه ما میره،فکر کنم بره من کلا حرف زدن یادم بره
دارم دیوونه میشم
چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام من مهمترین دغدغم دوستان ناباب و خوابگاه خارج دانشگاهه . چجوری میشه هم اتاقی خوب پیدا کرد؟
سلام دانشجویان دختر رشته های مهندسی آیا تا پایان دوره لیسانس بهمون خوابگاه می دن یا اینکه فقط دوساله اول خواهش می کنم اگر اطلاعی دارید جواب بدید اگر خوابگاه نباشه واقعا انگیزه ای برای درس خوندن ندارم
پست
سلام هانا، بستگی به دانشگاهش داره. اما معمولا میدن. زنگ بزن و از ادارۀ خوابگاه دانشگاه مدنظرت بپرس. شماره تلفنشون حتما توی سایت دانشگاه هست.
دوسالی هست که تو خوابگاه صنعتی اصفهان زندگیمو میگذرونم ، به تازگی خیلی از خوابگاه و دانشگاه زده شدم ، مخصوصا خوابگاه با اون حجم از تفاوت ها . تا حالا ندیده بودم در این مورد کسی مطلبی نوشته باشه ؛ بسیار مفید ولازم بود.
پست
چقدر خوب الهه. 🙂
به دوستات هم بده بخونن.
سلام امین ارامش
حرفاتون خیلی قشنگ وجذاب هستند خصوصا موقع خوندن احساس صمیمیت کردم.
امسال کنکوری بودم وباید راهی خوابگاه بشم اما چیزی که خیلی مضطربم کرده شرایط خاصم هست یه بیماری عصب وعضله دارم (ضعف عضلانی دارم )البته دارم ورزش میکنم که بهتربشم
اما تیک عصبی هم دار گاهی اوقات خیلی شدید میشه در حدی که مداوم به صورت بی اختیار تند تند سرمو تکون میدم
ادم به شدت منظمی هستم هر چیزی رو سرجایی خودش میازرم وبعدم از ادم های شلخته و کثیف میاد حتی با خواهرم همیشه مشکل دارم رو این قضیه
خیلی ها از خوابگاه رفتن میترسوننم درسته ،زندگی خوابگاهی برای من خوب نیست؟
پست
سلام
ممنونم از لطفتون
چرا خوب نباشه؟
اگر برات نظم اولویت داره دنبال هم اتاقی منظم باش
باقیش هم حله و خوش میگذره
نگران نباش ?
فقط نترس و اعتماد به نفس داشته باش !!FIGHTING!!
سلام .منم کنکور ۹۸بودم ومتولد ۷۷.حقیقت ش اینه که حاصرم یجایی مثل گلپایگان وشاهرود قبول شم برای پرستاری ازاد امامامایی شهرخودم نخونم..البته هنوز معلوم نیست ولی خاستم بپرسم این شرایطی که شماگفتی برای خابگاه های دانشگاه ازادم هست برای شهرای دور؟یافقط دانشگاه های دولتی اینجورین؟البته ناگفته نمونه منم طبق حرفای معلمام ودوربریا زبرزرنگ م وازعهده کارای خودم برمیام چون توروستا بودم اما بازم ازشرایط وهزینه های ازادمیترسم
سلام من عاشق مهندسی نفت ام دارم میرم ابادان مهندسی نفت غیر انتفاعی بخونم چون شهر ما نداره.
این روزا یکم دلهره دارم نمیدونم میتونم از پس هزینه هاش بر بیام یا نه ؟
به نظرتون میشه هم کار کرد هم درس خوند یا نه ؟
میترسم برم نتونم خرج در بیارم وسط تحصیل بمونم مجبور بشم برگردم .
پست
سلام مهران
خیلی بستگی به خودت داره. خیلیها این کار رو کردند و بعضیها هم توی خرجش موندند.
به نظرم اگه یکم پرتلاش باشی میشه.
من از بچگی خودم کار کردم همه جور کاری هم بلدم
ولی دانشگاه یکم خرجش زیاده
شهریه ، زندگی و…
واسه همین یکم دودلم.
میشه توضیح بدی از ساعت های دانشگاه
تعداد روزاش در هفته
دروس دانشگاه مثل دبیرستان اسون؟
کار نشد نداره داداش ولی من الان ۹ ساله توی شرکت نفت ام متاسفانه بی قانون ترین اورگان نفت هستش اگه پارتی داری برو اگه نه حتی اگه قبولم بشی کله پات میکنن
امسال قرار برم خوابگاه انقدر قایمکی اشک ریختم که حد حساب نداره الاناست که پس بیوفتم دیگه ای خداااا این چه سیستم اموزشیه ما داریم????♂️
عزیزم یه جوری عادت میکنی خودت نمیفهمی کی عادت کردی
فقط سعی کن تو هفتهها و ماههای اول بیشتر با کسانی که قبلا این تجربه رو داشتن در ارتباط باشی
اقای آرامش در خوابگاه می تونستی یه اتاق کوچیک بگیری مجردی روزگار سر کنی و هرکاری دوس داشتی میکردی
آقای آرامش شما می توانستید در یک خوابگاه هشت نفره با ۵۰ متر فضا و با ساعت خواب حدودا ۱ سر کنید؟
سلام باید بگم که عنوان متن منو به این صفحه کشوند
من الان ۲ ترم هستش که خوابگاهی هستم و باید بگم همونطور که گفتید خوابگاه واقعا جای یاد گرفتن و تفریح کردن و کلی مورد دیگه هست
حتما از حسرت های که داشتید درس میگیرم تا من این حسرت هارا نداشته باشم
ممنونم از شیوه نگارش صمیمی شما
پست
سلام سمیه
چقدر خوب میشه اگه تو حسرتهای منو نداشته باشی. 🙂
کاش این مطلب رو برای دوستانت هم بفرستی تا آدمهای بیشتری بخوننش و حسرتها کمتر و کمتر بشه.
تجربیات جالبی بود متاسفانه من زندگی خوابگاهی نداشتم
من کنکور نود وهشتیم?? ازهمین الان که هنوز کنکور ندادم ترس رفتن ودوری ازخانوادم و اشنایی باادمای جدیدی ک شاید نتونم باهاشون کناربیام داره دیوونم میکنه
پست
نگران نباش نگین، به اون سختی که فکر میکنی نیست.
کلی هم کیف داره واقعا. 🙂
سلام من دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بودم خوابگاه فجر اتاق هاش ۲ نفره بود چرا برای شما ۴ نفره ارشد و دکترا است؟
منم اهل زابل خیابان هامون غربی و دبیر مطالعات اجتماعی متوسطه اول هیرمند هستم
پست
سلام محمدجان
آره، اون سالها خوابگاههای امیرکبیر شلوغ بود متاسفانه.
اما من که راضی بودم از این جمع. 🙂
سلام آقا محمد. من ارشد ۹۸ شرکت کردم و حول و حوش رتبه من به فردوسی مشهد میخوره. میخاستم درباره کیفیت خوابگاه و شرایط دانشگاه برای کسایی که میخان بمونن اونجا بدونم. دانشگاه باشگاه و تسهیلات ورزشی از این دست هم داره؟؟
سلام،
درباره ی کیفیت خوابگاه فردوسی باید بگم بهتون که بعد از رفتن از فردوسی تازه متوجه شرایط خوب خوابگاه اونجا میشید ..
کیفیت غذای قابل قبول رو به خوبی داره، باشگاه و استخرم داخل خود دانشگاه هست، جز معدود دانشگاه هایی هست که به همه ی دانشجوهای دانشگاه اتاق میده و اینکه تو مقطع ارشد احتمالا اتاق یک یا دو نفره داشته باشین ..
از نظر رفاه دانشجویی ِِ دانشگاه فردوسی نگرانی نداشته باشین .. تو ایران جز بهتریناس ..
البته معیارهای هرکس با دیگری فرق میکنه اما این نظر بنده اس .. موفق باشید
اتفاقاً یکی از متنهای شما با عنوان “بومرنگ یا سنگ” که به نظرم خیلی نگاه جالبی به مسئله کارهای غیراخلاقی/غیرسازنده داشت رو با لینک به وبسایت در چند تا گروه تلگرام share کردم.
یه سری مطلب هم درباره تصمیم گیری نوشته بودین که چند تاش رو خوندم و واسم تامل برانگیز و جالب بود، از جمله نحوه تعامل با دیگران در خصوص تصمیم گیری های جدید.
به امید خدا برای بخش “کار نکن” هم باز برمیگردم و استفاده میکنیم.
من هم اکنون ساکن خوابگاه یاوری امیرکبیر هستم از سال ۹۵٫ سه سال هم خوابگاه صنعتی اصفهان بودم و سال ۸۷ هم یک سال خوابگاه دانشگاه سمنان.
تک تک پاراگرافهای متن شما برایم یا آموزنده بود یا مروری بر آن چه که خودم تجربه کردم. بسیار زیبا و روان نوشتین انصافاً. قلمتان (کیبوردتان) پایدار!
پست
چقدر خوب، منم بارها اومدم یاوری پیش دوستانم. 🙂
خوشحالم که متن به نظرت مفید بوده.
میدونی چیه حمیدرضا؟ منِ وبلاگنویس دلم به همین کامنتها و فیدبکها خوشه و دیدنشون باعث میشه انگیزه داشته باشم بیشتر بنویسم. خلاصه که بدون با این کامنتت داری به پایداری این کیبرد کمک میکنی. 🙂
و اینکه چقدر خوب میشه اگر به نظرت این مطلب میتونه برای دیگران هم مفید باشه اون رو توی تلگرام، توییتر یا هر جای دیگه که میدونی با دوستانت به اشتراک بذاری یا حتی به دوستان خوابگاهیت اینجا رو معرفی کنی. اینم باعث دلگرمی و تداوم اینجاست.
مخلصم.
سلام جناب آرامش
چندین ماه دیگه قراره تجربهی مشابه رو داشته باشم خیلی خوشحال شدم از دیدن چنین پستی
دید و تجربه قشنگی پشتش بود باعث شد دید منم عوض بشه ! فکر کنم یک نوشته راجب دید الانم بنویسم تا بعد از خوابگاهی شدن بخونم و بخندم :))
یک چیز رو با اطمینان میتونم بگم سیگاری نمیشم.
ممنونم ازتون خیلی چیزها روشن تر شد و میتونم براش برنامه ریزی کنم..
پست
سلام مهدی
آره مهدی، به نظرم حتما این کارو بکن. تو که وبلاگ داری و دست به کیبرد هم هستی. 😉
برای ثبت در تاریخ بنویسشون. 😉
زندگی در خوابگاه یکی از مهیج ترین تجربه هایی بوده که تا به امروز تجربه کردم. سختی ها و آسانی ها، خوشی ها و نا خوشی ها ، دوری ها و دلتنگی ها همه شان در این مقوله جا میگیره. تجربه ای که هیچ وقت دیگه تکرار نمیشه. خیلی وقت خاطرات رو با هم خوابگاهیام مرور میکنیم. میخندیم و گریه می کنیم. یادش بخیر اون روزا
من خوابگاهی نبودم اما موقع امتحانا میرفتم پیش رفقا و همه ای این خاطراتی که گفتین رو دیدم و حس کردم.واقعا تجربه جالب و البته قطعا سختی هستش.من هم خیلی چیزها یادگرفتم بااین که مدت کمی میرفتم.
سلام
مطالب خیلی مفید بود
منم خوابگاهی هستم و این تجربه از من نسبت به قبل آدم قوی تری ساخته
من زاده یه شهر کوچیکم و یه دفعه رفتم به یه شهر بزرگ ،با آدم هایی با فرهنگ های متفاوت معاشرت کردم ، برنامه غذاییم ۱۸۰ درجه تغییر کرد، دیگه کسی نبود نازم رو بکشه برای همین ناز کردن رو کنار گذاشتم.
به خیلی چیزا عادت کردم
به لباس شستن ،به وایسادن تو صف غذا و دستشویی و حموم،به خوابیدن روی تختی که فقط تا یه متر بالاترش خالیه، به خوابیدن توی سر وصدا و با برق های روشن، به چای تو کتری، به دیدن فیلم تو گوشی وباهنزفری ،به دوری و…
داشتن دوست های خوب خیلی کمک کننده است ولی مراقب باشید هر کسی قابل اعتماد نیست
یاد گرفتن مدارا و قناعت خیلی لازمه البته در این هم میانه رو باشید
داشتن یه لبخند روی صورت خیلی جاها کارتون رو راه می ندازه
در کل خوابگاه تجربه خوبیه به شرطی که به درستی ازش عبور کنید