میخوام اعتراف کنم که بعنوان یک چاییخور قهار، آدمهایی که چاییشون رو بدون قند هورتی بالا میکشن، نمیفهمم. از طرفی هم نمیدونم که اول چایی تلخ بدنیا اومده یا اول قند شیرین. اما مطمئنم که اول اتفاقات تلخ چشم باز کردن بعدش طنزهای شیرین.
توی این مقاله هدفم اینه که به دلیل بهتر شدن حالمون، برخی از کتاب داستانهای کوتاه طنز، داستانهای کوتاه طنز، داستان کوتاه قدیمی خنده دار و کتاب داستان کوتاه طنز رو معرفی کنم. اجازه بدین قبلش یک خاطرهی بامزهی تلخ بگم.
هندونه به شرط چاقو
دوستِ صمیمی دارم که خودش و خانومش عجیب عاشق میوه خوردن هستن. یعنی ی چی میگم ی چی میشنوید. چند روز پیش که پشت تلفن داشتم با بهزاد گپ میزدم، بهش گفتم راستی وقتی میرم میوه فروشی سر کوچمون، یاد تو میفتم. گفت چرا حالا من؟ گفتم دلم به حالت میسوزه که قراره زردآلوی کیلویی ۸۰ هزار تومن، گیلاس کیلویی ۱۵۰ هزار تومن و …بخری. حرفام که تموم شد، خندید و گفت، رضا(ی فحش ملایم هم داد البته):
ببین، ما خیلی وقته خودمون رو بستیم به هندونه، اونم به شرط چاقو…. خداحافظی کردم و توی افق محو شدم…
معرفی کتاب داستانهای کوتاه طنز و خنده دار
۱-کتاب وام دماغ
نویسنده: سعید هاشمی
یکی از جدابترین داستانهای این کتاب “باغت آباد کنکوری” است. همانطور که از نامش پیداست در مورد کنکور و کنکوریهاست. در قسمتی از آن به زیبایی آمده است:
نیم ساعت بود که مامان داشت با مؤسسهی «کنکور طلا» صحبت میکرد و روی اعصاب من راه میرفت: ـ چی؟ هفتهای یه بار امتحان میگیرید؟ دستتون درد نکنه. مگر اینکه شما یه کار کنید این بچه رتبهی تک رقمی بیاره … نمیشه هر روز امتحان بگیرید؟ آهان! بله وقت تصحیح ندارید … ما میتونیم این چند میلیون رو قسطی … بله … آخه میدونید؟ بابای بچه کارمنده … رفته وام گرفته … برامون سنگینه … مامانبزرگ هم هی از این طرف اُرد میداد: ـ بگو بهش نمره بدن. زهره گفت: «مامانبزرگ مگه اونجا مدرسه است؟ توی مؤسسهی کنکور، هر کسی باید سعی کنه خودش نمره بیاره.» اما مامانبزرگ گوشش بدهکار نبود: ـ بگو تند تند بهش درس ندن. آروم آروم درس بدن … بگو مواظب رفت و آمدش باشند. با بچههای خوب بندازنش توی یک میز … بگو …. صدای باز و بسته شدن در خانه آمد. ـ سلام! اینجا چه خبره؟ سنگ پا گم شده؟ صدا به صدا نمیرسه. مامان خداحافظی کرد و تلفن را قطع کرد. گفت: «سلام! هیچی داشتم با مؤسسهی کنکور صحبت میکردم. ایشالا از هفتهی بعد، عصرها باید بره سر کلاس.» بابا گفت: «من هم سر راهم رفتم با یه مؤسسهی کنکور صحبت کردم بلکه صبحها هم بفرستیمش سر کلاس. مامان گفت: «حالا مؤسسهی مطمئنی هست؟ اسمش چیه؟» ـ آره مؤسسهی خوبیه. مؤسسهی کنکورِ «دستت رو بذار تو دستم» پنج میلیون میگیره. رتبهی دهِ کنکور تحویلت میده.
۲-کتاب واژه های نفهم (دومین کتاب از کتاب داستان های کوتاه طنز)
نویسنده: احمد اکبرپور
در این کتاب نویسنده استادانه به مقایسهی یک بچه نفهم و یک بچه بفهم پرداخته. در قسمت دیگری از کتاب هم به ستایش بادام به این شکل اشاره میکنه:
«حاجی بادام» او تحصیلات دانشگاهی ندارد ولی به قول مجریهای فوتبال، این مسئله چیزی از ارزشهایش کم نمیکند. شاید قیافهی چندان جالبی نداشته باشد، اما بسیار بامزه و تو دل برو است. مثل پسته اصلاً اهل خودنمایی و قیافه گرفتن نیست. اخلاقش به اخلاق گند و خشک فندق نرفته. حتی پسته که همیشه خندان و خوشمرام به نظر میرسد برای خریدنش باید پول خون بابایش را بدهی. او اینطوری نیست حتی یک جورهایی خوراک فقیر فقرا و کارمندان است. با هیچکس مقایسهاش نکنیم. او فقط مثل خودش است. حاجی کارش درست است.
۳-کتاب قصه های نصر الدین
نویسنده: سید ابراهیم نبوی
تا جایی که از بچگیم یادمه، ملانصرالدین برای ما شخصیتی طناز و خندهدار بود. کتابهای زیادی با عناوین مختلف و نویسندگان متنوع از این ملای بامزه چاپ شده. الان که بزرگتر شدم و کمی عاقلتر، هنوز نمیدونم این بنده خدا شخصیت حقیقی هست یا خیالی. میترسم تهش مثله کارتون فوتبالیستها و دایی سوباسا یا سریال دور از خانه و خانم اوشین یک سری واقعیتها برامون رو شه و … ولش کن بابا. بریم سراغ قسمتی از این کتاب:
نصرالدّین در خانه حاکم مهمان بود، پس از صرف غذا از او پرسیدند چطور غذایى بود؟ گفت: بسیار بد.
حاکم که ناراحت شده بود، پرسید: بدىاش چه بود؟
نصرالدّین گفت: وقتى معلوم نیست بعد از ناهار تکلیف شام آدم چیست که آدم نمىتواند غذا بخورد.
۴-کتاب خمپاره های خواب آلود
نویسنده: اکبر صحرایی
داستانهای طنز این کتاب در مورد پشت صحنه جبهه و جنگ هست. بعضی از عناوینشو براتون میگم: سیگار دامادی، قاطر غنیمتی، سنگر نقلی، موجی، کانال خـُمار، قبر کن و…
۵-کتاب ضد حالات (آخرین کتاب از کتاب داستان های کوتاه طنز)
نویسنده: سعید بیابانکی
وقتی توی کتاب فروشی با زرنگی هر چه تمومتر، پشت جلد کتاب رو برای دیدن قیمت کتاب نگاه میکردم، این ابیات زیبا میخکوبم کرد:
شاعر نبودهای که بدانی چه میکشم از این دهان بیدر و دربان گالوار
قسمت کنید پیرهن خونی مرا بین برادران غیورم حلالوار
آتش بگیر و مثل رفیقان خود بسوز خواهی که روسیاه نمانی زغالوار
همین سه بیت دلیل کافی بود تا دست به جیب که نه، دست به کارت بشم.
دانلود کتاب داستان های کوتاه طنز PDF
بعد از معرفی کتابهای بالا، در ادامه میخواهم فایل PDF کتاب طنزهای بیان از حبیب اله کلانتری را جهت دانلود قرار دهم:
بهترین کتابها از نظر دسته بندی موضوعی
۱-بهترین کتابهای خودشناسی، ۷ کتاب برای شناخت علاقه،استعداد و رسالت فردی
۲-بهترین کتابهای توسعه فردی، ۷ کتابی که برای رشد فردی نیاز دارید
۳-بهترین کتابهای روانشناسی، ۱۰ کتاب روانشناسی که زندگی شما را تغییر میدهند.
نوبت شماست: با خوندن کدوم کتاب داستان های کوتاه طنز حالتون بهتر شده؟
کتابهایی که اینجا معرفی شد را خواندهاید؟ نظرتان در مورد آنها چیست؟
این مطلب توسط رضا شیخ انصاری نوشته شده است.