اگه از طرفداران تست شخصیت شناسی MBTI باشید و به بررسی تیپهای شخصیتی MBTI علاقه داشته باشید حتما میدونید پایۀ تست شخصیت مایرز بریگز، تئوری شخصیت یونگه و این تئوری بر عملکردهای شناختی استواره و برای تحلیل تیپهای شخصیتی به آشنایی با عملکردهای شناختی یونگ نیاز داریم.
در ویدیوی زیر با عملکردهای شناختی یونگ بیشتر آشنا میشیم و سعی میکنیم ارتباط اونها رو با انواع تیپهای شخصیتی توضیح بدیم. آشنایی با عملکردهای شناختی، میتونه خیلی از ابهامات شما رو رفع کنه و به درکی که از تیپ شخصیتیتون دارید عمق بده.
متن ویدیو هم در ادامه برای شما آورده شده که بتونید سر حوصله مطالعه کنید. اگه به درک عمیقتر تست MBTI علاقمندید؛ خوبه نگاهی هم به مطلب ۱۰ پاسخ به انتقادات وارد شده بر تست MBTI بندازید.
تیپ های شخصیتی از نظر یونگ؛ عملکردهای شناختی یونگ چه هستند؟
سلام؛ احتمالا شما تا الان تست تیپ شناسی مایرز بریگز رو انجام داده باشید که به شما یک کد چهارحرفی میده و ترجیحات شخصیتی شما رو معلوم میکنه؛ خوبه که بدونید هر کدوم از این حروف چه چیزی رو نشون میده.
برای این باید بدونید عملکردهای شناختی یونگ به عنوان پایه و اساس این تست چه هستند و اما عملکردهای شناختی چیه؟ کارل یونگ روانشناس مشهور سوئیسی معتقد بود که انسانها برای مشاهده و درک محیط چهار عملکرد روانشناختی دارند و هر کدام از عملکردها دو نوع درونگرا و برونگرا دارند.
هر چند از همه این هشت عملکرد استفاده میکنیم ولی چهارتای اینها ترجیحات شخصیتی اصلی ما رو تشکیل میده:
- احساسی برونگرا (Extraverted feeling (Fe و احساسی درونگرا (Introverted feeling (Fi
- فکری برونگرا (Extraverted thinking (Te و فکری درونگرا (Introverted thinking (Ti
- شهودی برونگرا (Extraverted intuition (Ne و شهودی درونگرا (Introverted intuition (Ni
- و حسی برونگرا (Extraverted sensation (Se و حسی درونگرا (Introverted sensation (Si
دوتا از چهار عملکرد غالب شما، درونگرا و دوتا برونگرا خواهند بود اما اصلا اینها چه معنایی دارند؟
خب توضیح عملکردهای شناختی رو با «احساسی» شروع میکنیم؛ افراد دارای عملکرد «احساسی درونگرا» تمایل دارند زندگی رو با یک سیستم ارزشی محکم جلو ببرند و تمرکز زیادی بر درست و غلط دارند و تمایل دارند کارهای دیگران رو از این نظر که اخلاقی هست یا نه بررسی کنند.
منظور این نیست که سختگیر هستند اتفاقا معمولا آسانگیر هستند ولی اگه حس کنند کاری در سیستم اخلاقی اونها جایی نداره بهش واکنش نشون میدن. این افراد ترجیح میدن خودشون رو با احساسات و کارها بیان کنند نه با کلمات.
افراد با عملکرد «احساسی برونگرا» بیشتر بر احساسات و مقصود افراد اطرافشون توجه دارند؛ افراد دارای این عملکرد غالب علاقه به رهبری دارند چون به خوبی میتونند ارزش ها و اهداف گروه رو پیش ببرند و خودشون رو با دیگران وفق بدن. همینطور میتونند معلم، فعال صلح و یا پرستار خوبی باشند ولی ممکنه زیاد از حد روی افراد بخصوصی تمرکز کنند چون میخوان خصوصیات نامطلوب اونها رو تغییر بدن.
عملکرد «فکری درونگرا» با ساماندهی، تحلیل و ارزیابی چیزها سر و کار داره؛ برای اینکه چیزها رو در یک تصویر بزرگ بگنجونه و به اصل موضوع پی ببره؛ افراد با این عملکرد غالب، به شناخت و استدلال عینی به عنوان وسیلهای برای درک جهان اطراف، اهمیت میدن. اونها به دنبال تناقضات موجود در بحثها و یا اشکالات موجود در سیستمها و تئوریها هستند و از نظر ذهنی میخوان چیزها رو به بهترین حالت ممکن برسونند.
عملکرد «فکری برونگرا» تا حدی با قبلی مشابهه ولی تفاوت اصلی اینه که «فکری درونگرا» تمایل داره بدونه دنیا چطور کار میکنه ولی «فکری برونگرا» تمرکزش بیشتر بر ساختن و به کار انداختن دنیای دور و برش هست؛ اونها در سازماندهی و بهره وری خیلی خوبند و وقتی هدفی در نظر دارند خیلی خوب میتونند راهی برای انجامش پیدا کنند؛ ممکنه به نظر برسه رئیسبازی درمیارن ولی اونها قصدشون اینه کاری کنند که دنیا اونجوری کار کنه که اونها باور دارند درسته.
افراد با عملکرد «شهودی درونگرا» در تشخیص الگوها و نشانه ها بسیار خوبند؛ اونها در یافتن روابط بین چیزها و همینطور تشکیل دادن یک تصویر بزرگ از اجزا خوب هستند. اونها در حل مشکل و برنامهریزی برای آینده خوب هستند. وقتی این افراد ارتباط بین دو چیز رو کشف میکنند به یک لحظۀ «یافتم! یافتم!» میرسند که راضیکنندۀ اون حس درونیشون برای درک ارتباط بین موضوعات یا چیزهای اطرافشونه.
افراد با عملکرد غالب «شهودی برونگرا» هم در پیدا کردن ارتباط بین چیزها خوبند ولی همینطور سرگرم تفسیرهای متعدد همزمان برای پیدا کردن معنای پنهان پشت مسائل هستند؛ اونها در بارش مغزی ایدههای تازه خوب هستند و ایدههاشون رو به یک سرانجام قوی میرسونند. هرچند زندگی در دنیای پر از امکانهای مختلف میتونه اونها رو نسبت به نتیجهگیریهاشون نامطمئن کنه یا میتونه در مواقعی، تصمیمگیری رو براشون سخت کنه.
عملکرد «حسی درونگرا» با به خاطر سپردن جزئیات تجربههای گذشته سروکار داره و از این جزئیات برای مقایسه تجربههای مختلف و پیدا کردن شباهت بین آنها استفاده میکنه؛ افراد دارای این عملکرد در به تصویر کشیدن گذشته برای استفاده در حال و آینده نزدیک خوب هستند؛ اونها به جزئیات توجه میکنند و برای تشخیص سریع چیزها ازش استفاده میکنند؛ مثلا میشه گفت این افراد به طور میانگین برای تشخیص شباهتهای بین دو فیلم کار سادهتری در پیش دارند یا راحتتر میتونند تشخیص بدن که مسیری به نتیجۀ نامطلوبی ختم میشه اگه قبلا تجربهش کرده باشند.
عملکرد «حسی برونگرا» مربوط به تجربه دنیای اطراف به صورت دیداری، شنیداری، لمسی و غیره است. افراد دارای عملکرد غالب «حسی برونگرا» در کسب اطلاعات از تجربهها هستند و در استفاده عملی از اونچه میدونند خوب هستند. اونها به دنبال درک دنیای اطرافشون و مشارکت در اون هستند و این باعث میشه از فعالیتهای ورزشی و در فضای باز لذت ببرند.
خب این هم هشت عملکرد شناختی یونگ؛ بله بعضی از اونها به نظر شبیه میرسند و اونقدرها هم واضح نیست که چه ربطی به تیپ MBTI شما دارند.
یایید نگاهی به ارتباط عملکردهای شناختی یونگ با تیپ شخصیتی بندازیم؛ خب از تیپ من شروع میکنیم: تیپ شخصیتی INTP
ترجیحات شخصیتی تیپ INTP:
عملکرد اولیه که عملکرد غالب هم گفته میشه در تیپ شخصیتی INTP «فکری درونگرا»ست و عملکرد کمکی «شهودی برونگرا»، عملکرد سوم «حسی درونگرا»ست و عملکرد چهارم یا فرعی «احساسی برونگرا»ست.
پس در مجموع این تیپ به دنبال تحلیل، طبقهبندی و ارزیابی جهانه و به دنبالش تمایل داره ارتباط بین پدیدهها رو تفسیر کنه و احتمالات رو به تصویر بکشه. به دنبال اینها عملکرد «حسی درونگرا» وجود داره که تمایل به تصویر کردن تجارب گذشته و ارتباط دادن اونها با اتفاقات کنونی داره و در آخر «احساسی برونگرا» وجود داره که توجهش بر عواطف و خواستههای افراد دور و برش و هماهنگی اجتماعیه.
اون ۴ عملکردی که گفته نشد هنوز وجود دارند و بهشون عملکردهای سایه گفته میشه و هنوز بر الگوی این تیپ شخصیتی نفوذ دارند و افراد با تیپ INTP هنوز از اونها استفاده میکنند ولی نه چندان زیاد؛ در واقع این راه مورد علاقۀ اونها برای انجام کارها نیست.
در اصل اکثر تیپ ها ترجیح میدن از سه عملکرد اولشون استفاده کنند و ممکنه عملکرد چهارم و عملکردهای سایه رو در طول زمان پرورش بدن.
خب یک تیپ دیگه رو در نظر میگیریم؛ ترجیحات شخصیتی تیپ ESFP:
اولین عملکرد تیپ شخصیتی ESFP «حسی برونگرا» است که تمایل به تجربه کردن جهان اطرافشونه؛ به دنبال اون عملکرد «احساسی درونگرا»ست که مربوط به ارزش گذاری درونیه و پس از اون «فکری برونگرا» که تمایل به نظم دادن به محیط اطراف رو داره و در آخر «شهودی درونگرا» قرار داره که در آینده جستجو میکنه و سعی داره موضوعات رو کنار هم بچینه و علت پدیدهها رو درک کنه.
خب امیدوارم الان به درک بهتری از تیپ های شخصیتی از نظر یونگ و عملکردهای شناختی یونگ رسیده باشید.
اینجا هم ترجیحات شخصیتی ۱۴ تیپ دیگه با عملکردهای شناختیشون رو میبینید:
مطلبی که خوندید از مجموعه مطالبی بود که برای معرفی تستهای خودشناسی نوشته شده.
برای استفاده از تست رایگان MBTI از لینک زیر استفاده کنید:
برای آشنا شدن با کارنکن و خوندن باقی مطالب رایگان اون به لینک زیر برید:
دیدگاه ها
سلام
خیلی ممنون از مطالب خوبتون
میخواستم بدونم چه کتاب هایی برای بیشتر یاد گرفتن درباره نظریه یونگ و cognitive function و کلا این مطالب موجوده؟
دمیان فک کنم
با سلام خیلی عالی درخصوص نکته های مدیریتی آموزنده واثربخش می باشد.
واقعا عالی بود دمتون گرم فقط یه سوال از کجا بفهمیم که هر تایپ چه چیزی از برونگرا و درونگراست یا بهتر بگم من دقیق نمیثدونم enfjهستم یا esfjمیشه دقیقا وسط این دو باشم بیشتر ان هستک ولی یه کم شک دام
تایپهای ENFJ و ESFJ هر دو از Fe به عنوان فانکشن غالبشون استفاده میکنند، اما تو فانکشن دوم(Ni&Si) باهم تفاوت دارن، وطبیعتا هر فردی به یک سمتی تمایل داره. اینکه دقیقا وسط باشید امکان پذیر نیست. در رابطه با Ni و Si بیشتر مطالعه کنید. امیدوارم موفق باشین.
سلام و درود .حوریه هستم
بسیار عالی بود .متشکرم از دوستانی مانند شما که دغدغه های انسانها را پاسخگو هستید.
شخصیت شناسی یونگ واقعا دغدغه من بود چون بسیار علاقه مند بودم ولی هیچ جا درست بیان نمی شد و درکی که داشتم ناقص بود.عالیییییییییییییییییییییییییییییییی بود.مجددا سپاسگزارم?????
بهروز باشید
۲۸ آبان ماه ۹۹
سلام
پس حروف p و j در عملکردها نقشی ندارند؟
از طرفی در تیپESTJ می گیم شخص قضاوتی هست ولی در توصیف عملکرد شناختیش اصلا حرفی از قضاوتی بودن نیست؟
میشه یکم این موضوع را روشن کنید
تشکر
حروف J و P ترتیب دو فانکشن اول رو مشخص میکنه.
اگه تایپ IXYJ باشه اول X میاد بعد Y.
اگه تایپ IXYP باشه اول Y میاد بعد X.
اگه تایپ EXYP باشه مثل IJ هست (مورد اول)
اگه EXYJ باشه هم مثل مورد دوم هست.
مثال:
INTJ: Ni, Te
INTP: Ti, Ne
ENTP: Ne, Ti
ENTJ: Te, Ni
سلام
بسیار عالی بود