دومینوی تهران فرو ریخت

دومینوی تهران فروریخت

قبلا در مطلبی درباره علاج واقعه پیش از وقوع نوشته بودم. آنجا روشی برای پیشگیری از وقایع ناگوار پیشنهاد داده بودم.

در هفته‌های گذشته در مورد زلزلۀ احتمالی تهران زیاد نوشته‌اند و خوانده‌ایم (و هرچه از زلزلۀ قبلی دورتر میشویم، کمتر از آن می‌شنویم!). اما همانطور که در مطلبِ علاج واقعه پیش از وقوع گفتم، بنظرم تا پیشامدِ ناگوارِ احتمالی در آینده را برای خودمان خوب مجسم نکنیم، اقدامی هم برای پیشگیری آن نخواهیم کرد.

فَروَرتیش رضوانیه در کتاب دومینوی تهران فروریخت با قلمِ خوبش تهرانِ پس از زلزله را با جزئیات برایمان مجسم میکند.

فکر میکنم باید همۀ ما به فکر این داستان باشیم و هرکاری از دستمان برمی‌آید انجام دهیم، والا در آینده‌‎ای محتمل دنیا به ما حسابی خواهد خندید. خنده‎‌ای از تهِ دل. بنظرم داستان خنده‌داری هم هست؛ ملتی که داعیۀ مدیریت دنیا را داشت، نتوانست از طبعات یک واقعۀ طبیعی جلوگیری و برایش برنامه‌ریزی کند. واقعه‌ای که سایر کشورها، بدون این حجم از ادعا، برایش برنامه‌ریزی کردند و از این پیشامد طبیعی آسیب چندانی ندیدند.

فکر کنم تا دقایقی پس از خواندن این کتاب، شوکه باشید. متن، بسیار جذاب و گیراست. توصیفات هم بسیار باورپذیر است. ممکن است نزدیکی این واقعۀ احتمالی و تاثیراتش بر کلیه جنبه‌های زندگی همۀ ما، شما را هم تا مدتها به فکر فرو ببرد…

از لینک زیر میتوانید کتاب دومینوی تهران فروریخت را دانلود کنید:

دانلود کتاب دومینوی تهران فروریخت

پس‌نوشت مهم

با این کتاب از طریق وبلاگ سامانِ عزیز آشنا شدم. سامان از آن دوستانی است که از خواندن مطالبش واقعا کیف میکنم. بنظرم طنازی در نوشتن، نشانِ تیزهوشی و خلاقیت نویسنده است. سامان یک نویسندۀ طناز است.

اگر تا حالا مطالب سامان را نخوانده‌اید، پیشنهاد میکنم این کار را بکنید. من این مطلب را برای شروع سامان‌خوانی پیشنهاد میکنم:

جهاد اکبر در روزگار ما

مطالب مرتبط

علاج واقعه پیش از وقوع

فرورتیش رضوانیه را از سالهای شرق‌خوانی‌ام میشناسم. درباره شرق قبلا نوشته‌ام:

خاطره بازی با “شرق” و یک پیشنهاد برای دیدن

دیدگاه ها

  1. احسان

    باتشکر از آقا امین بابت معرفی این کتاب
    به نظر من این کتاب خیلی به موضوع پروبال داده ولی در کل کتاب تاثیرگذاریه و مطالعش حداقل باعث میشه که ما به یکسری از مواردی که نویسنده به آن اشاره کرده هم توجه کنیم.

    1. نویسنده
      پست
  2. یاور مشیرفر

    راستش را بخواهی، خواندن داستان دومینوی تهران فروریخت برای من صحنه جدیدی نداشت. قبلا به سخنرانی پرمغز توسعه یعنی گذر از آبروداری به رواداری دکتر رنانی گوش سپرده بودم و صد البته تقریبا شناخت بسیار ناقصی از جامعه ایرانی دارم.
    این که ما در زمان صلح صرفا همدیگر را به خاطر بحث «آبرو» تحمل میکنیم و البته نمی پذیریم مسئله کمی نیست. اگر دقیق و درست و عمیق به اتفاقات روزمره جامعه مان بنگریم، شاید باور نکنیم که حجم بسیار بالایی از درگیریهای فکری-عاطفی- روانی و حتی فیزیکی ما هم از فرهنگ «آبروداری» نشأت یافته است. وای به حال زمانی که بحرانی رخ دهد یا حادثه ای هر چند بسیار کوچک رخ دهد: از فیلم برداری و بستن راه و سلفی گرفتن هایمان بگیر تا مجاز بودن قتل دیگران صرفا برای ترس از کشته شدنمان.

    ما هم چنان عمیقا نیازمند یک جراحی بسیار عمیق در روح ایرانی هستیم.

    با مهر
    یاور

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      عده‌ای از ما در ظاهر هم حتی آبروداری نمیکنیم، و من هم نظرم همینه که عدۀ بسیاری از آبرودارانِ ظاهری هم به وقت بحران، اون شخصیتِ واقعی‌مون رو نشون خواهیم داد. وای بر ما.
      ممنون بابت معرفی این فایل صوتی یاورجان. 🙂

  3. محسن برجی

    کتاب «دومینوی تهران فرو ریخت»،کتاب کوچک و تأثیرگذاری است.
    خواندن آن، با توجه به اینکه مبتنی بر واقعیت‌های این روزهای تهران است و ممکن است واقعا رخ دهد، دردناک است.

  4. داوود

    سلام امین جان من یه مدت راجع به زلزله احتمالی تهران خوندم و شنیدم و همیشه هم بهش فکر میکنم، به اینکه وقتی تهران آسیب ببینه تمام کشور دچار بحران خیلی بزرگی میشه حتی وقتی یکی از اعضای مدیریت بحران میگه امیدوارم اگه زلزله اومد من اولین نفر باشم که میمیرم چون بعدش آدم نمیدونه چجوری باید مواجه شه با این داستان، واقعا نگرانم میکنه اما نمیدونم خوندن من نوعی و دانشم چه کمکی میتونه بکنه؟منی که حتی بودجه ساخت یه واحد مقاوم برای خودمم ندارم یا فکر نمیکنم سهم چندان مهمی در بزرگتر شدن پایتخت داشته باشم من جز این که نا امیدی و استرس روزای بد رو به خودم تزریق کنم این دانش زلزله چه اثر دیگه ای روم داره میتونی یه کم بیشتر بهم توضیح و به عبارت بهتر ” آگاهی” بدی؟

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      سلام
      داوود جان، راجع به حرفت میشه کلی چیز نوشت. امیدوارم سر فرصت بتونم یه پست مجزا در موردش بنویسم.
      ببخش که الان وسط شلوغی این روزها نمیتونم بیشتر از این برات بنویسم.

  5. صدرا

    جالبه من همون فردا شب زلزله در حال فرار از تهران این رو خوندم:)) چیزی که تو ذوق میزد یکم افکار عجیب نویسنده درباره‌ی جامعه و زنان بود.
    [به این فکر میکنید که خوب شود دیشب زنتان رفت و وای الان اگر برگردد و در این شهر دنبال شما بگردد چه میشود]
    [به این فکر میکنید که اگر حجاب در جامعه ازاد بود چطور همه هم را میدریدند]
    :))))

    1. نویسنده
      پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *