“هیجان و خوشحالى و افتخارم رو نمیتونم نادیده بگیرم. قدیمى ترین، بزرگترین و بهترین دانشکدهى سلامت عمومى دنیا حالا جزیى از هویت حرفهاى من خواهد بود.”
برای رسیدن به مرحلهای که بتوانیم این جمله را بگوییم چقدر باید تلاش کنیم؟
چقدر باید با کلیشههای دور و برمان بجنگیم و مسیرخودمان را برویم و کار نکنیم؟
این جملات را زهرا میگوید وقتی حالا دانشجوی دانشگاه johns hopkins است. در مورد او در قسمت دوازدهم سری کارنکن نوشته بودم:
کار نکن، قسمت دوازدهم: پزشکی که پیگیر علاقه و دغدغه اش شده
حالا او به آرزویی که در آن پست در موردش نوشته بودم، رسیده و حالا در موقعیتی قرار دارد که آرزویش را داشته و البته برای رسیدن به آن تلاش زیادی هم کرده است.
در خلال کارنکردن باید یادمان باشد که قرار است از مسیر لذت ببریم و باید در این راه با پشتکار باشیم. فکر میکنم لازم است هرازگاهی دلایل انتخابمان را با خودمان مرور کنیم و دوباره چاقوی انگیزههامان را تیز کنیم، ما لیاقت آن را داریم که رویاهایمان را محقق کنیم و کارنکنیم.
پستهای اخیر زهرا در مورد فصل جدیدی از زندگیش:
شما هم میتوانید داستان کارنکن خودتان را بسازید، روی لینک زیر کلیک کنید:
[maxbutton id=”2″ url=”http://bit.ly/2HkNgBV” text=”نقشه راه کارنکن” ]
دیدگاه ها
امین از بعد از عید به قبیله کار نکن ها پیوستم!
میخوام یه پست در موردش بنویسم. خوندن نوشته هات باعث میشه ترسهای احمقانه م بریزه و جرات بیشتری پیدا کنم در مورد راهی که بهش علاقه دارم.
پست
چه خبر خوبی پوریاجان. راستش من قبلا یه مطلبی در همین مورد نوشته بودم و پیشنهاد داده بودم که بقیه هم بنویسند در مورد “کارنکردنشون”، خوشحال میشم که اولین مطلب رو تو بنویسی در این مورد:
فراخوان “کار نکردن شما”: شما هم میتوانید روایتگر کار نکردن باشید
مشتاق دیدارت هستم دوست خوبم. 🙂
امین پست اینستاگرامی زهرا زینالی رو خوندم
ی حس مشترک میان من و او وجود داشت.
اونم دنبال کتابخونه ایی سرزنده و شاداب می گشته که بدستش آورده تو دانشگاه جان هاپکینز
منم باید با کار نکردن خودم به دنبال این آرزوم برم …
پست
حتما جواد جان، امیدوارم تو هم مثل زهرا آرزوت رو محقق کنی.
و من چقدر خوشحال میشم که شادی تو دوست خوبم رو ببینیم در این مسیر کارنکردن…