کار نکن، قسمت بیست و هفتم: جرات تلاش برای ستاره بودن؛ سعید معروف

سعید معروف

میرسعید معروف اگر به حرف پدرش گوش میداد و درسش را میخواند، داستان برایش طور دیگری رقم میخورد. شاید امروز او هم مثل خیلی از متولدین ۶۴، یکی یا چند تا مدرک دانشگاهی هم داشت و مهندسی بود برای خودش. احتمالا پدرش هم از این وضعیت راضی بود و سعید معروف یک زندگی معمولیِ خوب داشت.

همه اینها حدس و گمان است و نمیشود در مورد چیزی که اتفاق نیفتاده نظر قطعی داد، اما یک چیز را میشود با قاطعیت گفت: اگر سعید معروف به دنبال علاقه‌اش نمیرفت، هیچ وقت تک ستاره والیبال ایران و بهترین پاسور دنیا نمیشد. وقتی او در نوجوانی برخلاف میل پدرش، تصمیم گرفت پا در مسیری بگذارد که به آن علاقه دارد، به قول عادل فردوسی پور، حتی خوش‌بین‎ترین نزدیکان او هم فکر نمیکردند که او روزی بهترین پاسور والیبال دنیا شود.

داستان تکراری رضایت از مسیرِ زندگی

 اما او این ریسکِ قدم گذاشتن در مسیرِ پرابهام را قبول کرد و تن به معمولی بودن نداد. البته که امکان داشت او هم مثل عده‌ی بسیاری از والیبالیست‌ها، به تیم ملی راه نیابد. اما تجربه آدمهای مختلفِ موفق نشان داده که برای معمولی نبودن، باید به دنبال علاقه خودمان برویم و در حوزه‌ای مشغول شویم که از مسیر لذت ببریم و کار نکنیم.

لطفا معمولی نباشیم! (تخصیص بهینه منابع یا تخصیص متعادل منابع؟)

ما چقدر جرات پیگیری رویاهایمان را داریم؟

آیا میخواهیم یک معمولی باشیم یا برای ستاره شدن تلاش میکنیم؟

سعید معروف‌ها برای رسیدن به این جایگاه، تلاش بسیار زیادی هم کرده‌اند، آیا ما هم عزم لازم برای این همه پشتکار را داریم؟ چون میدانیم که در هیچ حوزه‌ای بدون مداومت و پشتکار، ستاره نخواهیم شد.

در انتها بد نیست این گفتگوی ۵ دقیقه‌ای از سعید معروف را ببینید:


شما هم می‌توانید داستان کارنکن خودتان را بسازید، روی لینک زیر کلیک کنید:

کارنکن

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *