میخواهم پدر/مادر خوبی باشم! (۱)

پیش نوشت:

اینهایی که اینجا مینویسم، دل نوشته های من به عنوان یک فرزندِ دیروز و پدرِ امروز است. گمان کنم همه آنهایی که فرزندی دارند، یکی از بزرگترین دغدغه هایشان پدر/مادر خوب بودن است، من هم از این قاعده مستثنی نیستم.

اگر وقتتان محدود است، سری به پس نوشت بزنید، آنجا به سه مطلب فوق العاده از معلم عزیزم (محمدرضا شعبانعلی) با همین موضوع لینک داده ام. آنها را مطالعه کنید.

با وجود آنها، من هم اینجا اندکی حرفِ دلی میزنم، چه آنکه برای جستن بهانه ای برای نوشتن، قبل از هر چیز به تاثیر نوشتن بر تعمیق مفاهیم برای خودم باور دارم. 

پیش نوشت دوم:

فکر میکردم در یک نوشته بتوانم حرفهایم را بزنم، ولی دیدم زیاد شد و دوتایش کردم، دومی اش را هم به شرط حیات به زودی اینجا خواهم گذاشت.

نوشت:

همه داستان این نوشته در آن علامت تعجبی است که بعد از عنوان آمده است. فکر نکنم کسی باشد که اعلام کند نمیخواهد پدر/مادر خوبی برای فرزندانش باشد، اما تعریفهای متفاوت ما از این نقش منجر به رفتارهای متفاوت در موقعیتهای مشابه میشود.

گمان کنم در اول بحث لازم باشد در مورد تعریف پدر/مادر خوب یک دسته بندی انجام دهم. علی رغم بدیهی به نظر رسیدن هدف تمامی والدین که در غالب جملاتی همچون

«ما که فقط میخوایم بچمون خوشبخت باشه»

«ما که خیر و صلاحش رو میخوایم»

نمایان میشود، به گمانم یک دودستگی پنهان در بین والدین وجود دارد:

  • عده ای که میخواهند “از نظر دیگران پدر و مادر خوبی بنظر برسند”.
  • عده ای که میخواهند برای فرزندشان پدر/مادر خوبی باشند و حرف جامعه برایشان اهمیتی ندارد و در تصمیمات و رفتارهایشان تنها نفع بلندمدت فرزندشان را درنظر میگیرند.
شاید در نگاه اول گفته شود که این دو مورد منافانی با هم ندارد و یا اینکه «کدام پدر/مادری است که نخواهد خوب نقش والدی را ایفا کند و به فکر آینده فرزندانش نباشد؟»
جواب این سوال و منظورم از این دسته بندی را در قالب سه مثال مطرح میکنم:
  • فرض کنید فرزند شما در سنین کودکی است و مدام بی تابی میکند که فلان وسیله را (مثلا تبلت) شما برایش تهیه کنید. فرض کنید که شما هم به این نتیجه رسیده اید که این کار در بلندمدت به صلاح فرزندتان نیست. خب حالا اگر شما این وسیله را برای او تهیه نکنید احتمالا از سوی دوست و آشنا متهم به خسیس بودن یا پدر/مادر خوبی نبودن میشوید. در اینجا والد خوب بودن با آنچه تلقی جامعه از این نقش است تفاوت دارد.
  • یا فرض کنید فرزند بسیار کوچکی دارید که هنوز حس مالکیت در او شکل نگرفته و شما بنا به مطالعاتی که دارید شکل گرفتن این حس در او برایتان اهمیت دارد. حالا مهمانی دارید که فرزندشان میخواهد اسباب بازی فرزند شما را به زور از او بگیرد، شما چه میکنید؟ از طرفی اگر آن را از فرزندتان نگیرید و به فرزند مهمان ندهید این احتمال را میدهید که در ذهن آنها محکوم شوید و از طرف دیگر این کار را خلاف احترام به حس مالکیت فرزندتان در آن سن خاص میدانید. اینجا نیز یک تعارض بین پدر/مادر خوب بودن از نظر جامعه و ایفای این نقش در عمل وجود دارد.
  • مثال بعدی وضعیتی است که فرزند شما در جامعه امروز که “آدم بامدرک و بی مهارت” سرخورده و بی شغل خواهد بود، قصد رفتن به دانشگاه میکند. از طرفی فشار اطرافیان به شما میگوید که اگر هزینه تحصیل (خرید آن کاغذ آچار بدردنخور) را ندهید پدر/مادر خوبی نبوده اید، اما خودتان میدانید که این در درازمدت به صلاح فرزندتان نیست و برای او بهتر است که بجای اتلاف وقت در دانشگاه به کسب مهارت بپردازد. اینجا هم همان تعارض وجود خواهد داشت.
فکر میکنم با این سه مثال توانسته باشم منظورم را از تفاوت این دو نگاه بیان کنم. گمان کنم پپش از هرچیز باید تکلیف را با خودمان روشن کنیم. اگر قرار است از نظر دیگران پدر/مادر خوبی بنظر برسیم احتمالا جنس تصمیماتمان با حالت دوم فرق خواهد کرد. البته وقتی هدفمان صرفا پدر/مادر خوب بنظر رسیدن از دید جامعه باشد توجیهات بسیار خوبی هم برایش پیدا خواهیم کرد تا بعدها وجدانمان آسوده باشد.
مثلا در مورد همین مثال آخر بعدها که فرزندِ مدرک به دستِ بی شغلِ سرخورده ای داشتیم خواهیم گفت که ما بهرحال وظیفه مان را انجام داده ایم و ایراد از جامعه بوده که نتوانسته برایش شغل مهیا کند! ما که هرچه پول درآوردیم را بابت شهریه دانشگاهش دادیم، پس ما وظیفه پدر/مادریمان را انجام دادیم! (این توجیهات به وضعیت خنده داری منجر میشود که در این پست به آن پرداخته ام)
این نگاه مرا یاد آن سه نفری می اندازد که یکیشان چاله میکند و یکی لوله میگذاشت و یکی رویش را پر میکرد. روزی که آن نفر وسط نیامد، آن دو نفر دیگر که بسیار هم وظیفه شناس بودند، یکیشان چاله میکند و دیگری پر میکرد، هر دو هم وظیفه شناس بودند و سربلند از این انجام وظیفه. 
حالا ما نیز باید بدانیم میخواهیم صرفا انجام وظیفه ای از این جنس انجام دهیم یا اینکه میخواهیم واقعا با فکر و تامل طوری عمل کنیم که با توجه به امکانات و ظرفیتهای موجودمان تنها و تنها رضایت درونی فرزندمان در آینده، هدف از اعمالمان باشد، ولو اینکه در کوتاه مدت اطرافیان و یا حتی خود فرزندمان ما را پدر/مادر خوبی ندانند.
فکر میکنم تا اینجا مقدمات بحث را گفتم، در نوشته بعدی این مطلب را با موضوع نقش والدین در آینده شغلی فرزندان در جامعه امروز پی خواهم گرفت.
 

پس نوشت:

سه مطلب زیبا و خواندنی از آقامعلم با همین موضوع:

نامه سرگشاده به پدران و مادران…

پدر! مادر! ما متهمیم (یک شکلات تلخ)

حرفی با پدر و مادرها در شروع سال جدید

پس نوشت دوم:

اگر فرصت داشتید سری هم به این سری آموزشی در متمم بزنید، بیایید تا با هم سر یک کلاس بنشینیم و چیز یاد بگیریم تا بتوانیم والدین بهتری باشیم:

سری آموزشی پرورش کودکان هوشمندتر در سایت وزین متمم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *