هذیان گویی اجتماعی اقتصادی

اگر بخواهیم یکی از علل ریشه  ای ناکارآمدی اقتصاد ایران را برشماریم (در حالی که تعارف را هم کنار گذاشته ایم) به تصورات و انتظارات غلط خودمان میرسیم. 

خیلی از سیاستهای اصلاحی جز با همراهی مردم میسر نخواهد شد؛ به این لزوم همراهی مستمر باید نقش انتخابهایمان را هم بیافزاییم، چه آنکه اِعمال خیلی از اصلاحات در گرو برنامه های درازمدت است و برنامه درازمدت هم نیاز به وجود آرایی برای دوره های بعد انتخابات دارد، وقتی توقع مردم فقط برنامه های مسکّن کوتاه مدت باشد و این برنامه ها هم غیرعلمی و زیان بار باشند در درازمدت عملا امیدی به بهبود نخواهد بود.

کاش یکی به ما میفهماند که سطح برخورداریمان را با کشورهای توسعه یافته نسنجیم، کاش یکی به ما میفهماند این تلویزیونهای LED و OLED و دستگاه های ipad و iphone و آیچیزهای دیگر به هیچ جایمان نمی آید. نه به تولید ناخالصمان و نه به رشد اقتصادی مان.

کاش یکی به ما می فهماند که میزان توقعمان از دنیا به اندازه جیبمان باشد، این را هم توی گوشمان فریاد میکشید که جیب ما نفتی که زیر پایمان داریم نیست، بلکه عرضه ای است که به خرج دادیم و چیزهایی است که با زور بازو و مغزمان ساخته ایم، نه آن چیزهایی که به لطف ارث پدری (نفت کثیف) نصیبمان شده.

خدا نیامرزد آن کسانی را که از کودکی در گوش ما خواندند که شما بهترینید و چنینید و چنان، نه! باور کنید ما هیچی نیستیم. ما یک مشت مفت خور پرادعا هستیم که توقعمان صدها برابر داشته هایمان است.

اگر این ارث پدری نبود و ما همینی بودیم که هستیم، تا الان صدباره از گشنگی تلف شده بودیم.

هر وقت این را فهمیدیم، آن وقت این را هم خواهیم فهمید که برای بهتر شدن باید رنج بکشیم، باید مثل آن کارگر چینی و هندی روزها را فقط برای یک جای خواب کار کنیم تا شاید بعد از یک دوره گذار، حرفی برای گفتن داشته باشیم.

کاش تا آن روز دهانمان را می بستیم و فقط کار میکردیم. نه ادعایی داشتیم در باب مدیریت دنیا و نه اینهمه حرفهای گنده تر از دهانمان میزدیم.

و ای وای بر ما که رضایتمان از زندگی را هم گره زدیم به میزان حساب بانکیمان.

نمیدانم چه کسی و از کی به ما گفت که فقط وقتی حق داریم بخندیم که حسابمان پرپول باشد و گوشی مان فلان باشد و ماشینمان بهمان. ما که بلد بودیم خوش باشیم بی دلیل. کاش یادمان نمیرفت. یادمان نمیرفت و حالمان خوب بود با کاری که میکنیم، مگر نه اینکه قرار بود یاد بگیریم “کار تفریح مان باشد”.

وای بر ما، تاریخ به حال ما خواهد خندید با این رفتارمان.

پس نوشت:

اینکه در کنار سیاستهای توسعه ای باید شرایطی هم برای حمایت از اقشار کم درآمد وجود داشته باشد را هر عقل سلیمی میداند.

ولی این هم بلایی دیگر است که به دلیل عدم شفافیت اطلاعاتی، اگر قرار باشد عده ای شامل این داستان شوند، از فردا همه مان با آه و ناله خواهیم گفت که به زور ماهی یک میلیون درآمد داریم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *