چند شب پیش به بهانه انتخاب رشته یکی از بچههای فامیل، حرفهایی در آن جمع خانوادگی زدم. دیدم بد نیست آنها را جمع و جور کنم و اینجا هم بیاورم. موضوعِ آن بحث انتخاب رشته ریاضی فیزیک یا تجربی بود. اما بحث به آینده شغلی و بازار کار رشته ریاضی و بازار کار رشته تجربی هم کشیده شد و به جاهای دیگری هم رفت. چند نکته در این مورد:
۱
اولین نکتهای که در چنین بحثی به چشم من می آید، کم بودن گزینه های روی میز است. وقتی انتخاب در مورد آینده شغلی ختم میشود به انتخاب بین رشته ریاضی یا تجربی و قرار است در نهایت هم به انتخاب بین مهندس یا دکتر شدن برسد یعنی گزینه های روی میز خیلی کم است. نکته دردناک تر این است که محدود بودن گزینهها به این دو مورد، بصورت یک واقعیت محتوم توسط بچه ها و والدینشان پذیرفته شده است. بنابراین چندان هم عجیب نیست که چنین نصیحتهای را خطاب به فرزند مورد نظر بشنویم: «مهندسی آینده خوبی ندارد، برو دکتر شو، برو تجربی»
۲
برای پیدا کردن گزینه های بیشتر باید اندکی به خودمان زحمت بدهیم، باید دنبال گزینههای بیشتر برویم. آیا واقعا تمام راههای کسب درآمد به همین دو مورد میرسد؟ همه مردم ایران از یکی از همین دو پیشه کسب درآمد میکنند؟ یا دکترند یا مهندس؟
قطعا چنین نیست. اما چه شده که والدین و فرزندانشان به گزینه های دیگر فکر نمیکنند؟ فکر میکنم کمبود آگاهی یکی از دلایل مهم آن است. نبود گزینه های موفق در سایر کسوتها در اطرافیان هم دلیل دیگری است. وقتی همه اطرافیان کارمند دولت و نشسته بر سر سفره نفت هستند، احتمال اینکه گزینهای غیر از آن روی میز تصمیمگیری گذاشته شود، کم خواهد بود.
۳
روند، روند و روند. باید آینده را دید. نسل قبل که ما را تشویق میکرد که مهندس شویم، چون در سالهای ابتدایی دهه ۸۰ اوضاع مهندسان خوب بود، جایی جلوتر از نوک دماغش را ندید. برای تصمیمگیری برای آغاز یک مسیر شغلی، باید روندها را مدنظر قرار دهیم و آینده هر شغلی را ببنیم و نه وضعیت امروزش را.
در همین رشتههای مهندسی دوستانی دارم که با رتبههایی بهتر، مکانیک و برق خواندهاند، اما امروز میانگین درآمدشان به طرز محسوسی کمتر از دوستان کامپیوترخوانده من است. این یعنی آن سالها، باید به فکر امروز و هرچه بیشتر وابسته شدن زندگیها به کامپیوتر میبودند، نه اینکه صرفا به رشتههایی با وضعیت شغلی نسبتا خوب در آن سالها توجه کنند.
البته اینکه معیار انتخاب صرفا درآمد بیشتر باشد یا نه بحث دیگری است که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
۴
نسل بالاتر اگر میخواهد کمک حال باشد، باید مطلع تر باشد. اینکه به دلیل عدم اطلاعش، گزینههای محدودی روی میز بگذارد و نصایح ارزندهاش! را در باب ارجحیت یکی بر دیگری (آن هم با توجه به شرایط امروز و نه روندهای موجود و شرایط احتمالی آینده) بگوید ظلم بزرگی در حق فرزندان مرتکب شده است.
۵
نسل قبل این شانس (یا بدشانسی) را داشته که بخاطر یک کاغذ (همان مدرک دانشگاهی)، توانسته کار کند. (رجوع شود به سری کارنکن و تعریف کار نکردن) امکانش بوده که به دلیل وجود آن کاغذ، یک میز و تضمین سی ساله برای آب باریکه به آنها بدهند، اما امروز خوشبختانه این فرصت مهیا نیست و برای کسب درآمد باید ارزشی برای دیگران خلق کنیم.
[maxbutton id=”2″ url=”https://aminaramesh.ir/%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DA%A9%D9%86/” text=”کار نکن” ]
دوران استخدامهای دولتی به سرآمده (و انشالله برنخواهد گشت)، اگر کارآمدی اقتصادی در کشور میخواهیم، دولت باید بسیار کوچکتر از این شود. کارمندان دولت، اگر منصف باشند، خودشان هم معترفند که بخش اعظمشان در ادارات اضافی هستند و نبودشان هیچ خللی در هیچ جا ایجاد نمیکند!
۶
فکر میکنم بر خلاف تصور عامه، اتفاقا موقعیتهای شغلی بسیار هم زیاد است. فقط مهارت و دانش بدردبخور و البته صبر و پشتکار لازم است. حالا که کسی برای آن کاغذپاره به ما پول نمیدهد، باید بتوانیم ارزش آفرین باشیم، باید مهارت داشته باشیم. دانشِ مفید داشته باشیم. و البته در ابتدای راه باید خاکِ کار را بخوریم و برای رسیدن به موقعیتهای بهتر شغلی، عجله نداشته باشیم.
همین الان که کارجویان از نبود فرصت شغلی حرف میزنند، کارفرمایان هم از نبود نیروی متخصص حرف میزنند. این یعنی یک نیروی متخصص و با دانش، موقعیتهای شغلی خوبی خواهد داشت.
۷
از هر کس بپرسید میگوید وضعیت شغلی برای رشته های فنی خوب نیست، اما من قبلا به یک مثال عینی برای موقعیت شغلی بسیار خوب برای آدم بامهارت و دانش در یکی از قسمت های کار نکن پرداختهام. بد نیست ببینیدش:
کار نکن، قسمت هجدهم: سلمان قاسمی و زاگرس کمپرسور: مهندسِ مکانیکی که نیازی به تغییر مسیر نداشته!
۸
پیدا کردن مقصر برای وضعیت ناخوشایند ما در ده سال آینده هیچ دردی از ما دوا نمیکند. تاوان ندانمکاری و کماطلاعی امروزمان را ما با تمام وجودمان در آینده خواهیم داد. حالا اگر به فرض خودمان را قانع کنیم که تقصیر دولت بوده که مثلا شغل برای مهندسین ایجاد نکرده، باز هم تغییری در وضعیت ناخوشایند ما اتفاق نخواهد افتاد.
این والدین و فرزندان هستند که باید با چشمهای باز، گزینههای موجود را ببینند و انتخابهای درستی انجام دهند.
۹
تلاش و پشتکار است که شایسته احترام است. کاش فرزندانمان را هیچوقت بخاطر استعداد ذاتی و برتری بدون تلاششان بر دیگران تحسین نکنیم. اما تا میتوانیم آنها را برای تلاش بیشتر تشویق کنیم. در این مورد همانطور که قبلا گفتهام:
افتخار کردن به هر چیزی که برای بدست آوردنش زحمتی نکشیده ایم، نوعی حماقت است.
۱۰
فکر میکنم برای مسئلهی انتخاب شغل، تابع هدف مناسبی برای بهینهیابی تعریف نشده. اینکه معیارمان برای انتخاب یک شغل و مسیر منتج به آن، تنها میزان درآمد آن باشد، خوب نیست. بنظرم رضایت از مسیر باید اولویت ما در انتخاب آن مسیر شغلی باشد. پیشنهاد مشخص من در این زمینه کارنکردن است. در مورد شرایط کارنکردن و نمونههای عینی آن هم فکر میکنم به اندازه کافی در سری کارنکن حرف زدهام.
[maxbutton id=”2″ url=”https://aminaramesh.ir/1396/09/15/%D8%B4%D8%BA%D9%84-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8/” text=”شغل مناسب من چیست؟” ]
مطالب مرتبط
ادامه تحصیل بدهم یا نه؟ (۱): دکترا بخوانم؟