“دختر” را دیدم. فیلم به نظرم به اندازه دو کار دیگری که از میرکریمی دیده ام دوست داشتنی است. (“خیلی دور خیلی نزدیک” و “یه حبه قند”) فیلم “دختر” شعار نمیدهد، یک نکته کوچکِ قابل اجرا را به ما یاد میدهد. قطعا زیر پوست شهر مسائل دیگری هم هست، اما فیلم به سراغ پدر و دخترها رفته، …
پیش نوشت: این مطلب اواخر سال ۹۴ نوشته شده است. اصل مطلب: وقتی فهمیدم خدا نعمتِ فرزند را به ما خواهد داد، تو ایران نبودی؛ رفته بودی کربلا، برای زیارت. دو روز بعد، که در راه برگشت بودی، تلفنی با هم حرف زدیم. گفتم: خبری خوشی برایت دارم؛ چند ماه بعد، کسی می آید که …