برنامهریزی هم حدی دارد دیگر.
-راهم را نمییابم، سرگردانم. مستاصل شدهام. +چقدر بد، امان از سرگردانی. چه میخواهی از راهت؟
حدودا یک سال از این روزها گذشته. بیشتر از همه یاد یقلوی میافتم و لبخند بر لبانم مینشیند. در این مدت دیدم چگونه سقف خواستههای آدمها تغییر میکند. این سی و چند روز انگار در یک دنیای دیگر بودیم. روزهای عجیبی بود. یادش بخیر.
ما تصمیم میگیریم که چه مدل ذهنیای بسازیم. ما تصمیم میگیریم که چه دغدغههایی داشته باشیم. ما تصمیم میگیریم که از وقتمان به چه ترتیب استفاده کنیم. ما تصمیم میگیریم که روابطمان با سایر آدمها را چطور مدیریت کنیم. اما ما تصمیم نمیگیریم که دیگران دقیقا چگونه با ما برخورد کنند و چه حرفهایی به …
چه آرزویی دارید که دوست دارید تا آخر امروز برآورده شود؟
به بهانه ایمیل یکی از خوانندگان، حرفهایی درباره هدف از زندگی نوشتهام. پیشنوشت برایم نوشته: «مشکلی که در سن ۳۸ سالگی همچنان درگیرشم بخاطر نیاز مالی مثل خیلیا شغل کارمندی دارم بدون علاقه خاصی فقط برای امرار ومعاش یا شاید سرگرم شدن چون هنوز نه علائقم رو میشناسم نه استعدادم رو و نه میدونم به چی …
میگویند سختترین شغل دنیا کارگری معدن است. داشتم فکر میکردم اگر
و البته روزی هم میرسد که ذائقهی لذت بردنت تغییر میکند. مانند گذشته از تماشای تلویزیون لذت نمی بری و حاضر نیستی تن به این اتلاف وقت بدهی. مانند گذشته از خوردن غذاهای رنگارنگ لذت نمی بری و صرفا به چشم سوختگیریِ مجدد به آن نگاه میکنی. مانند گذشته از پرسه زدن در میان مغازه …