بوی انتخابات میآید. این روزها، حرفهای زیادی در موردِ عملکرد این یکی و ایرادات آن یکی میشنویم. هدفم در این نوشته، پرداختن به عملکردِ این یکی و آن یکی نیست. میخواهم چیزهایی راجع به کسانی که این تحلیلها را ارائه میدهند بنویسم. یعنی راجع به خودِ ما.
یک گروه پرتعداد از آدمها هستند که کاندیداهای پوپولیست آنها را مورد خطاب قرار میدهند. قبل از این انتخاباتِ اخیرِ آمریکا و دو-سه تا دیگر از کشورها فکر میکردم تعدادِ این جماعت فقط در ایرانِ ما (و کشورهای مشابه) زیاد است، ولی از قضا داستان چیزِ دیگری است.
با این گروه در این نوشته کاری ندارم. میخواهم راجع به عدهای دیگر از ما مردمان حرف بزنم که افتخارشان صفحه سفیدِ برگهی رایِ شناسنامهشان است. همانها که با ارائه تحلیلهای بسیار عمیق (بخوانید توهماتِ مغزِ توطئهشناسان) به این نتیجه میرسند که:
- “این باشد یا آن چه فرقی میکند؟”
- “اصلا چه کسی گفته رای من و تو تاثیر دارد؟”
- “اینا که خودشون از قبل یکی رو انتخاب کردن!”
- “تو چقدر سادهای که میری رای میدی!”
من حسِ بسیار بدی نسبت به این جماعت خودعاقلپندار و دیگریسادهانگار دارم. راستش حالم بد میشود از این ژستها. “اصلا چرا حرف از سیاست میزنیم؟ سیاست که کثیف است و باید از آن دوری جست!” نه عزیزِ من. تو اگر تفاوتی در کیفیت زندگیات وقتی این یکی رئیس جمهورت بوده با زمانی که آن یکی بوده حس نکردی، یا حسگرهایِ کیفیتسنجت خراب است یا دچارِ فراموشیِ حاد هستی. ما چون نگرانِ کیفیتِ زندگی خودمان و آینده فرزندانمان هستیم از آن حرف میزنیم.
راستش را بخواهی، فهمیدهایم که قطارِ توسعه از درون ما آغاز به حرکت میکند، (متاسفم که تو هنوز همین را هم نفهمیدهای و مدام در پی مقصر پیدا کردن برای وضعِ اسفبارمان هستی) اما این را هم باور داریم که یک سیاستمدارِ چیز! میتواند قطار را نابود کند و ریلش را هم از جا در بیاورد. آن وقت نمیدانم آن صفحه سفیدِ شناسنامهات را کجای دلمان باید بگذاریم؟
پستِ شاید مرتبط:
دیدگاه ها
امین جان من می گویم حتی اگر کورسوی امیدی هست باید پی اش را گرفت. با دوستان بحث می کردیم که مملکت ما با وجود این همه اتلاف منابع که گاهی اوقات حتی در حد تصور نیست چطور تا حالا سرپا مانده است راستش به نتیجه های ماورایی رسیدیم. اینکه شاید نفس حق تنی چند هست که حافظ سایرین شده است شاید همان عده قلیل و اندک و بسیار کم ، اینهمه تاکید می کنم کم چون یقین دارم کم هستند. که دارند تلاش می کنند بدون چشمداشت ، بی دریغ و اصلا برایشان فرقی ندارد فیش حقوقی شان چند تومنی باشد و اصلا شاید ماهها پولی نگیرند حافظ این مملکت هستند ما را همان عده قلیل نگه داشته اند دیده ام از این ها که می گویم یکجوری عارف مسلک باید باشند در این مملکت، همان کورسوهای امید پس اگر جایی حتی کورسوی امیدی دیدیم پی اش را بگیریم.
پست
واقعا همینطوره معصومه جان، من هم از این آدمهای کمیاب دیدهام. خدا حفظشان کند…