گاهی پیش میآید که برای تغییر در رفتار و عادتهایم برنامهریزی میکنم و بعد پایم میلغزد و طبق برنامه عمل نمیکنم. بنظرم این لغزیدنِ پا چیز عجیب و غریبی نیست و به قول معروف ما انسانیم و جایزالخطا. اما فکر میکنم چیزی که ما را متمایز میکند، شیوه برخاستنِ مجدد ماست. باید زود برخیزیم و بیشتر تلاش کنیم. نباید توقع داشته باشیم که روند تغییر همچون نمودار ۱ باشد، در واقعیت چیزی شبیه به نمودار ۲ اتفاق خواهد افتاد.
اینجور مواقع که اوضاع بهم میریزد و طبق برنامه نیستم، بجای برنامهریزی مجددِ بایدها، شروع میکنم به نوشتن نبایدها. مثلا رژیم استفاده از یک نرمافزار خاص میگیرم یا موبایل را توی کمد میاندازم یا اینترنت لپتاپم را قطع میکنم یا …
لیست نبایدها را جلوی چشمم نصب میکنم و گاهی یک سری بد و بیراه هم به خودم مینویسم که اگر دوباره چنین کردی، فلانی و از فلان کمتری و …!
نبایدها را که لیست میکنم و خودم را ملزم به رعایتشان میکنم، کم کم اوضاع بهتر میشود. می آیم سرِ برنامه و برمیخیزم. تا باز کی پایم بلغزد و باز از نو.
فکر میکنم بازی همین است، لغزیدنِ پا همیشه هست، اما نباید دست از تلاش کردن برداشت.
دیدگاه ها
موافقم، الان بعد از خوندن کتاب شیب این کامنت رو مینویسم
به این نوشته هم نامرتبط نیست وقتی کاری رو شروع می کنیم بعد مدتی به شیب کار میرسیم و دقیقا اونجاست که باید خودمون رو نشون بدیم.
ایده نوشتن نباید ها جالب بود سعی میکنم استفاده کنم، البته من ماهانه سعی میکنم دوتا از عادت های بد رو انتخاب کنم و یک جایگزین بهتر براشون در نظر بگیرم
این پست عااالی بود
نمودار و لیست نبایدها موتور محرکی میتونه باشه اساسی
Pingback: ماهیچههای توجهمان را قوی کنیم (تجربه شخصی من درباره افزایش توجه و تمرکز) - امین آرامش
امین جان این مطلب با پست قبلى ات هم ارتباط داره . به عبارتى اگه جمع بندى کنم این جورى مى شه : لغزیدن اشکالى نداره و اگه اتفاق افتاد افسوس نخوریم
شاید بخشى از این طرز تفکر مربوط به نام خانوادگى ات که آرامش هست ، باشه :))
البته همه ى این ها شوخى بود و بهانه اى که بگم از دیدنت در روز همایش بسیار خوشحال شدم .
امیدوارم بخاطر این حرف ها منو متهم به تعریف و تمجید نکنى ؛)
پست
رحیمه خانم عزیز
جدای از تعارفات مرسوم، برای من هم دیدن شما واقعا باعث خوشحالی بود و واقعا این تلاش شما در جهت یادگیری رو تحسین میکنم. آموختن، روحِ آدم رو جوان نگه میداره. کاش همنسلان شما در شهرستانهای دور هم چنین بودند…
ضمنا دیدن کامنت شما لبخند گشادی روی لبم نشوند، گفتم در جریان باشید. 🙂
سلام امین جان
ممنون بابت نوشته خوبت. یکی دو روز بود پایم لغزیده بود. ایده خوبی دادی برای بلند شدن دوباره، فهرست نبایدها. جان گرفتم.
پست
سلام محمودجان
خوشحالم که به بهانه این نوشته، برایم نوشتی…
” ابن مشغله میگفت: باید ایستاد ؛ بدون تزلزل،بدون شک،و بدون اضطراب…
ابوالمشاغل میگوید: باید ایستاد ؛ حتی اگر زانوها قدری بلرزد،شک قدری نفوذ کرده باشد،و اضطراب ،نیز، ناگزیر، قدری… “
نادر ابراهیمی-کتاب ابوالمشاغل
پست
عجب قلمی داره این بشر. سامان “مردی در تبعید ابدی” رو خوندی؟