در سری کارنکن بارها تاکید بر پیگیری علاقه شخصی افراد کردهایم. وقتی آدمها علایق متفاوتی دارند، قطعا مسیر کارنکردنشان هم متفاوت خواهد بود. یکی علاقهاش کدنویسی است، یکی معلمی. یکی دوست دارد یک کافه داشته باشد و یکی هم علاقهاش کارهای فنی و اصطلاحا دست به آچار بودن است.
آدمهای اهل کارهای فنی کم پیش می آید که رسانهای در اینترنت داشته باشند تا برای معرفیشان به آن استناد کنم، اما چند وقت پیش دوست خوبم ارشاد (که در قسمت سوم کارنکن دربارهاش نوشته بودم) یکی از همین آدمها را در خیابان دیده بود. فکر کنم بهتر است باقی داستان را با توصیف ارشاد بخوانید:
“داشتم برمیگشتم خونه که سر میرداماد این آقا رو دیدم کنار ابزار کارش به یه پراید تکیه داده بود. داشت با تلفن صحبت میکرد. کنارش وایسادم، دوربینم رو درآوردم و با اشاره بهش گفتم: «میشه ازتون یه عکس بگیرم؟»
با اشارهی دست و چشم بهم گفت که برم پیشش. [کماکان داشت با تلفن صحبت میکرد] باهام دست داد و دستم رو رها نکرد. تلفنش که تموم شد گفت «برای چی میخوای عکس بگیری؟» گفتم: «همینجوری، من عکاسم و به نظرم این عکس خوبی میشه، قشنگه.» خیلی حال کرد و کلی عکاسی کردیم. خیلی از ژستها ایدهی خودش بود. پارتهای مختلف دریلهاش رو یکییکی بهم نشون میداد و از آلمانیبودنشون و خفن بودنشون برام میگفت.»
مهدی توی شهریار ابزارفروشی داره و توی سوراخکردن بتون تخصص داره. عاشق شغلش بود و فکر کنم از تمام داراییهایی که داشت هیچ کدوم رو اندازهی این دریلهاش دوست نداشت. میتونست ساعتها در مورد خوبیهای «هیلتی» براتون بگه.
بهم گفت: «یه روز ۱۰ میلیون ابزار میریزیم پشت ماشین و میبرمت یه جایی سر کار، لباس کار میپوشم و شروع میکنم به کار کردن و دریلکردنِ بتون. یه همکار هم میارم که اون هم با یه دریل «بوش» همزمان یه دیوار رو سوراخ کنیم تا عملکردشون رو مقایسه کنیم و اونجا میبینی که «هیلتی» چقدر قویه. همچین چیزی رو بذاری توی اینستات همهی دنیا میان میبینن. اونایی که توی کارن میدونن این برند چیه و چیکار میکنه. همه میان ویدیوت رو نگاه میکنن.»
عشقی که به کارش داشت رو واقعن حس کردم. گفت از بچگی کارش همین بوده. ابزار و دریل. پسر، داشتم به این فکر میکردم خیلی حال میده آدم اینجور عاشق کاری که میکنه باشه. راستی شما چقدر کارِتون رو دوست دارید بچهها؟ و اینکه چقدر با کاری که دوست دارید فاصله دارید و چی نمیذاره برید سراغش؟”
پیشنهاد میکنم پاسخ دنبالکنندگان ارشاد در زیر پستش را حتما بخوانید. (لینکش را در انتها آوردهام)
دارم جامعه ایدهآلی را تصور میکنم که در آن کسی کار نمیکند، جامعهای که در آن ارج و قرب متفاوتی برای شغلها وجود ندارد. واقعا چرا کسی که علاقهاش کارهای فنی و دست به آچار بودن است باید برود پزشک یا وکیل بشود؟ آیا این فرد از شغلش راضی خواهد بود؟
چرا کسی که با نجاری عشق میکند باید به دلایلِ عجیب و غریبی به سراغ شغلی دیگر برود؟
امیدوارم روز به روز آدمهای بیشتری کارنکنند.
صفحه مربوطه از اینستاگرام ارشاد نیکخواه
شما هم میتوانید داستان کارنکن خودتان را بسازید، روی لینک زیر کلیک کنید:
[maxbutton id=”2″ url=”http://bit.ly/2HkNgBV” text=”نقشه راه کارنکن” ]
دیدگاه ها
با سلام به امین آرامش عزیز و دوست داشتنی که در پیشرفت ایران عزیز تلاش میکنند. برای آنهایی که بین علایق مختلف خود مانده اند و در انتخاب تردید دارند “کتاب چگونه شغل دلخواهمان را پیدا کنیم” کتاب خیلی خوبی است که حقیر با راهنمایی امین آرامش عزیز و بزرگوار آنرا مطالعه کردم و بسیار مفید بود. بازم ممنون از سایت خوبتان.
پست
سلام عیسی جان
چه خوب و ممنون از لطفت
مخلصم ?
سلام تبریک و تشکر بابت این سایت بسیار پر محتوا و پر انرژی
امین جان من هم خیلی دوست دارم به جرگه آدمای کار نکن ملحق بشم به نظرت رفتن پیش مشاور شغلی می تونه راه گشا باشه و اگه جوابت مثبته می تونی یه مشاور خیلی خوب بهم معرفی کنی ؟ که واقعا بشینه پای حرفات و خوب شرایط رو آنالیز کنه و برای رسیدن به مطلوبت راهکار ارائه بده و خودش واقعا با بازارهای کاری کشورمون آشنا باشه .
ممنون که وقت می زاری
پست
سلام محمدجان
مخلصم.
این مطلب رو اول ببین:
مشاوره شغلی چیست و مشاور شغلی خوب کیست؟
بعدم این رو ببین:
مشاوره شغلی
امین عزیز
متأسفانه مطالب قسمتهای قبلی “کار نکن” را هنوز فرصت نکردهام بخوانم ولی مشکلی که من دارم، این است که هنوز در درون خودم به این جمعبندی نرسیدهام که عاشق چه هستم.
البته کمی هم به نظرم رؤیایی به نظر میرسد که فکر کنیم از همان اول باید بفهمیم عشق ما در چه زمینهای است و به اصطلاح برای چه کاری ساخته شدهایم؟
تستهای MBTI و… هم کمی به من کمک کردهاند ولی نه آنقدر که توقع داشتهام.
راهکاری به نظرت میرسد؟ اشکال کار من به نظرت کجاست؟ توقع من زیاد است یا خوب به دنبال علایقم نگشتهام؟
پست
سینا جان
بنظر من هم همانطور که گفتی توقع اینکه زود متوجه شویم “مسیر ما” کجاست توجه بی جاییست.
اما این دلیل نمی شود که دست روی دست بگذاریم. بنظرم ما برای انتخاب مناسب باید اطلاعات کافی داشته باشیم، بخشی از این اطلاعات را باید از خودِ محیط کار دریافت کنیم. یعنی بنظرم تجربه محیط های شغلی مختلف (آنها که حدس میزنیم “مسیر ماست” و نه هر کاری!) میتواند به ما در دریافت اطلاعات لازم و کالیبره شدن تعاریفی مثل “عشق و علاقه به کار” کمک زیادی بکند.
سینا جان اگر عمری بود در این مورد بیشتر خواهم نوشت.