یه زمانی بود که کسب درآمد از کارهای هنری خیلی سختتر از الان بود. باید خیلی نقاش یا خطاط خاصی میبودی که میتونستی درآمد خوبی هم داشته باشی.
انگار پذیرفته شده بود که هنرمند بودن خیلی نمیتونه منجر به کسب درآمد بشه و بیشتر یه تفریح یا کار جانبی بود تا یه منبع درآمد.
فکر میکنم حالا به کمک اینترنت و شبکههای اجتماعی اوضاع فرق کرده. قبلا در کارنکن، از هنرمندان زیادی حرف زدیم که با خیاطی و کوسندوزی و ساخت چیزهای تزیینی، کسب و کارهای خوبی دارن و اهل کارنکن هستند.
توی این قسمت رادیو کارنکن هم با یک هنرمند گفتگو کردم. با یک طراح و نقاشِ فوقالعاده.
صالح سخندان دانشجوی برق دانشگاه خواجهنصیر بوده، اما اینقدر دانشگاه نرفته که یه روز از دانشگاه نامهای میاد در خونشون که آقا لطفا دیگه نیا!
اما توی زمینۀ کاری خودش، میشه گفت توی ایران بیرقیبه. الان داره موزه خطای دید ایران رو طراحی و اجرا میکنه و توی سابقهاش کلی کار خفن با برندهای معتبر ایرانی و غیرایرانی داره.
توی این اوضاع که همه از نبودن کار مینالن، صالح مجبوره مشتریهاش رو حواله بده به ماههای بعد و این یعنی کارش حسابی گرفته و اوضاع خوبه.
برای اینکه بدونید چی شد که صالح به همچین وضعیتی رسیده و اصلا چی شده که دانشگاه رو بیخیال شده، حتما این قسمت از پادکست رو گوش بدید.
بعضی از موضوعات مطرح شده در این گفتگو:
فعالیتهای شغلی صالح از دوران مدرسه
نحوه برخورد صالح با مخالفت خانواده در دانشگاه نرفتن
وقتی به شغلی که بهش علاقه داریم، میرسیم، بقیهاش لذته؟
نقش شبکههای اجتماعی در پیشرفت شغلی صالح
اعتماد به نفس برای پذیرفتن کارهای جدید و چالشی از کجا میاد؟
موزه خطای دید ایران چیه و چطور صالح طراحش شده؟
دانشگاه رفتن چه دستاوردی برای صالح داشته؟
و …
بخشهای از این گفتگو رو میتونید همینجا بشنوید:
گفتگوی کامل هم از لینک زیر قابل دریافت است:
شنیدن پادکست در اپلیکیشنها:
مطالب تکمیلی:
صفحه اینستاگرام صالح سخندان (آقای خطای دید)
صفحه اینستاگرام پارک خطای دید (در حال ساخت)
قبلا (حدود دو سال پیش) در قسمت نهم از قسمتهای متنی کارنکن هم در مورد صالح نوشته بودم:
کار نکن، قسمت نهم: آقای خطای دید (صالح سخندان و هنرهایش)
مطالعه بیشتر:
در مورد نحوه برخورد با خانواده در مواردی که باهاشون اختلاف نظر داریم، این دو پست رو بخونید:
هشت نکته در مورد تعامل با اطرافیان در حین ایجاد تغییر در سبک زندگی
چرا نباید در مورد تصمیمهایمان به دیگران توضیح بدهیم؟
ممکنه یه وقتی لازم داشته باشیم که برای تصمیمگیری در مورد مسیر شغلیمون مشورت بگیریم، از مشاور شغلی خوب باید چه انتظاری داشته باشیم؟
مشاوره شغلی چیست و مشاور شغلی خوب کیست؟
در قسمت ششم رادیو کارنکن هم با شهرزاد پاکگوهر در مورد مخالفت خانوادهاش با ادامه تحصیل ندادنش، گفتگوی خیلی خوبی داشتیم:
رادیو کارنکن، قسمت ششم: گفتگو با شهرزاد پاک گوهر
دیدگاه ها
درود و روز خوش جناب آرامش
سپاس از زحماتتون
متاسفانه نمیتونم این قسمت رو دانلود کنم. ایراد از طرف منه یا فایل مشکلی داره ؟
پست
سلام مهدی جان
قندشکن رو روشن کن، دوستان به هاست پادکست هم رحم نکردن
درود و سپاس برای پاسخگویی
گویا فقط این قسمت ف-ی-ل-ت-ر شده و خوشبختانه بقیه قسمت ها بدون مشکل دانلود شدند.
امیدوارم به خاطر این همه نیکی که با بقیه به اشتراک میگذارید, همیشه به همراه همه کسانی که دوستشون دارید, تن درست, شاد و پرروزی باشید.
سلام امین
رادیو کار نکن جالبه و واقعا آموزنده.اما یه سوالی ذهنم رو مشغول کرده.خروجی که محتواهای تولید شده در این قالب داره اینه که فرد رو (غالبا افرادی که رضایت شغلی ندارن یا از رشته تحصیلی خود رضایت ندارن) به تکاپو و تقلا میندازه تا از شرایطی که دارن خارج بشن.افراد مصاحبه شونده معمولا کار در رشته تحصیلی خودشون رو رها کردن و به سراغ کار در حوزه دیگری میرن و الان شاد هستن و پول خوبی در میارن و…
اما آیا این همه واقعیت داستان هستش؟آیا این راه همیشه درسته و جواب میده.آیا نیستن افرادی که به امید شرایط بهتر (به امید کار نکردن )از حوزه خودشون خارج میشن و به یه حوزه جدید وارد میشن و بعد از نتیجه نگرفتن دوباره به حوزه قبلی برمیگردن و صدمات روحی و مالی و زمانی میبینن؟
من قصدم زیر سوال بردن مفهوم “کار نکن” نیست.عمیقا بهش احترام میزارم و به عنوان یک آرمان قبولش دارم.تلاش های تو بسیار برام ارزشمند و الهام بخشه
اما آیا همون اتفاقی که در دنیای کارآفرینی افتاده و فقط موفق ها نشون داده میشن ، اینجا هم داره اتفاق نمیفته؟اینکه ما فکر کنیم که پس اگه الان راضی نیستم باید فورا جام رو تغییر بدم بدون اینکه یادم باشه چه تبعاتی ممکنه داشته باشه.آیا ممکنه نیاز باشه تا ما مدتی رو با یه کار عذاب آور بگذرونیم تا بتونیم شرایط رو برای پیدا کردن یه کاری که توش کار نکنیم فراهم کنیم.میدونم که مردم دوس دارن داستان موفق ها رو بشنون و شاید تعداد کمی برای خوندن تجربه شکست ها وقت میزارن اما فکر میکنم که اگه حواسمون نباشه همون اتفاق اینجا هم ممکنه بیفته.
متشکرم بابت تلاش هات
پست
سلام علی
میفهمم چی میگی و اتفاقا این مورد که میگی دغدغه منم هست:
«اما آیا این همه واقعیت داستان هستش؟آیا این راه همیشه درسته و جواب میده.آیا نیستن افرادی که به امید شرایط بهتر (به امید کار نکردن )از حوزه خودشون خارج میشن و به یه حوزه جدید وارد میشن و بعد از نتیجه نگرفتن دوباره به حوزه قبلی برمیگردن و صدمات روحی و مالی و زمانی میبینن؟»
به همین خاطر هم هست که توی صحبت با آدمها، همیشه از سختیهای کارشون هم میپرسم و راجع بهشون حرف میزنیم.
اگر دقت کرده باشی توی همین قسمت هشتم هم صالح گفت که دو سال دنبال گرفتن پروژه بوده و این در و اون در میزده ولی خبری از پروژه نبوده.
با صدرا، توی قسمت چهارم که حسابی سر این موضوع حرف زدیم و این مربیان انگیزشی که میگن قفط بپر توی حوض رو نقد کردیم و از نسیم طالب گفت صدرا.
توی قسمت اول هم سلمان از شب نخوابیدنها و اون همه سختیهای کارش گفت و اینکه هر کسی شاید نتونه این سختیها رو تاب بیاره.
اینها چیزاییه که یادم میاد و از قضا در این مورد من هم سعی میکنم حواسم باشه که حتما از سختیها و نشدنها هم بگیم.
به نظر من هم دنیای واقعی قسط و وام و کرایه خونه و خرج خورد و خوراک داره و این توصیههای مربیان به اصطلاح انگیزشی کافی نیست و گاهی حتی خانمانبراندازه.
به همین خاطر هم بود که توی مطلب تغییر شغل، روشهایی رو پیشنهاد دادم که ریسک تغییر شغل رو به حداقل برسونه، مطلبیش رو بخون:
چگونه تغییر شغل دهیم؟
منم ازت ممنوم علی که اینقدر موشکافانه نظر میدی.
مخلصم
مطالب خوبی گفته شد
عالی