همه دستشویی می‌روند

شغل موردعلاقه از آلن دوباتن

تیتر مطلب تداعی یک مطلب زرد را می‌کند. اما قول می‌دهم چنین نباشد.

در این پست درباره بخشی از کتاب خوب شغل موردعلاقه از آلن دوباتن حرف خواهم زد.

البته در کتاب آلن دوباتن از عنوان صریح‌تری (بجای دستشویی رفتن) استفاده میکند و عملی که ما در دستشویی مرتکب می‌شویم را نام می‌برد. البته حرف دوباتن چیز دیگری است و به نظرم از روش خوبی برای ماندگار کردن آن استفاده کرده.

این بخش از کتاب را با هم بخوانیم:

«در بسیاری از چالش‌های شخصی و شغلی گاهی دچار این فکر فلج‌کننده می‌شویم که با توجه به شناختی که از خودمان داریم افرادی مثل ما امکان ندارد به موفقیت و پیروزی برسند، با خود فکر میکنیم که بی‌تردید واقعا چقدر احمق، مضطرب، خام‌دست، ناپخته، مبتذل و کودن‌ایم. ما امکان موفقیت را به دیگران واگذار می‌کنیم، زیرا خودمان را اصلا در رده افرادی نمی‌بینیم که اطرافیان‌مان تحسین‌شان می‌کنند.»

در بخش دیگری می‌خوانیم:

«ما خودمان را از درون می‌بینیم اما دیگران را صرفا از بیرون می‌بینیم. ما همواره از اضطراب‌ها، تردیدها و حماقت‌های خودمان از درون آگاهیم. ولی همه چیزی که ازدیگران می‌دانیم چیزهایی است که با ما درمیان گذاشته‌اند. حرف‌های دیگران یک منبع اطلاعات بسیار محدودتر است و در عین حال اطلاعات را به شکل تصفیه شده در اختیارمان می‌گذارد. ما به کرات ناگزیر به این نتیجه می‌رسیم که حتما جز ناجورترین و انزجارآورترین انسان‌ها هستیم، در حالی که در واقع به هیچ‌وجه این‌طور نیست.»

فکر می‌کنم حرف‌های دوباتن روشن است. آدم‌هایی که ما به عنوان موفق می‌شناسیم، اکثرا هیچ حرفی از روزهای سخت‌شان نمی‌زنند و ما از تناقضات درونی آنها و حماقت‌هایشان آگاه نیستیم. از بیرون تنها موفقیت‌های آنها را می‌بینیم، در حالی که حتما و حتما آنها هم حماقت و بی‌خردی داشته‌اند. حتما آنها هم روزهای ناخوب داشته‌اند.

حالا دوباتن راهکاری برای نیفتادن در دام این تفکرات پیشنهاد می‌دهد: می‌گوید آن آدم‌های موفق را در حال رفتن به دستشویی (و انجام اعمال مربوطه) تصور کنید.

احتمالا حتی تصورش هم برای ما سخت است. مگر فلانی دستشویی هم می‌رود؟

عجیب است، نه؟

ما حتی نمی‌توانیم آن آدم موفق را در حالت قضای حاجت تصور کنیم. پس چطور می‌توانیم بپذیریم که او هم دچار تردید، اضطراب، حماقت و شکست شده؟

نتیجه چنین نگاهی هم زدن برچسب‌های ناتوانی به خودمان و توانایی‌های غیرقابل دست‌یابی به آن فرد موفق می‌شود. برچسب‌هایی که نه لایق ماست و نه لایق او.

به عنوان تمرینی برای رهایی از این دام هم دوباتن پیشنهاد می‌دهد ببینیم چه ضعف‌هایی در درون ماست که دیگران از آن مطلع نیستند؟ چه چیزهایی هست که دیگران نمی‌دانند و با دانستنش حیرت‌زده خواهند شد؟ آنها را لیست کنید.

حالا به این فکر کنید که اگر ناتوانی‌های شما اغلب پنهان می‌ماند، احتمال بسیار زیادی هست که همین اتفاق برای دیگران هم بیفتد.

با این تغییر نگرش، راه برای تلاش بیشتر باز می‌شود و احتمال افتادن در دام ناامیدیِ ناشی از ناتوانی کمتر می‌شود.

پس‌نوشت:

در ادامه پیشنهاد می‌کنم این مطلب را هم بخوانید:

سهم شانس در به نتیجه رسیدن تلاشهایمان

به نظرم استفاده از مثال دستشویی رفتن کمک زیادی به ماندگاری این ایده در خاطرمان می‌کند و احتمال تغییر نگرش را بیشتر می‌کند، فکر کنم شما هم مثل من به دوباتن برای استفاده از این مثال حق بدهید. 😉


بعد از خواندن این مطلب چه کنم؟

کتاب رایگان ده اشتباه رایج شغلی را دانلود کنید:

ده اشتباه رایج شغلی

دیدگاه ها

  1. ساجده ممتازیان

    راستش هنوز تو مرحله ی جمع آوری اطلاعات هستم . فکر کنم زیاد دارم وسواس به خرج میدم .
    من همیشه از چالش های یادگیری به شدت استقبال میکنم ولی گاهی هم میافتم توی چاه
    جمع آوری اطلاعات و دیگه به این زودی یا بیرون نمیام (میدونم این کار چقدر اشتباهه ولی دانستن کجا و عمل کردن کجا )
    پارس پک و دیدم ولی هنوز پلنی رو انتخاب نکردم . ممنونم و از تجربه های ارزشمندت خیلی استفاده میکنم .
    کتاب ” وبلاگ ، رزومه آنلاین ” واقعا مفید و موثر بود و نثر شیرینی داشت

  2. ساجده ممتازیان

    سلام
    وقت تون بخیر
    خیلی پست خوبی بود .ممنون
    با خوندن این درس یاد یکی از درس های دینامیک سیستم ها توی متمم افتادم که توی تعریف رفتار سیستم نوشته شده بود ما فقط بخشی از رفتار یه سیستم رو میبینیم و به نظرم یکی از اشتباهاتمون هم همینه که بر اساس همین بخش کوچیکی که از رفتار میبینیم قضاوت میکنیم و متاسفانه گاهی اطلاعاتی رو که به شکل تصفیه شده در اختیارمون قرار میگیره مبنای شناخت یه آدم قرار میدیم

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      سلام ساجده
      و معمولا هم آدمها از ضعف‌هاشون حرف نمی‌زنن و مدام بخش‌های خوب زندگی‌شون رو میگن. تازه رواج اینستاگرام و امثالهم رو هم اضافه کن که نمایش‌های خوشبختی رو چقدر زیاد کرده.
      به همین خاطر هم ممکنه دوستانی که از طریق فضای نوشتاری (حتی مثل وبلاگها)‌ یا شبکه‌های اجتماعی پیدا میکنیم، بعد از دیدار حضوری سورپرایزمون کنن! البته که معمولا ممکنه که طرف بتونه در روزها یا هفته‌های اول معاشرتِ حضوری هم خودش رو سانسور کنه و تنها همون بخش خوبی که ازش توی اینترنت دیده بودیم رو نشون بده، اما بالاخره یه جایی اون منِ واقعیش میزنه بیرون و وای از این بیرون زدن…
      ساجده از وبلاگت چه خبر؟ راه انداختیش؟ رفتی سراغ پارس پک؟

  3. نجمه عزیزی

    به استثنای کچلی چقدر خوشگله الن دوباتن…فتبارک الله! 🙂
    و اما…. به نظر من اگر در حال مشکلات مزاجی تصورشون کنیم بیشتر جواب میده .. در حال تلاش ناموفق
    (روم به دیوار! گفتم منم نقشی در دلداری شکست خورده ها و ناامیدها داشته باشم)

    1. نویسنده
      پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *