در سالهای نه چندان دور، خبری از این همه تنوع برای پنیر نبود. یادم هست گُلِ سرسبد سفرههای صبحانه همین پنیرهای شرکت صنایع شیر ایران (همان که بعدا اسمش به شرکت پگاه تغییر کرد) بود. این روکش قرمزرنگ آلومینیومی هم از همان سالها به همین رنگ بود.
(یک طعم شوری خاصی هم در آن پنیرها وجود داشت (و دارد). البته این طعم پنیر ربطی به حرف اصلی من در این نوشته ندارد و صرفا خاطره آن ترکیب رویایی چایِ شیرین و پنیرِ شور در صبحهای زودِ دوران مدرسه را برایم زنده کرد، 🙂 )
بعدترها این پنیرهای کوچکِ خامهای وارد بازار شد و در این سالهای اخیر هم تنوع پنیرهای خامهای و غیرخامهای در یخچال مغازهها بسیار زیاد است.
قطعا در این نوشته نمیخواهم راجع به انواع پنیر حرف بزنم، اما میخواهم با مثالی پنیری بحث را پیش ببرم و در ادامه حرف اصلیام را با استفاده از همین مثال خدمتتان عرض خواهم کرد.
ابزارِ خوردن آن پنیرهای شور، چاقو بود. برای تکه کردن آن نوع پنیر، چاقو ابزار مناسبی بود و در خدمتِ آن “هدف” به خوبی عمل میکرد.
اما آیا همین چاقو برای خوردنِ پنیرهای خامهای ابزار مناسبی بود؟ به نظر من، نه. من از سالها پیش، پنیرهای خامهای را با قاشقهای مرباخوری روی نانم میگذارم و این یعنی ابزار را در راستای رسیدن به هدف، تغییر دادهام.
اما در همین سالها و همین الان هم خیلیها را میشناسم که با وجودِ تغییر هدف، در دام ابزار ماندهاند و با مشقت، با همان چاقو به جان پنیرهای خامهای میافتند.
مستقل از نظر شما در مورد بهتر بودن استعمال پنیر خامهای با چاقو یا قاشق، بهتر است از این مثالِ پنیری بگذریم و برسیم به اصل داستان:
آیا حواسمان هست که ابزارها باید در خدمت اهداف استفاده شوند و نباید اصالتی برای ابزارها قائل شویم؟
آیا حواسمان هست که در دام ابزارها گرفتار نشویم؟
فکر میکنم اگر به سوالهای بالا توجه نکنیم، این خطر وجود دارد که حتی ابزار، تبدیل به هدف شود.
- اگر قرار بوده مدرکی از دانشگاه بگیریم، قرار بوده این ابزار در خدمت هدفی به ما کمک کند. و نه اینکه خودِ ابزار، تبدیل به هدف شود و این رقابت خندهدار برای اخذ مدارک دانشگاهی را ایجاد کند. (ما مردمان خندهدار)
- اگر به دنبال کسب درآمد هستیم، این ابزار (درآمد مالی و پول) قرار بوده ما را به هدفی برساند.
اگر بجای تمرکز بر ابزارها، بر اهداف تمرکز کنیم. دو اتفاق خواهد افتاد:
۱- به دنبال اهداف خواهیم رفت. واقعیتش این است که خیلی از ما هدفی مختص خودمان نداریم و همینجور بیهدف، صرفا هستیم! و هدفی که از درون خودمان جوشیده باشد وجود ندارد. این توجه به اهداف، ما را به سمت واکاوی درونی و پیدا کردن هدف خواهد برد.
۲- بعد از پیدا کردن هدف، میتوانیم ابزارهای موجود را بررسی کنیم و ببینیم کدامیک به بهترین نحو ما را به سمت هدفمان خواهد برد. شاید ابزار بهتری برای رسیدن به آن هدف وجود داشته باشد.
- اگر هدفِ ما پیدا کردن شرایط شغلی بهتر است، شاید ابزارهایی بهتر از رفتن به دانشگاه هم وجود داشته باشد. چنین نباشد که ندانسته درگیر مسابقهای برای کسب ابزار شده باشیم و اهداف را فراموش کرده باشیم. یادمان باشد که مدرک دانشگاهی ابزار است و نه هدف.
- اگر هدف، آرامش بیشتر است و قرار است درآمد بیشتر ما را به آن برساند، شاید ابزار بهتری هم وجود داشته باشد. یادمان باشد که درآمدِ بیشتر ابزار است و نه هدف. (میدانم این مورد کمی کلیشهای شد، اما شما به بزرگواری خودتان ببخشید. 🙂 البته من به شدت بر اهمیت درآمد مناسب تاکید دارم)
- اگر هدف خوشحال کردن همسرمان است شاید راهی بسیار بهتر از کادوی گران قیمت هم وجود داشته باشد. یادمان باشد که هدیه دادن ابزار است و نه هدف.
- اگر هدف خوشحال کردن فرزندمان است، باید ابزارهای مختلف را بررسی کنیم و شاید خرید اسباببازی، همیشه ابزار مناسبی نباشد. یادمان باشد که اسبابیازیها صرفا ابزار هستند و نه هدف.
- و در نهایت هم یادمان باشد که اگر میخواهیم پنیر خامهای بخوریم، با قاشق راحتتر میشود این کار را انجام داد و چاقو یک ابزار است و هدف خوردن پنیر است. 😉
این مثالها را میشود ادامه داد و در مورد هریک هم میشود حرفهای زیادی زد، اما فکر میکنم برای این نوشته کافی است و توانسته باشم منظورم را منتقل کنم.
خلاصه کلام آنکه ابزارها صرفا در خدمت اهداف، اهمیت پیدا میکنند و بهنظرم ابزارها اهمیت ذاتی ندارند. هدفها را پیدا کنیم و بعد از ابزارهای مناسب برای دستیابی به آن اهداف استفاده کنیم.
مواظب باشیم در دام ابزارها نیفتیم.
مطلب مرتبط
هدف از زندگی؛ چیزهایی در مورد پیدا کردن هدف در زندگی و اینکه چگونه برای خود هدف انتخاب کنیم؟
دیدگاه ها
متن عالی بود.استفاده کردم
تشکر
Pingback: ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد؛ ارشد آری یا نه؟ - امین آرامش
Pingback: 6 نکتهای که از فعالان شبکههای هرمی آموختم - امین آرامش
Pingback: در آموزش به دنبال چه میگردیم؟ - امین آرامش
Pingback: یک چیز خوب، قسمت هفتم: معرفی نرم افزاری برای ثبت ایدهها در همهجا: Wunderlist - امین آرامش
مطلبی که منتشر کردی برای من جالب و آموزنده بود. اتفاقا یکی از درگیری های ذهنی این روز های من همین بحث ابزار و هدف بود.
چند وقتی هست که کنسول بازی پلی استیشن خریده ام و هدفم این بود که به عنوان استراحت و تفریح، هر از گاهی سراغش بروم. اما در چند روز اخیر، این ابزار تبدیل به هدف شده بود. یعنی جذابیت بازی ها و رقابت در فضای آنلاین باعث شده بود هدفم گیمر شدن در سطح جهانی باشد. کار و زندگی را کنار گذاشته بودم و در حال رسیدن به هدف جدیدم بودم.
البته شاید این خاطره من نمونه کوچکی از جابجا شدن ابزار و هدف باشد، اما می خواستم بگویم که تقریبا همه ما این را تجربه کرده ایم و در آینده باز هم تجربه خواهیم کرد. ابزارها و هدف ها تغییر می کنند اما موضوع همان موضوع است.
به نظرم مهم این است که ما از خودمان سوال کنیم که آیا ابزارم همچنان ابزار است؟ مهم است که چه موقع این سوال را می پرسیم. آیا با گذشت زمان ابزارم همچنان مناسب ترین است؟
پست
مهدی جان
خوشحالم که از وقتی که برای خوندن این متن گذاشتی راضی هستی و امیدوارم باز هم کامنتهات رو درباره مطالب اینجا ببینم.
همینطوره که گفتی، پرسیدن این سوالها از خودمون خیلی مهمه و باید حسابی حواسمون باشه که “در دام ابزار نیفتیم.”