یک وقتهایی هم لازم است به اهدافمان شک کنیم. پیش از برنامهریزی برای نحوه دستیابی به یک هدف، به این فکر کنیم آیا تلاش کردن برای دستیابی به آن هدف، کار درستی است؟ آیا این هدف، هدفِ ماست؟
- پیش از آنکه به خرید خانه فکر کنم و برای آن تلاش کنم، به این فکر کنم آیا خودِ خرید خانه کار درستی است؟
- آیا واقعا درست است که همه توانم را برای قبولی در آزمون دکتری/ارشد بگذارم؟
- آیا درست است که تلاشم را بکنم تا استخدام قلان اداره یا سازمان بشوم؟
- …
ما معمولا اینقدر درگیر پیگیری هدف و برنامهریزی برای دستیابی به آن میشویم که یادمان میرود به چرایی خود هدف فکر کنیم. آنوقت مجبوریم بعد از دستیابی به هدف (هدفی که نمیخواستیمش و البته این نخواستن را نمیدانستیم!) با آن خو کنیم و بیانیههایی در مدح آن تهیه کنیم. البته این بیانیهها هر که را راضی کند، جایی در درون خودمان ناراضی خواهد بود.
حالا که قرار است به اهدافمان شک کنیم، باید معیاری داشته باشیم تا با استفاده از آن اهدافمان را چک کنیم. این معیاری برای چک کردن اهداف چیزی است که کمتر انسانی در درون خودش دارد و همین نبود این معیار در درون ما منجر به انتخاب اهدافی میشود که بیش از آنکه برای خودِ ما مهم باشد، برای دیگران مهم است.
دیدگاه ها
درود
باید بزرگ دید و از دایره افکار محدود خارج شد. اون وقت دنیامون هم بزرگتر میشه.
Pingback: ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد؛ ارشد آری یا نه؟ - امین آرامش
سلام این معیار چیه؟
پست
سلام
فاطمه، بنظرم این معیار برای هر کسی فرق داره و باید از “معنایی” که من برای زندگیم تعریف کردم دربیاد. و البته که هرکس معنای خاص خودش رو برای زندگیش داره…
برای پیدا کردن این “معنا” باید وقت گذاشت و تلاش کرد.
درود ;
همیشه وقتی یه هدف بزرگ و انگیزه داشته باشی نباید به هدفی که داری شک کنی
???