در پست قبل در مورد اینکه چرا باید مغزمان را تبدیل به قورباغه پخته کنیم؟ نوشتم و در مورد لزوم کوچک کردن تغییر حرف زدم، اما در عمل معمولا راضی کردن خودمان به تغییر آهسته، خیلی سخت است.
اغلب دوست داریم یکشبه رهِ صدساله را برویم و حوصلهی تغییرات آهسته را نداریم. حال اینکه در عمل تنها این تغییرات هستند که پایدار خواهند بود و خیرشان در زندگی ما مستدام.
من برای مجاب کردن خودم به آهسته تغییر کردن از ضرب کردن و مقایسه استفاده میکنم. بله، همین دودوتا-چهارتای خودمان و البته مقایسه کردن.
ضرب کردن
برای اینکه از کم بودن میزان تغییر ناراحت نباشیم و بخاطر این ناراحتی دنبال همان روشِ شکستخوردهی تغییرات بزرگ نرویم، میتوانیم از ضرب کردن این میزان کمِ تغییر در تعداد روزهای پیشرو استفاده کنیم.
فکر کنم با مثال پیش برویم بهتر است. مثلا فرض کنید من قرار است تغییری در زندگیام ایجاد کنم و بیشتر کتاب بخوانم. خودم را با دوستانِ کتابخوانِ اطرافم مقایسه میکنم و تصمیم میگیرم که هر هفته حداقل! پنج تا کتاب بخوانم و به زودی بیشتر از همهی آنها کتاب خوانده باشم!
این وزنهی سنگین برداشتن سرانجامِ مشخصی دارد. احتمالا یا زود خسته خواهیم شد یا به دلیل اتفاقات بیرونی دست از این تغییرِ بزرگ برخواهیم داشت. (مگر میتوانیم تمام وقتمان را صرف کتاب خواندن بکنیم؟)
بجای این، با روشِ تغییرِ کم، میتوانیم تصمیم بگیریم که روزی تنها ۱۰ صفحه کتاب بخوانیم. برای مجاب کردن خودمان هم درنظر بگیریم که اگر واقعا به این تعهد پایبند باشیم، بعد از ۶ ماه ۱۸۰۰ صفحه کتاب خواندهایم. اگر تعداد صفحات یک کتاب را به صورت میانگین ۲۰۰ صفحه درنظر بگیریم میشود ۹ کتاب برای ۶ ماه. مقدار مناسبی است، نه؟
واقعیتش این است که راضی کردن خودمان به روزی ۱۰ صفحه کتاب خواندن کار سختی است، اما راضی کردنِ خودمان به اینکه بعد از ۶ ماه، ۹ کتاب خوانده باشیم راحتتر است و احتمالا تن به این تغییرِ کم خواهیم داد.
این ضرب کردن هم شما را راضی نمیکند؟ باز هم دوست دارید ظرف یک هفته حداقل پنج تا کتاب بخوانید؟ صبر کنید. عرض میکنم خدمتتان.
مقایسه کردن
پاهایمان را روی زمین بگذاریم. رویایی فکر نکنیم. هرکدام از ما چقدر تجربهی منجر به شکست در مورد تغییرات بزرگ داریم؟
در مورد مثال کتاب خواندن، برای اینکه خودمان را راضی به همان ده صفحه در روز بکنیم، آن شش ماه فرضیِ نیامده را با شش ماه گذشته مقایسه کنیم. در شش ماه گذشته که راضی به آهسته و پیوسته بودنِ تغییر نبودیم، چقدر کتاب خواندیم؟ آیا بیشتر از ۹ کتاب خواندیم؟ در اکثر موارد جواب این سوال یک “نه” بزرگ است و ما معمولا به امید تغییرِ بزرگ، معمولا هیچ تغییری نکردهایم.
حالا شما بجای کتاب خواندن، هر تغییرِ دیگری که خواستید در نظر بگیرید. ورزش کردن، یاد گرفتن زبان، کم کردن خواب، کمتر غذا خوردن و …
برای این تغییرات با استفاده از ضرب کردن و مقایسه با گذشتهی خودمان احتمالا میتوانیم به آهسته بودن تغییر راضی شویم.
بعد از خواندن این مطلب چه کنم؟
این مطلب در مورد نحوه ایجاد تغییر را از دست ندهید، روی لینک زیر کلیک کنید:
چرا باید مغزمان را تبدیل به قورباغه پخته کنیم؟
دیدگاه ها
Pingback: چیزهایی در مورد تغییر: آهستگی، پیوستگی و الزام وجود نشانه های حداقلی - امین آرامش
آفرین امین،عالیه