پیشنوشت
مخاطب این نوشته بیش و پیش از هرکسی خودم هستم.
نوشت
درست است که برای اهالی یادگیری، صرفِ یادگیری هم لذتبخش است (و انصافا خیلی خیلی هم لذتبخش است) اما گمان میکنم اگر نتوانیم آموختههایمان را در مقام عمل بکار بگیریم این لذتِ یادگیریِ ما تفاوتی با انواع دیگر لذت ندارد. بیخاصیت است و تنها عیشی فراهم شده و بس.
فکر میکنم اگر مطلبی یاد میگیریم، اگر کتابی میخوانیم، باید تاثیرش را در کیفیت زندگی و یا کسب و کار ما نشان دهد. باید بتوانیم بر مبنای آموختههایمان ارزش آفرینی داشته باشیم. باید عمل کنیم به علممان. من هیچوقت با تعبیر “کتاب برای کتاب” (یا “یادگیری برای یادگیری”) موافق نبودهام و مخالف سرسخت علمٌلاینفع هستم.
حالا تازه این قسمتِ خوب داستان است، گاهی نه تنها تغییری در حال و روز خودمان ایجاد نشده بلکه به صرف چهارتا کتابی هم که خواندهایم احساس ازدماغِفیلافتادگی هم به ما دست میدهد. آن وقت، هم یک ضدتبلیغ برای کتابخوانی و یادگیری هستیم و هم مضحکه عام و خاص خواهیم شد.
البته میتوانیم سرمان را مثل کبک زیر برف کنیم و در رثای کتابخوانی سخنپراکنی کنیم و ژست روشنفکری هم بگیریم و دیگران را هم جاهل بدانیم، اما دیر یا زود سرمان به سنگِ این بیعملی خواهد خورد.
خلاصه کلام آنکه بهتر است بیشتر حواسمان باشد که زنبور بی عسل نباشیم.
مطالب مرتبط
برنامه ریزی بس است! حرف زدن کافی است!
ده نکته در مورد کتاب خواندن (یا چگونه کتاب بخوانیم و کتابخوان باقی بمانیم؟)
چه کتابی بخوانیم؟ از چه آموزشی استفاده کنیم؟
دیدگاه ها
Pingback: سرمایه دارترین روستایی ایران عباس برزگر در روستای بوانات - امین آرامش
Pingback: چرا سرسختی کافی نیست؟ - امین آرامش
Pingback: چرا باید مغزمان را تبدیل به قورباغه پخته کنیم؟ - امین آرامش
Pingback: بعد از کتاب خواندن چه کنیم؟ - امین آرامش
کم و بیش خودم را مخاطب این نوشته یافتم
اما منظور شما از تعبیر کتاب برای کتاب را متوجه نشدم! اگر لطف کنید توضیح بدید ممنون میشم
در ضمن قلم زیبایی دارد و وبلاگ شما را دنبال میکنم.
هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند
پست
صادق جان
بنظرم آدم کتابخوان باید تاثیر این کتابخوانی توی زندگیش دیده بشه، نه اینکه صرفا فقط بخونه.
قبلا توی اون نوشته ای که لینکش رو هم گذاشتم، گفتم که بنظر من:
“اگر قرار باشد، دنیای من، قبل و بعد از خواندن یک کتاب تغییر (ولو اندک) نکند، یا کتاب اشتباهی بوده یا من اشتباه خوانده ام.”
استادی داشتیم که میگفت «یادگیری یعنی تغییر در رفتار» و اگر رفتار تغییر نکنه اصلاً یادگیری ایجاد نشده
این نوشته، این جمله رو برام یادآوری کرد.
امین ارامش عزیز، سخن از زبان ما می گوئی…
من همیشه این موضوع برام خیلی مهم بوده و خیلی بهش بها دادم، هروقت یک اتفاقی مثل خوندن کتاب و حتی دیدن فیلمی و یا… رو تجربه میکنم، خودم رو ملزم میکنم که تاثیرش رو توی زندگیم ببینم…و اگه نبینم راستش حال درونیم بد میشه.
و درباره موضوعی که “ضدتبلیغ” رو بهش نسبت دادی من ازش تو وبلاگ هم به شکل دیگه ای نوشتم…حقیقت اینه که برخی کتاب می خونن که مثل مدرک قاب کنند به دیوار و بگن من فلان کتاب رو خوندم…فلان نویسنده…و متاسفانه برخی دیگر هم فکر میکنن اکر کسی از فلان نویسنده معوف کتابی خوند پس حتما چیزی می فهمد و به قولی خیلی بارشه!(استفاده از این ادبیات برای بهتر منتقل کردن منظورمه و از تو و کسی که کامنت رو میخونه عذر میخوام)
اما ما یاد نگرفتیم به دوش کشیدن اسم فلان کتاب و نویسنده نیست که به درون امون چیزی اضافه میکنه، حتی محتوای اون کتاب و حفظ بودن مطالب اش هم نیست…خودمونیم! ماییم که باید از دل هرچیزی درس بگیریم و مهم تر از درس گرفتن، درس پس بدیم…گرچه اصولا ادمی که توی مسیر اموختن قرار میگیره کمتر به این سمت پیش میره، یعنی ذات کتاب خوندن اینه که ادم بهتری بسازه، اما نمیشه نمونه هایی که خلاف این حالت بودن رو نادیده گرفت
پست
مهسای عزیز، راحت باش. منم خیلی بارم نیست. 😉
ممنونم از کامنت خوبت
دوستم امین ارامش
این کامنت بیش از هر چیزی بیانگر دغدغه مشترک است نه فراتر از آن.
بعد از دوران دانشگاه بود ک نگاهی به پشت سرم انداختم و افسوف زمانهایی از دست رفته را بیش از پیش خوردم, مطالبی که انرژیمان را گرفت تا در مغزمان رود و بعدها زحمتی فراتر مطلبید که از مغزمان بیرونشان کنیم. به شخصه به کاربردی جات بیشتر علاقمندم تا نظریه جات. به عمل تا حرف. به میکرواکشن تا …
سعدی : دو کس رنج بیهوده برند و سعی بی فایده کردند، یکی آنکه اندوخت و نخورد و دیگری آنکه آموخت و نکرد.
پست
اکبر عزیز
برای من باعث خوشحالیه که من رو قابل دونستی و نظرت رو به تفصیل برام نوشتی. امیدوارم بازهم نظراتت رو اینجا ببینم.
بابت نقل قول زیبایی هم که از سعدی کردی ممنون.
سلام .
دوست دارم این رو در ادامه مطلبت بنویسم.
زنبور بی عسل نباشیم. یاد بگیرم که مانند زنبور ها در کنار یکدیگر به ساخت کندو و عسل ، بپردازیم. نه زنبوری باشیم که به بقیه فقط یاد بدهیم و خودمان هم یاد بگیریم .
یاد بگیرم که هر مانند زنبور ها جمع خود را پیدا کنیم و در آن جمع هم مانند دیگر زنبوران ، کم کاری نکنیم.
یاد بگیریم که اگر کسی خواست کندویمان را ویران کند ، همگی زنبوران به طور دست جمعی به طرف مقابل حمله کنیم تا بار دیگر نتواند به ما حمله کند.
موضوع و منظور کلی حرف من اینست که هم به بقیه یاد بدهیم و هم خودمان یاد بگیریم و نکته اصلی اینست که در کنار یکدیگر باشیم و از یکدیگر هم یاد بگیریم و به یکدیگر در ساختن یک کندوی زیبا کمک کنیم .
وگرنه زنبوری که تنها باشد و عسل داشته باشد و یک ذره عسلش را به خورد دیگران دهد، فایده ای ندارد.
عسل حاصل کار تنها یک و دو زنبور نیست . بلکه حاصل کار یک کندو زنبور عسل است .
پس یاد بگیریم که علاوه بر عسل ساختن ، کندو داشتن را هم درک کنیم .
ارادتمند .
سعید فعله گری