-راهم را نمییابم، سرگردانم. مستاصل شدهام.
+چقدر بد، امان از سرگردانی. چه میخواهی از راهت؟
-خب معلوم است دیگر، راهی باشد که مرا به موفقیت برساند.
+موفقیت؟ موفقیت یعنی چه؟
-چه سوالها میپرسی. موفقیت را که همه میدانند چیست. من هم میخواهم موفق باشم، “مثل بقیه”.
+چه جالب. پس موفقیت یعنی”مثل بقیه شدن”، درست است؟
-البته منظورم آن بقیههایی هستند که موفقاند!
+آها. بهرحال توام میخواهی مثل بقیه شوی. پس خودت چی؟ درونت چه میخواهد؟ تا حالا به صدایش گوش دادهای؟
-فکر کنم حالت خوش نیست. ندای درون دیگر چیست؟ مسیر موفق شدن که مشخص است. من راهی میخواهم که مرا به موفقیت برساند. چه بهتر که راهِ میانبر هم باشد. میخواهم زود به موفقیت برسم. راهی میخواهم که زود تمام شود.
+پس لذتِ مسیر چی؟
-لذتِ مسیر؟ ول کن آقا. باید زود برسی به مقصد تا لذت را احساس کنی. مسیر که لذت ندارد.
+خب اگر نرسی به مقصد چی؟
-چی؟ نرسم به مقصد؟
+بله، امکانش نیست بنظرت؟
-همممم، چرا، هست. ولی خب چرا من نرسم؟ چرا بقیه رسیدهاند؟
+فکر کنم این دیگر دست ما نیست. من یک پیشنهاد دارم برایت.
-چه پیشنهادی؟
+به فکر لذت از مسیر باش، چون اینگونه حتی اگر به مقصد هم نرسی، حداقل از مسیر، لذت بردهای. اما یک نکته را یادت باشد. ما متفاوتیم و از چیزهای متفاوتی هم لذت میبریم. پس هیچوقت سعی نکن “مثل بقیه” شوی. راهِ خودت را پیدا کن.
-راه خودم؟ یعنی چه راهِ خودم؟
+یعنی همان درونیات و این حرفها. بعدا بیشتر در موردش حرف خواهم زد…
دیدگاه ها
امین جان
این روزها نظرم اینست که ما آدمها در عین اشتراکاتمان بسیار با هم متفاوتیم. و این تفاوت در نگرش، سبک زندگی، ارزشها و چیزهای دیگر خیلی زیاد است. شبیه بقیه بودن به نظرم خیلی سختتر است و انرژی بیشتری را هم از فرد میگیرد.
حتی به این نکته رسیدم که تنها اشتراکمان همین تفاوتهایمان است.
پست
حرف درستیه پریسای عزیز. امیدوارم در عمل هم متمایز رفتار کنیم و هر کدوم راه خودمون رو بریم و دنبال کپی کردن راه دیگران نباشیم.
پریسا این که گفتی تنها اشتراکمان تفاوت هایمان است من رو یاد این جمله انداخت “تنها چیزی که ثابت است تغییر است”