ما تصمیم میگیریم که چه مدل ذهنیای بسازیم.
ما تصمیم میگیریم که چه دغدغههایی داشته باشیم.
ما تصمیم میگیریم که از وقتمان به چه ترتیب استفاده کنیم.
ما تصمیم میگیریم که روابطمان با سایر آدمها را چطور مدیریت کنیم.
اما
ما تصمیم نمیگیریم که دیگران دقیقا چگونه با ما برخورد کنند و چه حرفهایی به ما بگویند.
ما تصمیم نمیگیریم که آیا بحرانی ناخواسته در زندگی ما ایجاد شود یا نه.
ما تصمیم نمیگیریم که حادثهای ناگوار برایمان رخ بدهد یا نه.
در این میان
شیوهی برخورد ما با موضوعاتی که تحت اختیار ما نیست، تابع همان تصمیماتی است که گرفتهایم.
اگر با پیش آمدن مسائلی سطحی به هم میریزیم (که نباید بریزیم)، به صورت غیرمستقیم خودمان آن را انتخاب کردهایم.
اگر از برخورد دیگران ناراحت میشویم (که نباید بشویم)، به صورت غیرمستقیم خودمان آن را انتخاب کردهایم.
اگر دغدغهای مضحک داریم (که نباید داشته باشیم)، به صورت غیرمستقیم خودمان آن را انتخاب کردهایم.
یادمان باشد:
آش با جاش!
دیدگاه ها
سلام
خیلی از مطالبتون رو خوندم ،قلم با حالی دارید ،منم تصمیم های زیادی گرفتم اما تصمیم برایم تصمیم نیاورد :))
امین جان به نظرم یکی از مرزهای باریک تو بخث اختیار همین جاست.
همین رویکرد ما به اتفاقات ناخواسته
من خیلی وقتها عملکرد خودم و ارزش اطرافیانم رو همین جا میسنجم. اینکه چه رویکردی در قبال ناگواری ها و خوش بیاری های ناخواسته ذارند.
و به قول شما بسیاری از ناخواسته ها بوم رنگی ست که به صورت خودمان بازمیگردد.