تا اینجا در قسمتهای مختلفِ سری کارنکن بیشتر از آدمهایی گفتهام که برای کارنکردن تصمیم گرفتهاند مسیرشان را تغییر دهند. یعنی وقتی از یک جایی به بعد فهمیدهاند که به کارِ دیگری علاقه دارند، در تغییر مسیر تردید نکردهاند، البته طبیعتا این تغییر مسیر را با چشمانی باز انجام دادهاند. نتایجِ درخشانِ حالِ حاضر این عزیزان و یا آینده روشنی که برایشان پیشبینی میشود، گویای این تصمیم هوشمندانه است.
اما آیا کارنکردن فقط در صورتی محقق میشود که همراه با چرخاندنِ فرمان زندگیمان باشد؟ آیا این تغییر مسیرِ الزامی است؟ نه. اینطور نیست. ظبیعتا لزومی ندارد وقتی از مسیر راضی هستیم و آینده خوبی هم پیشبینی میکنیم، دست به تغییرش بزنیم و هزینههای این تغییر را هم بپردازیم. فقط باید حواسمان باشد که برایِ کارنکردن به تعداد تکتک آدمهای روی زمین راه وجود دارد. (حالا نه در این حد! ولی بد نبود یادی از این فیلمِ فاخر هم بکنیم.)
از این مقدمهها و شوخی انتهایش که بگذریم، میرسیم به مهمانِ این قسمتِ سری کارنکن:
سلمانِ قاسمی دوستِ خوبِ من است. احتمالا شما او را نمیشناسید. ما در دانشگاه، همرشته و در خوابگاه، هماتاق بودهایم و دوستیمان از آنجا آغاز شد. سلمان علاقه عجیبی به مسائل فنی داشت (و دارد). استعدادِ فوق العادهای هم در این زمینه دارد. همین ترکیبِ استعداد و علاقه هم باعث شد که از همان دوران دانشجویی وارد کار فنی مرتبط به مهندسی مکانیک شود.
در دو موقعیت شغلیِ پیش از تاسیس شرکتِ خودش (زاگرس کمپرسور ایرانیان) ، به سرعت مدیریت آنجا را به او پیشنهاد دادند. او بعد از کسب تجربه عملی، حالا شرکتِ خودش را تاسیس کرده. او ظرف کمترِاز یکسال از افتتاحِ شرکتش موفق شد قراردادهای با مبالغِ بالا و معتبر ببندد. باید لذتِ او وقتی از مسائل فنی حرف میزند را تماشا کنید. او قطعا کارنمیکند. همین است که با انگیزه زیاد کارهایش را پیش میبرد و از مسیر هم لذت میبرد.
البته مانند همه کارهای نوپا، او سختیهای زیادی هم در این راه کشیده، اما چه باک از این سختیها وقتی این همه علاقه به انجامِ آنها وجود دارد.
ما این همه فارغ التحصیلِ مهندسی در این مملکت داریم، آیا همه آنها مثلِ سلمان لذت میبرند از این جنس کار؟ فکر میکنم جواب این سوال یک نهی بلند است. همین هم میشود که ما این همه مدرک به دستِ مهندسی داریم ولی مهندسینِ باعلاقه و کاربلد بسیار کم داریم. مشاهدات من چه در مورد سلمان و چه در مورد سایر دوستانم نشان داده که علیرغم وجود این همه فارغ التحصیلان دانشگاهی در رشتههای مهندسی، ما باز هم کمبود «مهندس» در این مملکت داریم و آنهایی که بلدند مهندس باشند، اتفاقا موقعیتهای شغلی زیادی هم برایشان فراهم است.
آیا ما هم میتوانیم “با چشمانی باز” مسیرِ مختصِ خودمان را پیدا کنیم؟
وبسایت شرکت سلمانِ قاسمی (زاگرس کمپرسور)
شما هم میتوانید داستان کارنکن خودتان را بسازید، روی لینک زیر کلیک کنید:
[maxbutton id=”2″ url=”http://bit.ly/2HkNgBV” text=”نقشه راه کارنکن” ]
دیدگاه ها
Pingback: رادیو کارنکن، قسمت اول: گفتگو با سلمان قاسمی - امین آرامش
وضعیت اقتصادی همه خرابه. چه مهندس خوبی باشی و چه مهندس بدی باشی وضعیت اقتصادی خرابه
بنظرم امروز تنها مشاغلی پربازده هستند که با پول نقد درگیر هستند.
مثلا سوپر مارکتی !
Pingback: آینده شغلی و بازار کار : ریاضی یا تجربی ؟ (ده نکته در مورد انتخاب رشته و حرفهای مرتبط) - امین آرامش