خلاصه فصل عادت چهارم از کتاب هفت عادت تقریبا تمام شده، دلم قدم زدن میخواهد.
پیاده راه می افتم به سمت میدان ولی عصر. رفتن به فروشگاه فرهنگ همیشه برایم لذت بخش بوده. یادم می آید میخواستم برای یکی از بچه های فامیل، کتاب بخرم.
از فروشندگانِ همیشه خوش برخوردِ فروشگاه کمک میگیرم، سنش را میگویم، و میگویم دختر است، ریحانه را از وقتی هنوز راه نمی رفت خیلی دوست داشتم و الان که ۱۱ سالش شده هم اوضاع فرقی نکرده. البته علاقه من به بچه ها همیشگی بوده، حتی با به دنیا آمدن یگانه این علاقه به سایر بچه ها بیشتر هم شده.
با دقت زیاد، پیشنهادهای فروشنده را ورق میزنم، نمونه های ترجمه شده بنظرم برای او که خیلی اهل کتاب نبوده جالب نیست. دو تا از کارهای کانون را در نهایت انتخاب میکنم و میدهم کادویشان کنند.
میگوید «کدام کاغذ کادو؟» مدتهاست که دیگر این تصمیمها را خودم نمیگیرم. میگویم «هرکدام خودتان دوست دارید.» اندکی تعحب میکند، خوشحال میشود و یکی از آن خوشگلهایش را برمیدارد. دلم میخواهد یک چیز دیگر هم به آن اضافه کنم تا لذتش برای ریحانه با دیدن کتاب همراه شود.
از خودش پیشنهاد میگیرم، این بار هم تصمیم برای انتخاب این قطعه تزئینیِ روی کادو را بر عهده خانم کادوکننده میگذارم.
این فرایند انتخاب کتاب و خریدش خیلی لذت بخش بود. واقعا فکر میکنم لذت فرد هدیه دهنده اگر بیشتر از هدیه گیرنده نباشد، کمتر نیست.
در راه برگشت وقتی از جلوی یکی از این فروشگاه های فروش موسیقی و فیلم رد میشوم، یاد میرکریمی و “دختر” می افتم. میروم داخل. “ابد و یک روز” را هم به همراه “دختر” میخرم.. چقدر خوب که حالا دو تا فیلم خوب دارم برای دیدن.
سراغ “زیر نور ماه” را هم میگیرم. میگویند قدیمی است و احتمال اینکه پیدا شود کم است، باید سر فرصت سری به انقلاب بزنم.
در ادامه راه این شعر سهراب توی ذهنم است:
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمس تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کره ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی مجذور آینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است