این سوال برای آدمهای مختلف، جوابهای مختلفی دارد. در این نوشته در مورد دلایل مختلفی که برای این کمک وجود دارد، چیزهایی خواهم نوشت. البته مشخصا در اینجا منظورم کمک مادی به انسانهایی است که نیازمند آن هستند، ولی شاید بتوان این نگاه را به سایر مسائل هم تعمیم دارد.
دیدگاه اولی که در این مورد وجود دارد، کمک به دیگران را بر مبنای منفعت مادی فرد کمک کننده تعریف میکند، یعنی میگوید تو اگر به دیگران کمک کنی خودت از بلاها در امان خواهی بود یا مثلا رزق و روزی ات بیشتر خواهد شد و چیزهایی از این دست.
این شیوه کمک کردن یا بهتر بگویم معامله، بنظرم اصلا قشنگ نیست و توقعات عجیب و غریبی هم ایجاد میکند. مثلا کسی که برای حفظ جان خودش، پیش از سفر صدقه پرداخت میکند و در راه تصادف میکند، احتمالا توقع داشته که بی دقتی خودش در رانندگی را آن صدقه ای که داده لاپوشانی کند و احتمالا باید دستگاهی در عالم وجود میداشته که به اندازه صدقه اش، برایش امتیاز قائل شود که اگر هم خطایی کرد، Game Over نشود.
این تصور بنظرم خیلی کارتونی و عجیب است. خروجی این نگاه هم همین شده که ما فکر کنم بیشترین میزان صدقه با این نیت را در دنیا میدهیم و آمار تصادفات جاده ایمان هم انقدر زیاد است.
دیدگاه دوم اندکی پا را فراتر میگذارد و میگوید من توقع جبران ندارم وقتی این کار را انجام میدهم. من آن کار را صرفا برای حالِ خوب خودم انجام میدهم، یعنی در این معامله من بخشی از پولم را میدهم و حال خوبی میخرم. معتقدین به این دیدگاه هم هنگام کمک به دیگران برای خودشان امتیاز ویژه ای قائل میشوند و سرخوش از این لطفی که در حق دیگران میکنند، حال خوبی خواهند داشت. البته آنها توقع وجود آن دستگاه غیبی برای جبران اشتباهاتشان به واسطه دادن این صدقه را ندارند، چون در همان لحظه کمک رسانی به دیگران مزدشان را دریافت کرده اند.
این دیدگاه هم بنظرم منجر به وقایع عحیبی میشود. اینکه مثلا من حاضر نخواهم بود به هر نیازمندی کمک کنم چون ممکن است حسی خوبی به او نداشته باشم. مثلا اگر قرار باشد به دانش آموزی برای خرج ادامه تحصیلش کمک کنم ترجیح میدهم به آنکه زیباتر است کمک کنم یا مسائلی از این دست.
در این شیوه نگاه، هدف، حالِ خوب من خواهد بود و نه صرف این هزینه مادی در محل مناسب. این شیوه نگاه هم به نظرم به دلیل مسائلی که گفتم چندان خوشایند نیست.
برای مدتها شیوه نگاه من دیدگاه نخست و سپس دیدگاه دوم بوده، اما امروز قائل به دیدگاه سومی هستم.
در این شیوه نگاه من هنگام کمک به دیگران، صرفا در حال انجام وظیفه هستم و اگر هم حال خوبی باشد از جنس حالِ خوبِ بعد از انجام وظیفه است و نه چیزی بیش از آن. دلیل این طرز نگاه هم این است که من نقش خودم را در جایی که هستم (البته جای خاصی نیستم) خیلی جدی نگرفته ام. واقعا من اگر در یکی از روستاهای محروم و خاک گرفته منطقه پشت آب زابل یا روستاهای بم پشت سراوان به دنیا می آمدم وضعیتم چگونه بود؟ یعنی اساسا من معتقدم موقعیتی که الان دارم بسیار به نقطه شروع این بازی بستگی داشته و اگر هم سهمی برای تلاش خودم قائل شوم، آنقدر نیست که به واسطه آن یادم برود که تولد من در یک مکان و زمان مختلف و در یک خانواده دیگر خروجی ای شبیه الان نداشت.
در این مدل ذهنی، من وقتی به دیگران کمک میکنم دارم صرفا بخشی از باری که بر دوشم بوده (به دلیل شرایط شروع بهتر در ابتدای بازی) را زمین میگذارم و نوشابه اضافه ای هم برای خودم بازنخواهم کرد. چه آنکه من اگر این کمک را (تا حدی که توان دارم) انجام ندهم کار بدی انجام داده ام، ولی با انجامش هم صرفا به وظیفه ام عمل کرده ام و نه بیشتر.
یکی از خروجی های این طرز نگاه برای، بی معنی شدن پدیده ای به اسم ریاکاری است. تا جایی که من میفهمم ریا وقتی معنا پیدا میکند که شما احساس کنی لطفی در حق کسی کرده ای و بهتر است کسی متوجه آن نشود تا اجر آن کار خوب زایل نشود. در شیوه نگاه من اساسا لطفی در کار نبوده که محلی برای ریاکاری وجود داشته باشد.
این میشود که در سالهای گذشته ابایی نداشته ام از اینکه واسطه باشم برای جمع آوری کمک های مالی برای روستاهای محروم زابل. البته یکی از چیزهایی هم که همیشه میگفته ام، سهم ماهانه خودم در این کمک رسانی بوده، هم برای اعتمادسازی بیشتر و هم برای بیان اهمیت انجام این وظیفه از نگاه من.
خوشحالم که اثراتش را هم گذاشته و این روزها آدمهای زیادی از دوست و فامیل هستند که با یک پیام تلگرامی من مبالغ مورد نیاز برای موردهای مختلف را به حسابم واریز میکنند. من هم آنها را به دوستانم در زابل (که سیستم خوبی برای شناسایی افراد نیازمند و کمک به آنها دارند) میدهم تا به نیازمندان برسانند، در قالب مایحتاج اولیه خوراکی، پوشاک و یا وسیله گرمایشی و چیزهای از این قبیل.
یک مورد دیگری که در این نگاه سوم خیلی مهم میشود (درحالی که در دو دیدگاه دیگر اهمیت چندانی نداشته)، این است که من باید وظیفه ام را به بهترین نحو ممکن انجام دهم. بنابراین همواره به فکر این هستم که آیا راهی برای استفاده بهتر از این ظرفیت مالی-ارتباطی وجود دارد یا نه.
علی الحساب تنی که از سرما می لرزد را باید برایش پوشاک خرید و بخاری نفتی برایش تهیه کرد، اما چقدر خوب خواهد شد که این مبالغ جمع آوری شود و کسب و کاری وجود داشته باشد که در کنار ایجاد اشتغال، از محل درآمدِ آن این کارها انجام شود. این ایده ای است که در ذهن دارم و اگر زنده باشم اجرایش خواهم کرد. اینها را هم اینجا نوشتم تا بیشتر یادم باشد که چه وظیفه ای دارم.
دیدگاه ها
ویرایش دلنوشته اینجانب”افتخار به لیاقت، درستی باور و ارزشگذاری ها، انسانیت و کلیه صفات اخلاقی کنونی که برای خویش در نظر میگیریم، حاکی ازآنست که ما هنوز درک درستی از نحوه تاثیر پذیری جبری از خصوصیات ژنتیکی منحصربفرد خود و محیطی که در آن در گذشته رشد یافته ایم را در شکل گیری برداشتها، تجزیه و تحلیل منحصر بفرد مسائل، احساسات ویژه درونی خویش ونتیجتا انتخاب حاصله از برآیند مجموعه عوامل یاد شده درشکلگیری انتخابهای بظاهر آزاد ارادی خویش را بخوبی در درون خود درک نکرده ایم، لذا تاثیر گذاری جبری کلیه عوامل مطروحه در چگونگی انتخابهای منحصر بفرد کنونی هر یک از ما، که شروع شکل گیری وپیدایش آنها را از بدو تولد برای خویش، خود خواسته انتخاب نکرده بودیم که حالاهم بتوانیم تاثیر آن صفات و شرایط بر خواسته ازاثرشانس خود را درآن زمان،از حقوق واقعی خود در شرایط کنونی بدانیم ولذا صحبت از حق و لیاقت برای خویش در لحظه کنونی ناشی از تصور و برداشتی غلط در درون هر یک از ماست و اینها خود گواه و دلایلیست بر کمک به ضعیفترها در جهانی که ماهیت آن بر اساس شانس و رقابتیست ناعادلانه که در آن ضعیفترها در شرایطی یکسان مجبور به رقابت با قویتر ها خواهند بود
ضمن تشکر از این همه درک و شعور و مهربانی در شما، توجه شما را به دلنوشته خویش که تاحدودی در ارتباط با مطلب بالای شماست در زیر جلب میکنم
“افتخار به لیاقت، درستی باور و ارزشگذاری ها، انسانیت و کلیه صفات اخلاقی کنونی که برای خویش در نظر میگیریم، حاکی ازآنست که ما هنوز درک درستی از نحوه تاثیر پذیری جبری از خصوصیات ژنتیکی منحصربفرد خود و محیطی که در آن در گذشته رشد یافته ایم را در شکل گیری برداشتها، تجزیه و تحلیل منحصر بفرد مسائل، احساسات ویژه درونی خویش ونتیجتا انتخاب حاصله از برآیند مجموعه عوامل یاد شده درشکلگیری انتخابهای بظاهر آزاد ارادی خویش را بخوبی در درون خود درک نکرده ایم، لذا تاثیر گذاری جبری کلیه عوامل مطروحه در چگونگی انتخابهای منحصر بفرد کنونی هر یک از ما، که شروع شکل گیری وپیدایش آنها را از بدو تولد برای خویش، خود خواسته انتخاب نکرده بودیم که حالاهم بتوانیم تاثیر آن صفات و شرایط بر خواسته ازاثرشانس خود را درآن زمان،از حقوق واقعی خود در شرایط کنونی بدانیم ولذا صحبت از حق و لیاقت برای خویش در لحظه کنونی ناشی از تصور و برداشتی غلط در درون هر یک از ماست “