یادم هست دبیرستانی که بودم، زنگهای ورزش را از این هفته تا هفته بعد روزشماری میکردم. آن سالهای آخر، داستان خیلی جدی شده بود، یک ساک ورزشی هم داشتم که روزهایی که زنگ ورزش بود، مدرسه میبردم. کلاس هم قبل و بعد زنگ ورزش رختکن بود. البته به نسبت بقیه خیلی بازیکن خوبی نبودم، اما فکر کنم بچه ها احترام درسم را داشتند که کاپیتان تیم کلاس هم میشدم هرازگاهی. البته از حق نگذریم دفاع آخر خوبی بودم.
یادم هست ترتیب چند تیم اول جدول چهارلیگ برتر اروپا را حفظ بودم. عاشق منچستریونایتد بودم و دیوید بکام. هنوز مزه آن دو گل وقت اضافه در سال ۹۹ به بایرن مونیخ در فینال لیگ قهرمانان یادم هست، خیلی کیف کردم که تا آن موقع شب بیدار مانده بودم. آن زمانها کمتر مثل الان همه اعضای خانواده تا دیروفت بیدار بودند. هنوز هم وقتی یقه تی شرتم را بالا میدهم یاد اریک کانتونا می افتم. البته هردویشان با سِر نساختند و الکس فرگوسن ماند تا ماندگارترین مربی تاریخ فوتبال باشد، آن هم در تیمی به بزرگی منچستر.
طرفدار تیم ملی انگلیس بودم. هنوز هم وقتی یاد آن حرکت احمقانه دیوید بکام و آن زرنگی دیوید سیمئونه در جام ۹۸ می افتم، دلم به حال آن گلهای قشنگ مایکل اووِن می سوزد که آخرش با پنالتی دیوید بَتی خراب شد.
در داخل هم پرسپولیسی بودم و از سینه چاکان علی کریمی. واقعا به قول عادل فردوسی پور عزیز “دلخوشی ما در آن سالها، جادوگری بود که شماره هشت میپوشید.”
همه اینها بود، ولی هرچه زمان گذشت، از جذابیت فوتبال برایم کم شد، بازی پرسپولیس-استقلال را فکر کنم فقط تا همان سالهای کارشناسی (۸۹) میدیدم. بقیه بازیهای لیگ را که اصلا نمی توانستم نگاه کنم. الان هم که حتی دیدن بیش از یک ربع ال کلاسیکو هم برایم سخت شده و زود خسته میشوم.
البته هنوز هم شاید ماهی دوسه بار سری به سایت ورزش ۳ میزنم. واقعیتش از اینکه پرسپولیس صدر جدول است، یک جایی در درونم اندکی خوشحال است، ولی خب این خوشحالی ریز کجا و آن عشق دوران دبیرستان کجا.
از میان خاطره های آن سالها، یک کلیپی هست که هرازگاهی نگاهش میکنم، این نوشته را با آن تمام میکنم، کلیپی است که عادل فردوسی پور برای خداحافظی علی کریمی ساخته.