پیش نوشت اول:
ابن دومین مطلب من در این مورد است، مطلب اول از اینجا قابل مشاهده است.
پیش نوشت دوم:
اگر خواستید یک سری مطالب علمی در این مورد بخوانید، به پس نوشت مطلب اولم با این موضوع مراجعه کنید، آنجا یک سری لینک گذاشته ام، من اینجا صرفا نظرات شخصی خودم را می گویم و اصراری هم بر درست بودنشان ندارم.
نوشت:
نمیدانم در مورد نحوه زندگی اعضای سازمان محاهدین خلق در پادگان اشرف چقدر اطلاع دارید. من هم چندان اطلاعاتی نداشتم تا اینکه چند ماه قبل فیلم مستند “فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه” را دیدم. این فیلم به غیر از روایت اصلی داستان، در بخشهای زیادی شامل حرفهای آن اعضایی است که به هر طریقی از آن پادگان خلاص شده اند.
در آن پادگان، رجویها سعی میکردند با محصور نگه داشتن افراد در پادگان و تغذیه آنها با خوراک فکری خاصی، فکر و جسم اعضا را در خدمت اهداف خود بگیرند. تا حدی هم در این شتستشوی مغزی موفق بوده اند.
در مورد شبکه های هرمی، ما با نوع پیشرفته تری از این شستشوی مغزی مواجهیم، اگر سازمان مجاهدین، حصاری فیزیکی به دور اعضایش میکشید و به زورِ اسلحه یِ نگهبانانش خوراک فکری خودش را در مغز اعضا فرو میکرد، شبکه های هرمی از سربازانی غیرفیزیکی استفاده میکنند و این سربازان را در درون مغز آدمها میگمارند.
برای از بین بردن حصارهای فیزیکی میتوانی بولدوزر بیاوری و حصارها را خراب کنی، ولی برای از بین بردن سربازهایی که در مغز اعضای شبکه های هرمی کاشته شده، کار بسیار سختی در پیش داری.
طریقه گماشتن این سربازان در مغز اعضا هم چندان پیچیده نیست. کافی است به آنها یک سری اطلاعات بدهی و بعد بهشان بقبولانی که دیگر نیازی به اطلاعات بیشتری در این مورد ندارند. اینگونه میشود که انگار سربازانی درون مغزِ فرد گماشته ای که مانع ورود اطلاعات جدید میشوند.
دادن اطلاعات اولیه که با همان لطایف الحیلی که همه میدانیم صورت میگیرد، ولی برای اینکه افراد را متقاعد کنند که دیگر نیازی به اطلاعات بیشتر ندارند، از دو ترفند استفاده می کنند:
- اعضا تحت آموزشهای تعریف شده و فضای موجود به این نتیجه میرسند که آدمهای دیگر چیزی نمی فهمند و خودشان بسیار دانا و چیزفهم هستند که این چیزها را میفهمند و دیگران هم بیچارگانی هستند که توانایی فهم گنجینه دانش ما را ندارند.
- کاری می کنند که فرد بعد از مدتی علی رغم ایجاد یک سری شک به “عقلِ کل بودن خودش و نفهمیدن بقیه”، تمایلی برای پیگیری این شک نداشته باشد.