کار نکن، قسمت اول: استودیو آن (داستان دختران نجار: نگین نصیری و شقایق جهانبانی)

دختران نجار | استودیو آن | حیاط شماره 65

استودیو آن و دو دختر تحسین برانگیز

اینکه دختر باشی و در جامعه ایران هم باشی و به خاطر علاقه و رویاهات بروی نجاری کنی، انصافا آفرین دارد، ندارد؟

ویدئوی زیر را ببینید:

این دو دختر فوق العاده، روزهای سختی را در دو سال گذشته پشت سر گذاشته اند تا استودیو آن شکل بگیرد، اما روزهای قشنگی هم در پیش دارند، حالا دفتری در چهارراه ولی عصر دارند و کلی سفارش و برنامه برای آینده، و از همه مهمتر حال خوب.

صفحه شان در اینستاگرام

البته یادمان نرود که دو سال زحمت کشیدند تا به اینجا برسند.

عزت نفس بالای هر دونفرشان نیز کاملا مشهود است.

[maxbutton id=”2″ url=”http://bit.ly/2HkNgBV” text=”نقشه راه کارنکن” ]


این قسمت در دی ۹۶ به متن اصلی اضافه شده است:

دختران نجار، یعنی نگین نصیری و شقایق جهانبانی، کارشان را توسعه داده‌اند. آن وقتی که این پست را نوشتم، تنها دو دختر نجار بودند. اما تلاش و پشتکارشان، فرصت‌های بسیار بیشتری را برایشان فراهم کرده است. نگین و شقایق اتفاقات خوبی را در این یک سال برای خودشان رقم زده‌اند.

آنها کافه حیاط شماره ۶۵ را راه انداختند و آنجا را هم به محیطی دلنشین و پرمخاطب تبدیل کردند. من هم قبلا مطلبی در همین مورد نوشته‌ام:

بچه‌های استودیو آن “کار نکردنشان” را توسعه میدهند: حیاط شماره ۶۵

حالا این روزها که کارهای کافه حیاط شماره ۶۵ به سروسامان رسیده، مجددا به کارگاه نجاری‌شان برگشته‌اند و مشغول خلقِ آثار زیبای هنری با چوب هستند.

من که میگویم نوش جانشان باد این همه رونق و خوشی و لذت از شغل.

نوش جانشان باد، وقتی تلاش کردند و یکجا ننشستند و غر نزدند که «کار نیست و مدرک داریم و کار نداریم و …»

تلاش کردند و با هم شرایط خوب شغلی را برای خودشان رقم زدند.

رفاقت نگین و شقایق حتما نقش زیادی در این موفقیت داشته. یکِ‌بعلاوه‌یکِ نگین و شقایق بیشتر از ۲ شده، شاید ۴، شاید ۷، یا بیشتر…

نگین نصیری متولد ۶۸ است و در دانشگاه تهران «مجسمه‌سازی» خوانده و شقایق جهانبانی متولد ۶۷ است و از دانشگاه الزهرا مدرک «طراحی پارچه» را گرفته است. تصور کنید اگر قرار بود آنها در قید همین رشتۀ دانشگاهی‌شان می‌ماندند چه میشد؟ آیا این همه خلق کردن و لذت بردن وجود داشت؟

انصافا داستان نگین و شقایق خیلی جذاب است. روزنامه‌ها هم به سراغ دختران نجار آمده‌اند، بخشی از حرفهای شقایق در مصاحبه با جام‌جم را بخوانید:

«من قبل از نجاری کارهای زیادی کرده بودم اما همیشه دوست داشتم کاری را انجام بدهم که آنقدر برایم عزیز و لذت‌بخش باشد که صبح زود به خاطر آن از خواب بیدار شوم. روزهای تعطیل با ذوق در مغازه را باز کنم. کار خودم باشد نه کس دیگری. چیزی که برای من جذاب است درست کردن و به وجود آوردن یک چیز جدید است. یک میز ساده که رنگ می‌شود خیلی ذوق می‌کنم که این را من ساخته‌ام. مال من است. کارگرها که برای جابه‌جایی‌اش می‌آیند قلبم می‌ایستد که خراب نشود، رنگش نپرد، این برای من خیلی لذت‌بخش است که دلواپس کارهایم باشم.»

مصاحبه کامل آنها با جام‌جم را از لینک زیر بخوانید:

مصاحبه نگین نصیری و شقایق جهانبانی با روزنامه جام‌جم

آنها، چندوقت پیش برای علاقه‌مندان به آموزش‌های نجاری، کارگاهی هم برگزار کردند:

کارگاه آموزش نجاری نگین نصیری و شقایق جهانبانی

آیا ما هم دنبال شغلی هستیم که به قول شقایق آنقدر برایمان عزیز و لذت‌بخش باشد که صبح زود به خاطر آن از خواب بیدار شویم و روزهای تعطیل با ذوق به سمت محل کارمان برویم؟

آیا حاضریم سختی‌های این مسیر را هم تحمل کنیم؟


شما هم می‌توانید داستان کارنکن خودتان را بسازید، روی لینک زیر کلیک کنید:

[maxbutton id=”2″ url=”http://bit.ly/2HkNgBV” text=”نقشه راه کارنکن” ]

دیدگاه ها

  1. الهام

    منم لکنت دارم همیشه تو جامعه افرادی ک لکنت دارن مسخره میشن منم بارها و بارها مسخره شدم با دیدن این فیلم حسه خیلی عجیبی پیدا کردم

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      الهام، امیدوارم این حس عجیب محرکی باشه برای بی‌تفاوتی تو نسبت به حرفهای دیگران و تلاش بیشتر برای حضور در اجتماع.
      بازم به خودنه خودت سر بزن و برام بنویس.

  2. حبیبی

    به قول شما واقعا باید بهشون آفرین گفت و همچنین خسته نباشید خیلی از افراد هستند، در زمانی که به سختی می افتند دست از تلاش بر می دارند اما خیلی ها هم هستند مانند این دو نفر موفق می شوند.
    پیروز باشید

  3. فاطمه

    سلام.
    من امروز با سایت شما،نوشته‌هاتون و خودتون آشنا شدم.
    برای خوندن دل نوشته برای روز معلم به خونه‌ی شما اومدم، نوشتتون فوق العاده بود.
    احساس کردم سری نوشته‌های «کار نکن» هم باید جالب باشه، که البته حس درستی داشتم. دیدن همچین آدمایی و خوندن چنین مطالبی خیلی حس خوبی بهمون میده، چون آرزوهامونو گم کردیم.
    ممنونم. شبتون بخیر.

    1. نویسنده
      پست
  4. جواد عزیزان

    امین جان
    عجب نکته ایی آخرش اشاره کرد. “تونستیم که تاثیر بگذاریم”
    گویی کسانی که زندگانی رو انتخاب می کنند (در مقابل مفهوم زنده مانی) و به دنبال علاقه های خود می روند در جستجوی این هدف ارزشمند (اثری برجای گذاشتن از خود) هستند.
    اثرگذاری برای من خیلی مفهوم داره. به نظرم هر انسانی می تونه (و البته باید) بنا به رسالت اثرگذار باشه.
    مرسی ازت

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      جواد عزیز
      الان این دو تا دختر فوق العاده دارن یه کافه میزنن و مطممئنم شبا از فکر به برنامه هاشون خوابشون نمیبره، اگه دوست داشتی صفحه اینستاشون رو ببین. اینکه رویا داشته باشی و بری دنبالش خیلی خوبه.
      فکر میکنم اگر امیدی هم به اثرگذاری باشه، در مسیر پیگیری رویامون این اثرگذاری محقق بشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *