از شغلم متنفرم چیکار کنم؟ ۴ نکته برای ناراضیان شغلی

از شغلم متنفرم | از کارم خسته شدم

از شغلم متنفرم. از کارم خسته شدم. شغلمو دوست ندارم. همۀ ما در برهه‌هایی از مسیر شغلی‌مان ممکن است به شرایطی برسیم که این جملات را بگوییم. در این نوشته درباره عوامل نارضایتی شغلی و شیوه‌های برخورد با آن حرف خواهیم زد.

۱- به احساستان احترام بگذارید و نارضایتی شغلی را به رسمیت بشناسید

اگر این احساس منفی نسبت به شغل یا محل کارتان برای مدتهاست که با شماست، آن را جدی بگیرید. خودتان را بخاطر داشتن این حس سرزنش نکنید و سعی نکنید احساستان را کتمان کنید.

البته که منظورم احساسات زودگذر و لحظه‌ای نیست. حتی در بهترین شغلی هم که برای خودمان تصور کنیم، لحظات و روزهایی وجود خواهد داشت که ما احساس نارضایتی کنیم.

اما اگر نارضایتی شغلی نه یک رویداد کم‌اتفاق، بلکه حسی است که در اکثر روزها داریم، وقت آن رسیده که این احساس را جدی بگیریم و فکری برایش بکنیم.

۲- دلایل نارضایتی شغلی خودتان را پیدا کنید

صبر کنید. پیش از هرگونه تصمیم و اقدام باید ببینید دقیقا از چه چیزی ناراحت هستید. شاید در ظاهر خیلی ساده به نظر برسد. اما ممکن است با کمی تامل به عوامل عمیقتری برای نارضایتی شغلی‌تان برسید. هر مشکلی راه حل خودش را دارد و پیش از تجویز راه‌حل باید مشکل را به خوبی بشناسید.

در ادامه درباره تعدادی از عوامل مختلف نارضایتی شغلی به تفکیک حرف خواهیم زد. ببینید کدام مورد بهتر توصیف‌‎گر وضعیت شماست. در هر مورد سعی کردم سوالاتی هم مطرح کنم.

به این سوالات فکر کنید. هیچ‌کس جز خود شما از درونتان آگاه نیست. و تنها با درون‌کاوی می‌توانید عوامل نارضایتی شغلی را در خودتان کشف کنید. سوالاتی که در هر بخش آوردم، کمکی است برای تسهیل این درون‌کاوی.

ما درخت نیستیم!

اگر جایی را که ایستاده‌ای دوست نداری، عوضش کن. به همین سادگی!

برای انتخاب مسیر شغلی، خودت را در بند رشته‌ای که در ۱۸ سالگی دوست داشتی نکن! به دنبال نیاز جامعه و شغل‌های پرتقاضا و البته علاقه‌ات باش.

در دورۀ طراحی مسیر شغلی از تجربیاتم به تو می‌گویم و با کمک تمرین‌های خودشناسی، کمکت می‌کنم که مسیر شغلی‌ات را به بهترین شکل بسازی.

از شغلم راضی نیستم از محیط کاری بدم میاد

اگر چنین است، شاید بتوانید تنها با تغییر محیط کارتان، حالتان را بهتر کنید. (اگر امکانش باشد) شاید خواستید اتاقتان را کمی تغییر دهید. شاید هم جو موجود در محیط کاری را دوست ندارید. اگر مشکل دیگری نباشد، شاید این مورد را بتوانید در همین شغل فعلی‌تان هم رفع کنید.

از کارم راضی نیستم از روابط با همکارانم گله دارم

شما چقدر در این روابط ناخوشایند سهم دارید؟ آیا سعی کرده‌اید اوضاع را بهتر کنید؟

آیا جمله از کارم راضی نیستم توصیف مناسبی برای وضعیت شماست؟ یا جمله از کیفیت ارتباطاتم در محل کارم ناراضیم؟

 

از شغلم متنفرم تکراری و خسته کننده است

آیا تمام سعیتان را کرده‌اید تا در کارتان تنوع ایجاد کنید؟

آیا امکان یادگیری در محیط کارتان فراهم نیست؟ یادگیری روح آدم را تازه می‌کند.

از کارم خسته شدم درآمدم به زحمتی که می‌کشم نمی‌ارزد

آیا با میزان مهارت‌های کنونی‌تان کاری با درآمد بیشتر هم برای شما وجود دارد؟ حواستان به میزان عرضه و تقاضای نیروی کار در بین همکاران شما هست؟ شاید واقعا میزان درآمد مهارت‌های شما همینقدر است. در این صورت شاید بد نباشد به فکر افزایش مهارت‌های خودتان باشید.

شغلمو دوست ندارم به علایقم نزدیک نیست

حالا که از کارتان لذت نمی‌برید، آیا میدانید از چه کارهایی لذت می‎برید؟ آیا برای شناخت خودتان و علایقتان وقت گذاشته‌اید؟

آیا میدانید شغل مناسب تلاقی سه‌گانه علاقه، مهارت و نیاز بازار است و تنها علاقه داشتن به یک شغل، ما را به شغل مناسب نمی‌رساند؟

شغل مناسب من

 

۳- خانواده را در جریان بگذارید و علت نارضایتی شغلی را به آنها هم بگویید

آنها حق دارند که بدانند شما در چه وضعیتی هستید. اینگونه اگر تصمیم به تغییر شغل گرفتید، آنها هم همراه شما خواهند بود. مدیریت بخش‌های دیگر زندگی در حین تغییر شغل بسیار مهم است. اصلا این مسئله را دست کم نگیرید. تعامل با افرادی که برای شما مهمند منجر به ایجاد جرات تغییر شغل در شما خواهد شد.

هشت نکته در مورد تعامل با اطرافیان در حین ایجاد تغییر در سبک زندگی

۴ – تغییر شغل برای همین روزهاست

اگر مواردی که گفتم را بررسی کردید و باز هم به این نتیجه رسیدید که باید تغییر شغل بدهید، خب دست به کار شوید و خودتان را برای تغییر شغل آماده کنید. تغییر شغل برای همین روزهاست. اصلا به خودتان سخت نگیرید.

در ادامه درباره دلایلی که ممکن است علی‌رغم تنفر از شغل، باز هم شما را سر کارتان نگه دارد حرف خواهیم زد:

از شغلم راضی نیستم اما بخاطر امنیت شغلی که دارم در آن می‌مانم

نمی‌خواهم حرف‌های صرفا انگیزشی بزنم. اما یادتان نرود که تنها یک بار زندگی می‌کنید و شغل شما بخش بسیار بزرگی از زندگی شماست. آیا میخواهید بخاطر امنیت شغلی، یک عمر در کاری که از آن نفرت دارید بمانید؟

من از شغلم راضی نیستم اما بخاطر همکاران خوبی که دارم در آن می‌مانم

قطعا داشتن همکاران خوب نعمت بسیار بزرگی است. اما واقعا ارزش تحمل شغلی که از آن راضی نیستید را دارد؟ اگر از روابط با همکارانتان راضی هستید، میتوانید این روابط را در خارج از محیط کار فعلی هم ادامه دهید. هم دوستاننتان را داشته باشید و هم شغلی که دوست دارید.

از کارم بدم میاد اما سنم بالا رفته و تغییر شغل در سن بالا میسر نیست

در مورد داستان کارآفرین‌های موفق در سنین بالا زیاد شنیده‌ایم. نمیخواهم بگویم همه تغییر شغل‌ها در سنین بالا منجر به موفقیت می‌شود. اما اکتفا به این دلیل که «چون سنم بالاست، اصلا به تغییر شغل فکر هم نمیکنم.» ظلم به خودتان است. حداقل میسر بودنش را بررسی کنید.

از کارم خسته شدم اما یافتن شغل جدید میسر نیست

آیا تلاشتان را کرده‌اید؟ به فکر استفاده از سایر مهارت‌هایتان افتاده‌اید؟ شاید بد نباشد به زمینه‌های کاری متفاوتی فکر کنید. اگر مهارت دست‌نخورده‌ای دارید که از آن کسب درآمد نکرده‌اید، شاید الان وقتش رسیده که آن مهارت را بازاریابی کنید. بله. درست شنیدید. بازاریابی مهارت. علاوه بر کسب مهارت، باید برای بازاریابی آن هم وقت بگذارید.

شغلمو دوست ندارم اما کار دیگری بلد نیستم

هیچ‌وقت برای یادگیری دیر نیست. قرار هم نیست همین الان استعفا بدهید و خودتان را بیکار کنید. می‌توانید از وقت‌های خالی روزتان برای افزایش مهارت و دانش‌تان استفاده کنید.

چی؟ وقتش را ندارید؟ باور نمی‌کنم. نگویید که در کل روزتان یک ساعت هم برای یادگیری وقت ندارید. اگر بخواهید، زمان برای یادگیری پیدا خواهید کرد. نخواهید که یک شبه صاحب مهارت شوید. آهسته و پیوسته.

من از شغلم متنفرم اما بخاطر فرزندانم در آن می‌مانم

فرزندان شما علاوه بر مایحتاج اولیه زندگی به والدینی شاد و سرحال هم نیاز دارند. حتما خودتان میدانید که این تنفر شما از شغلتان چقدر بر روی حال روحی شما اثر گذاشته است.

یادتان نرود که فرزندان شما حق دارند والدینی شاداب و راضی داشته باشند.


و اما برسیم به شیوه تغییر شغل. قبلا در مطلبی مستقل در این باره نوشته‌ام، امیدوارم با مطالعه آن ریسک تغییر شغل را برای خودتان حداقل کنید:

[maxbutton id=”2″ url=”https://aminaramesh.ir/1397/01/13/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%D8%BA%D9%84-%D8%AF%D9%87%DB%8C%D9%85%D8%9F/” text=”چگونه تغییر شغل دهیم؟” ]

دیدگاه ها

  1. جواد محمودی

    امین آرامش عزیز سلام.
    از اینکه وقت میزاری و این کامنت رو میخونی‌‌ خیلی ازت ممنونم
    بارها و بارها پادکست کارنکن رو شنیدم و کلی ایده ی خوب ازش گرفتم.
    میخوام به عنوان کارآموز بیام و پیشت شاگردی کنم.
    دانشجوی ارشد علوم شناختی هستم و مهارت هایی از قبیل اینستاگرام مارکتیگ و بیان خوبی هم دارم.
    اینجا آدرس ایمیل رو برای اینکه راحتتر بتونی پاسخ بدی میزارم.
    ارادتمند شما
    جواد محمودی
    javadmahmoudi.cognative1398@gmail.com

    1. نویسنده
      پست
  2. ناشناس

    سلام من جوونی ۳۵ ساله هستم و همیشه دوست داشتم جایی کار کنم که حداقل شهر باشه و فرقی نمی کنه چجور کار فقط دور برم شلوغ باشه دوست دارم محیط کارم شلوغ باشه ولی چند روز پیش یه کاری بهم پیشنهاد کردن خدماتی یعنی از شستن WC بگیر تا پخش غذا به پرسنل یه شرکت مجبور بودم قبول کنم چون هم سنم بالاست و کار نیست و بیکارم ولی اینم بگم من از جاهای کم تردد دلم میگیره و یه جورایی افسردگی میگیرم یه روز رفتم سرکار به جا اینکه خوشحال بشم بفکر درآمد و پول و زندگی باشم بیشتر دلم گرفت همش خودمو سر کارم م اخذه میکردم که من چرا اینجوری شدم و کجا اشتباه کردم که اینجا رسیدم فشاری که تو این چند ساعت بهم رسیده اندازه یه سال افسردگی شدیده انگار تو زندانم نه سرکار واقعا حالم بد شده جای که کار بهم پیشنهاد شده تو یه مدرسه دور افتاده و بیرون شهر البته شهرشم کوچکه و دور افتاده اس این مدرسه شده خوابگاه کارکنان یه شرکت نفتی که ما خدمات اونجارو انجام میدیم گفتم از شستن سرویس بهداشتی تا پخش غذا به این کارکنان تصمیم گرفتم دیگه نرم و این مسئله رو با خونوادم درمیون گذاشتم که به شدت مخالفت کردن ولی من تصمیمو گرفتم به نظرتون کارم درسته
    البته من از یه مشکل روحی روانی هم رنج می برم عدم اعتماد به نفس و افسردگی و از این قبیل موارد

  3. hshh

    سلام
    من ۷ سال کارمند یه اداره بودم…از بالا تاپایین امار دروغ میخوان ومیگن برید از مردم پول جمع کنید تاکمکی بشه به مردم فقیر…از یه طرف امار هم میلیاردی باید بدن به مراجع بالا….واز یه طرف شرایط اقتصادی مردم خراب…به این دلایل تصمیم گرفتم استعفا بدم…وبرای شغل جدید نگاه به علاقه خودم میکنم چون کاری که دوست نداشته باشی خودت وخانوادت اذیت میشی واین اصلا خوب نیست…جون اگه استرس باشه میبینی شب خوابیدی وصبح بیدارنشدی یااصلا هزارتامرض دیگه میگیری….بنظرم اول سلامتی وآرامش بعد کارهای دیگه

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      سلام
      آخ آخ. خیلی وضعیت بدیه و متاسفانه در اکثر کارهای دولتی (و حکومتی) توی ایران اوضاع همینه و عدۀ زیادی هم هستن که برای گذران زندگی چاره‌ای جز داشتن این شغلها ندارن.
      حقیقتا وضعیت دردناکیه.
      خوشحالم که شما شرایطش رو داشتین که از اون کار بیاین بیرون و برخلاف باورهاتون عمل نکنید.
      پیشنهاد میکنم قسمتهای مختلف پادکست کارنکن رو گوش بدید. حدس میزنم توی این موقعیتی که هستید براتون مفید باشه.
      مخلصم

  4. محمد

    سلام به همه ی دوستان.
    من حدود ده سال پیش اتفاقی وارد کار مبل شدم یه پنج سال تو کار تولید بودم تا اینکه دیگه نخواستم کارگر مردم باشم تصمیم گرفتم برای خودم یه تعمیراتی راه بندازم و این کارو کردم اما به محض شروع کار مشکلات خیلی بدی برام پیش اومد تمام سرمایمو که بیشترش وام بود و یکی بالا کشید من فقط یکم ابزار داشتم یه مبلغ خیلی کم در حد پول پیش مغازه و کرایه یه ماه گفتم یه ماه وا میستم اگه نشد جمع میکنم هیچکس حمایتم نکرد حتی خونواده همه میگفتم جمع کن برگرد واس مردم کار کن تو نمیتونی اما من انقد مصمم بودم که هیچ کدوم نتونست جلومو بگیره و انقد جدی و با علاقه کار کردم که اون پولی که گفتم واسه ماه اول کنار گذاشتم و دست نزدم هیچی کلی هم جمع کردم همه ابزارهامو گرفتم کلی جنس گرفتم تمام مشتری ها راضی خودم پیاده بودم اول یه موتور گرون خریدم بعد ماشین خریدم داشتم خونه میخریدم که یهو همه چی بهم ریخت کلا کم کم دیگه دوست نداشتم کار کنم از کار و مغازه فراری شدم نمیدونم احساس کردم پولی که در میارم کمه یا …..خودمم نفهمیدم چی شد ولی یهو همه چیو از دست دادم اولش روزی یکی دوساعت از کارم میزدم ولی الان هر دو سه روز یکی دو سه ساعت میرم سر کار اونم دیگه وقتی صدای مشتری در بیاد یا صاحب مغازه فشار بیاره چندین بار خواستم جمع کنم اما همش امید دارم درست بشم راستش برام مهم نیس جمعش کنم اما چون نمیدونم دردم چیه خودمو بلاتکلیف نگه داشتم بزرگترین آرزوم اینه که دوباره با شور و شوق کار کنم واقعا ممنون میشم بهم کمک کنید از این سردرگمی که الان دوساله شده بیام بیرون من تو این شرایط بد ازدواج کردم اونم دارم از دست میدم ممنون.

  5. پرستو

    سلام ممنون میشم راهنمایی کنید
    من حدود ۷ ساله در شرکتی خصوصی مشغول به کار هستم کارم هم در حیطه تحصیلم هست و هم نزدیک به محل زندگیم برای کارم خیلی زحمت کشیدم من خیلی سعی کردم توی محیط کاریم پیشرفت کنم و چیزای جدید یاد بگیرم سالهای اول کاریم همه چی خوب پیشرفت ولی به ناچار من رو انتقال دادن به واحدی دیگه و مدیرمون با وعده اینکه اگه اینجا بمونی شرایطتت بهتر میشه و پیشرفتت بیشتره قبول کردم که کاش همون موقع استعفا میدادم تو تمام این سالها هر مسئولیتی به من دادن بدون چون و چرا انجام دادم و از عهدش براومدم روزی ۱۵ -۱۶ ساعت تو اوج شلوغی های کار براشون زحمت کشیدم ولی هیچ پیشرفتی نبود
    یه همکار برام آوردن تا حجم کاریم کم بشه خودم همه چی رو بهش آموزش دادم ولی اون جایگاهم رو تصاحب کرد با توجه به رابطه نزدیکی که به مدیرم پیدا کرد حقوق من روز به روز کم شد بعد که ازدواج کردم شرایطم بدتر شد حقوق کم با ساعت کاری زیاد درصورتی که همون کارمند الان داره دوبرابر من حقوق میگیره از همه خوشی های زندگیم سلامتیم بودن در کنار خانوادم از همه چی گذشتم ولی هنوز هم میترسم از کارم بیام بیرون من خونم خارج از شهره و موقعیت کاری خوب برام فراهم نیسن و سخت نزدیک محل سکونتم کار گیر میاد با این اوضاع خیلی تصمیم برام سخت شده واقعا روزی نیست که به کارهام فکر نکنم و نمیدونم کجای کارم اشتباه بوده چون من تمام تلاشم رو کردم که پیشرفت کنم شاید همون موقع اگر به جای انتقال به واحد جدید استعفا دادهبودم الان موقعیت شغلی بهتر با حقوق بسیار بالاتری داشتم و بیشتر از همه این آزارم میزه که چرا مدیریتی که میدید من اینجوری برای کار مایه گذاشتم الان باید به من با ۷ سال سابقه و یه نیروی کار صفر کیلومتر یه میزان حقوق بده
    لطفا راهنماییم کنید من واقعا نیازمند یه تصمیمم ولی اطرافیانم میگن به خاطر کمبود کار و هزینه های بالا از کارت استعفا نده واقعا سر دوراهیم

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      سلام پرستو
      به نظرم بیش از حد لازم، داری به گذشته نگاه میکنی. لطفا این مطلب رو در این مورد بخون:
      نگاه به گذشته در تصمیمگیری
      از طرفی من هم با اطرافیانت تا حدی موافقم، به نظرم توی این شرایط ناگهان استعفا نده، برای تغییر شغل هم لطفا این مطلب رو بخون:
      چگونه تغییر شغل دهیم؟
      امیدوارم تصمیماتت در نهایت رضایت رو برات به ارمغان بیاره

    2. فرزاد

      سلام،اینکه میگن کار نیست و بمون سرکارت توهم دیگرانه و اصلا اینطور که میگن نیست،شما اگر در کار خودت واقعا حرفه ای هستی باید قدرت دونسته بشه و اگر کوچیک ترین بی اهمیتی دیدی باید به خودت احترام بگذاری و از اونجا خارج بشی و بگردی دنبال موقعیت بهتر،رها کردن کار قبلی و پیدا کردن کار جدید برای خیلی ها ترسناکه اما فقط افرادی به درجات بالاتر و درامد و موقعیت بیشتر و بهتر میرسن که از این توهم و ترس رد بشن و با احترام به خودشون استعفانامه رو امضا کنن و با آرامش ادامه بدن،

  6. M

    سلام من ۱۲ ساله کار میکنم
    کارم دوست دارم اما به دلیل فعال بودن کار همه را راه می اندازم و همه جا بدون اینکه بخوام کارها بهم ربط پیدا میکنن
    همه همکارها میگن تو چیکاره هستی تو این اداره
    از شنیدن این حرف به شدت بهم ریخته ام
    شرح وظایفم مشخص نمیکنن مدیر میگه آچار فرانسه ای
    ولی همه همکارها دید بدی نسبت بهم دارن
    کارهای مربوط بهم زیادن که همه نصف و نیمه موندن دلم نمیخواد برم سر کار الان سه روزه نرفتم
    چیکار کنم با این وضعیت ?

  7. سعید

    سلام من دانشجوی انصرافی دانشگاه ملی _رشته شیمی محض،بودم.هر انسانی یه زمانی از زندگیش رو صرف انتخاب کردن شغل مورد علاقشون میکنن،حالا یه سریا از ابتدا هیچ مشکلی نداشتن و برای انتخاب بهترین شغلی که دوست داشتن انتخاب کردن؛ولی من خیلی مشکلات داشتم:از نداشتن راهنما توو زندگیم بگیر تا وضع مالی بد الی اخر…
    گرفتن یه تصمیم بزرگ فقط یه ثانیه ممکنه بیشتر طول نکشه ولی عملی کردنش ممکنه…
    من۲۷سالمه و یه شغل پاره وقت دارم،برای گرفتن بزرگترین تصمیم زندگیم خیلی روزامو هدر دادم و من الان انتخابمو کردم که میتونم از همین الان که این متن رو دارم مینویسم زندگیمو تغییر بدم(مهم نیست چقدر طول بکشه).
    ممنون میشم راهنماییم کنین

    1. نویسنده
      پست
  8. سبا

    سلام . نمیدونم چی بگم انگار مشکل من توی هیچ کدوم ازگروهها قرار نداره .واقعا بغض کردم خسته و درمونده شدم .من کارشناسی بهداشت حرفه ای خوندم و به محض فارغ التحصیلی وارد یه شرکت خصوصی شدم (کلا بازار کار رشته ی ما در شهر ما خوبه ) و بگم که من رشتم رو براساس تحقیق و علاقه انتخاب کردم .
    الان حدود ۳ ساله در این شرکتم .اما کارم شده کارای روتین .دوس دارم پیشرفت کنم. یکی خودمم انگار بی انگیزم . به شدت کار کردن رو دوس دارم اما نمیتونم . احساس مکنم بهم بها نمیدن . احساس میکنم پایین ترین سطحم (چون با رشته ی ما در شرکت خصوصی باهاش اینطوری برخورد میشه )
    کاش می شد حس و حالمو بگم .اصلا اکتیو نیستم نه اینکه تنبل باشم و جون و حال نداشته باشم ولی دست و دلم به کار نیس . خیلی کارو سرسری گرفتم .مدیرامم زیاد توقعی ازم ندارن ومن انگار عادت کردم به بیکاری . کلی کار تلنبار شده دارم . دائم استرس اخراج شدن رو دارم از طرف شرکت و امتیاز پایین آوردن از طرف مرکز بهداشت .ولی فقط استرس دارم .هیچ اقدامی نمیکنم . محل کار من بدنیست هرچند داغون ترین دفترو دادن به من – نزدیک خونمونه -ببا همکارام خوبم – با مدیرمون رابطه ی معمولی دارم نه خوب نه بد – ولی خب من که خودم میبینم کار خاصی نمیکنم خودم که خبر دارم به شدت رنج میکشم ولی هیچ به هیچ …گاهی میگم حتما به درد این شغل نمیخورم ولیخب من یه دخترم که به شدت نیاز مالی دارم.کارمو رهاکنم کجا برم سرکار وقتی رشته من همین بوده . کاش یکی کمکم کنه . من این حرفارو به هیشکی نگفته بودم ولی واقعا داغونم

  9. مرتضی

    سلام روز بخیر.
    من به تازگی بنابه مشغله ذهنی و کاری که داشتم و برای بهبود ذهنیات خودم با این سایت آشنا شدم.
    به نظرم برای ورود به دنیای جدیدی از کسب تجارت و درآمد مناسب باید به دانش و روحیات و علاقه به اون شغل رو هم داشته باشیم.
    این سخنم برمیگرده به سه سال پیش که من ۲۹ سالم بود، ماجرا برای زمانیه که وقتی مدرک تحصیلی لیسانسمو گرفتم و شش ماهی هم طمع بیکاری رو چشیدم که به اتفاق در شرکتی مشغول به کار شدم و روزها و ماه ها با سختی و مشقت با گذراندن دوره های مهارت آموزی به جایگاه شغلی خوبی در سازمان نصیبم شد ولی باز هم به اتفاق در یکی از همین آزمونهای استخدامی دولتی قبول شدم و از روی حرف دیگران که امنیت شغلی دارد و جایگاه بهتری از جایگاه فعلی که داری کسب خواهی کرد وارد این ارگان دولتی شدم ولی وقتی با سازوکار و محیط و اسم به ظاهر زیبای آشنا شدم متوجه تغیر و تحول درونیم شدم بطوریکه احساس کردم که من به درد این سیستم نمیخورم چون با توجه به مهارت و استعدادی که در خودم داشتم و دیده شده بودم در این سازمان به جایگاه قبلی ای که داشتم یا نمیرسم یا اگرهم برسم چندین سال دولتی خواهد گذشت! شرایط زمانی بدتر شد که بلافاصله من را از پست و شغلم دور کردن و همین امر باعث شد که قید آن همه زرق و برق سازمان دولتی را زده و به شرکتی که قبلا در آن مشغول به کار بودم برگردم.
    شاید یرای خیلیها عجیب باشد ولی من این مسیرو انتخاب کردم و رضایت کامل دارم.

    1. نویسنده
      پست
  10. ياسر

    نوشته هاتون عالی بود
    آدم یبار میاد تو دنیا،
    کاری رو که دوست نداره،آدم هایی رو که دوست نداره،مکان هایی رو که دوست نداره،نباید حتما تحمل کنه….

    1. نویسنده
      پست
    1. نویسنده
      پست
  11. محدثه صادقی

    سلام
    برخی آدم ها خود را محکوم کردن به تحمل کردن
    در وهمی به سر میبرند که از طغیان افکار و امیال اجتناب میکنند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *