چرا از برچسب‌ها استفاده میکنیم؟

برچسب گذاری و ایرادات آن

۱

روی قوطی‌های مواد غذایی برچسب میگذاریم تا بدانیم در هر قوطی چه ماده‌ای ریخته‌ایم. تا هر دفعه مجبور نباشیم دوباره نگاهی به درون قوطی بیندازیم. برچسب‌گذاری کارِ ما را ساده میکند. لازم نیست هر دفعه بو بکشیم تا بدانیم که محتویات این قوطی نعنا است یا پونه. برجسبِ روی قوطی معرفِ محتویاتِ آن است.

پس برچسب‌ها کار ما را ساده می‌کنند.

۲

گوگل هم پیش از آنکه بتواند محتوا را بهتر بفهمد از برچسب‌ها (Tag) برای تشخیص مرتبط یا غیرمرتبط بودن یک محتوا به عبارت جستجوشده استفاده میکرده و میکند. برچسب‌ها کار گوگل را ساده می‌کنند.

هرچه الگوریتم‌های گوگل قوی‌تر میشود و بهتر میتواند اصلِ محتوا را تشخیص دهد، نیازش به برچسب‌ها کمتر میشود.

اما تا پیش از آن، گوگل بارها با تکیه بر برچسب‌ها محتوای غیرمرتبط نشان داده و اشتباه قضاوت کرده.

این ابزارِ ساده‌سازی او را در تشخیصش به اشتباه انداخته.

۳

ما در ذهن و کلام‌مان بر روی آدمها هم برچسب می‌گذاریم. ما از این برچسب‌ها برای راحت‌تر کردن خودمان برای شناخت دیگران و پیش‌بینی رفتار آنها استفاده میکنیم. ما با این برچسب‌هایی که بر روی آدمها گذاشته‌ایم آنها را قضاوت میکنیم.

اما بنظر می‌رسد آدم‌ها چیزی بسیار فراتر این برچسب‌هایی هستند که بر رویشان قرار داده‌ایم. آدمها فراتر از خوب، بد، بداخلاق، خوش‌اخلاق، دروغگو، صادق و … هستند.

۴

در مورد صفاتِ آدمها بجای ترکیب دوتایی صفر و یک، ما با طیف‌ها طرفیم. مثلا در مورد بداخلاقی ما با طیفی سروکار داریم که در یک سمتِ آن آدمهای خوش‌اخلاقِ مطلق و در سمتِ دیگر آن آدمهای بداخلاق مطلق قرار دارند (البته ممکن است این مطلق‌ها وجود خارجی نداشته باشند).

به غیز از این، فکر میکنم یک آدمِ خاص هم میتواند در موقعیت‌های متفاوت در جای مختلفی از این طیف قرار داشته باشد. آدمها بسیار بیشتر از آنی که به نظر میرسد تابع محیط و شرایط بیرونی هستند.

آخرین باری که خودمان موقع رانندگی یا موقع بهانه‌گیری‌های فرزندمان از کوره در رفتیم را احتمالا یادمان هست. در موقعیتِ مشابه که دیگری چنین رفتاری از خودش بروز میدهد چه برچسبی به او میزنیم؟

آیا آن برچسب را لایق خودمان میدانیم؟ آیا جایز میدانیم که ما را با آن برچسب بشناسند؟

نسبت دادن صفر و یکی برچسب‌ها به آدمها ما را به خطا می اندازد.

۵

رفتار آدمها بسیار بهتر از برچسب‌ها معرفِ شخصیتِ آنهاست.

اگر قرار است پیش‌بینی کنیم فردی در موقعیتی خاص چه رفتاری خواهد کرد، به رفتارِ گذشتۀ او در موقعیت‌های مشابه رجوع کنیم.

در این موارد، صفاتی که برای انسانها بکار میرود ممکن است ما را دچار اشتباه کند. به دلایلی که گفتم، موقع بکار بردن این صفات در مورد آدمها ساده‌سازی انجام داده‌ایم و ممکن است این ساده‌سازی منجر به پیش‌بینی اشتباه در مورد یک آدم شود.

۶

برچسبها را نمی‌توان کنار گذاشت. بدونِ این ابزارِ ساده‌سازی، مغزِ محدود ما نمی‌تواند دنیا را درک کند. اما به گمانم بد نیست یادمان باشد که:

  • ما وقتی در مورد صفاتِ آدمها حرف می‌زنیم با یک طیف روبرو هستیم. آدمهای خوب و بد مطلق وجود ندارند.
  • رفتارِ آدمها تاحد بسیار زیادی تابعِ شرایط محیطی است. با اندکی تامل در رفتارِ گذشتۀ خودمان به این واقعیت پی خواهیم برد.
  • برای پیش‌بینی رفتار دیگران تاحدممکن سابقۀ آن فرد در موقعیت‌های مشابه را ملاک قرار دهیم. برچسب‌ها همانطور که گفته شد، ممکن است ما را به اشتباه بیندازند.

امیدوارم مراقب ساده‌سازی انجام‌شده توسط برجسب‌ها باشیم و بجا از آنها استفاده کنیم.

پس‌نوشت

استفان رابینز در کتاب ۵۳ اصل در مدیریت انسانها بر این نکته تاکید می‌کند که رفتارِ گذشتۀ آدمها در محیط‌های شغلی‌شان (به نسبتِ صفاتی که به آنها نسبت داده می‌شود)، رفتارشان در مجموعۀ جدید را بسیار بهتر پیش‌بینی میکند.

این کتاب برای مدیران نوشته شده، اما فکر میکنم برای کسانی که قرار نیست مدیر باشند هم نکات آموزندۀ بسیار زیادی دارد.

معرفی کتاب ۵۳ اصل در مدیریت انسانها نوشته استیفن رابینز (سایت متمم)

دیدگاه ها

  1. بهرامی

    بسیار دیدگاه جالبی است در مورد موضوع برچسب اتفاقا برایم جالب شد که این کتاب را تهیه کنم و آنرا مطالعه کنم.
    ممنون از اینکه اینگونه اطلاعات را برای ما به اشتراک می گذارید تا بتوانیم از آنها بخوبی در جهت رشد و افزایش دانسته هایمان استفاده کنیم.

    1. نویسنده
      پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *