افسوس خوردن

به گمانم یک دلیلِ اصلی افسوس خوردن این است که خودمان را زیادی جدی گرفته‌ایم. یادمان رفته که خوب و بدِ این بازی میگذرد. حواسمان نیست که این چندین میلیاردی که آمده‌اند و رفته‌اند را کسی بخاطر ندارد.

فکر میکنیم اگر در گذشته، چنان نمیشد و چنین میشد ماجرا خیلی متفاوت بود. البته من منکر تفاوتش نیستم، میگویم احتمالا آنقدرها هم که فکر میکنیم متفاوت نبود.

در هر لحظه از این بازی باید تلاش کنیم. گذشته که هر چه بوده گذشته، نگاهمان به جلو باشد. چیزهای بیشتری یاد بگیریم تا بتوانیم بهتر تصمیم بگیریم. از اشتباهات گذشته هم فقط درسهایش یادمان بماند کافی‌ست. بازی آنقدرها هم جدی نیست که بشینیم و افسوس بخوریم. خوب و بدش زود تمام میشود.

و البته تلاش کنیم و یکجا ننشینیم. بعد از پایان بازی، وقت برای استراحت زیاد است.

مقایسه با دیگران و حسرت عقب‌تر بودن  هم چیز خنده‌داری است. ما مسئول اتخاذ بهترین تصمیم‌ها و بیشترین تلاش‌ها در حال حاضر هستیم و هیچ مسئولیتی در قبال آنچه از توانمان خارج است نداریم. تغییرِ گذشته که قطعا در اختیارِ ما نیست، اما میتوانیم فردایی بهتر بسازیم. با تلاش بیشتر برای بکارگیری آنچه بلدیم و همزمان افزودن بر میزان دانسته‌هایمان میتوانیم بهتر از گذشته باشیم.

بیایید دیگر افسوس نخوریم.

دیدگاه ها

  1. شبنم

    سلام امین جان
    دلایل افسوس خوردن
    ۱-احساس میکنم خیلی بهتر از این میتونستم باشم و نیستم
    ۲-خودم را با دیگران مقایسه میکنم ( در حال حاضر)
    ۳-چرا به حرف های بعضی افراد با تجربه در جنبه های مختلف زندگیم توجه نکردم

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      سلام
      حالا که این مطلب رو خوندی و اینها رو هم لیست کردی، وقتشه که همشون رو رها کنی و رو به جلو نگاه کنی.
      “ما مسئول اتخاذ بهترین تصمیم‌ها و بیشترین تلاش‌ها در حال حاضر هستیم و هیچ مسئولیتی در قبال آنچه از توانمان خارج است نداریم. تغییرِ گذشته که قطعا در اختیارِ ما نیست، اما میتوانیم فردایی بهتر بسازیم. با تلاش بیشتر برای بکارگیری آنچه بلدیم و همزمان افزودن بر میزان دانسته‌هایمان میتوانیم بهتر از گذشته باشیم.”

  2. اکبر انارکی مطلق

    دوستم امین آرامش
    این نوشته ات شرح حال خوبی است از “افسوس خوری”، که بشدت قابل درکه. ولی آنچه بنظرم بد نیست آموختنش، آنست که چرا افسوس میخوریم؟ دلایلش چیست و راه حل اش کدام است؟ صرفا “بیاییم دیگر افسوس نخوریم” مرا سر عقل نخواهد اورد.?
    این نوشته شاهین کلانتری هم توصیه خوبی است در این ارتباط “http://shahinkalantari.com/%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA-%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86-%D9%86%DA%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1/”

  3. داوود

    سلام امین جان منم با نگاهت موافقم در مورد مقایسه با دیگران فکر میکنم بیهوده ترین کار و نادرست ترین کار همینه.اگه فکر کنیم کسی از ما موفق تره خوب ایا واقعا میشه گفت خوشبخت تر هم هست ؟ تازه اگه با معیار ما خوشبخت تره ایا با معیار خودش هم خوشبختر از ماست؟و با فرض اینکه همه اینا جوابش درست باشه از اینده کسی خبر نداره شاید ما خوشبخت ترین ادم دنیا بشیم. تازه این فکرا رو زمانی میشه گفت که ما باورمون این باشه که باید از بقیه خوشبخت تر باشیم که خودش هم منطق کاملا غلطیه و زندگی ما فقط به خودمون مربوطه و قابل مقایسه س ببخش پر حرفی میکنم دارم اینجا تمرین نوشتن و حرف زدن میکنم

  4. کبرا حسینی

    برای من گاهی حسرت و افسوس نه در مقایسه با دیگران، بلکه در مقایسه با خودم است. اینکه چرا به قول فرهنگ هلاکویی، بهترینِ خودم نبودم و آنچه در توانم بود، انجام ندادم.

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      کبرای عزیز، حرف من هم همینه که افسوس حتی در این حالتی که شما گفتی هم خطاست. بهرحال گذشته، گذشته و افسوس خوردن صرفا بخشی از توانِ ما برای ادامه راه رو هدر میده.
      پس بیایید افسوس نخوریم. 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *