پدران، مادران! ما نمیخواهیم کار کنیم!

پیش‌نوشت

به بهانه انتخاب رشته و مسائل مربوطه، یک سری جملات احساسی در سرم بود. اینجا تخلیه‌شان کردم. همین.

نوشت

خواهش میکنیم مسائل احساسی را قاطی این تصمیمِ کاملا منطقی نکنید. برای ما استدلال کنید. نخواهید که ما کورکورانه دنباله‌رو شما باشیم.

ما میخواهیم صبح‌ها که برای ادامه فعالیت شغلی‌مان از جا برخاستیم، موجی از شوق در چشمانمان باشد. ما نمی خواهیم ۳۰ سال کارمندی کنیم و منتظر باشیم تا بعد از بازنشستگی تازه زندگی کنیم. ما میخواهیم کار نکنیم. (سری کارنکن)

با همین فرمانِ کارمندی و عادت کردن نسل‌های ما به پشت‌میزنشینی و ارزش نیافرینی و ارتزاق از سفره‌ی نفت فردای این کشور به سیاهی نفت است. از ما نخواهید که ما به دست خودمان، آینده‌مان را سیاه کنیم. بگذارید در حد توانمان کار نکنیم. سخت است؟ میدانیم. باور کنید میدانیم این مسیر سختی هم زیاد دارد. اما ما نمی‌خواهیم مثل شما ۳۰ سال به اجبار تنها برای آب‌باریکه‌ای بخش زیادی از وقتمان را بفروشیم و برای زندگی در باقی ساعت‌‎های روز برنامه‌ریزی کنیم.

در عوض ما را به تلاش وادارید. از ما یادگرفتن چیزهای تازه بخواهید. هر روز افزودن بر دانشمان را بخواهید. حتما میدانید که در دنیای امروز، دانشمان مدام باید نو شود. حتما میدانید که دوران نشستن سرکلاس برای مدت چند سال و دریافت کاغذی برای آن سالها و خریدن یک میز برای ۳۰ سال به قیمت آن کاغذ گذشته است. مدام این مسیر قدیمی را در گوش ما زمزمه نکنید. ما نمی‌خواهیم کار کنیم.

مطلب مرتبط

هذیان گویی اجتماعی اقتصادی

دیدگاه ها

  1. معصومه شیخ مرادی

    با همین فرمانِ کارمندی و عادت کردن نسل‌های ما به پشت‌میزنشینی و ارزش نیافرینی و ارتزاق از سفره‌ی نفت فردای این کشور به سیاهی نفت است.
    چه جمله تاثیرگزاری…
    امین اینروزها جملات قدرتمند زیاد می گویی.
    این نوشته برای من پر بود از قدرت…
    دل قوی می دارم.

    1. نویسنده
      پست
  2. شیرین

    سلام دوست عزیز، متن شما رو اولین باره می خونم و خیلی به دلم نشست. از سایت محمدرضای عزیز به اینجا هدایت شدم.
    به یاد پدر و مادر عزیزم افتادم و مصیبتی که در توضیح شغلم براشون داشتم و دارم. این عزیزای دل، شغل معلمی رو برای خانم ها ایده آل ترین شغل می دونن و انگار اصلا نمی خوان باور کنن غیر از کارمندی میشه کار دیگه ای هم انجام داد و خوشحال بود 🙂
    بقیه پست های کار نکن ها رو هم خواهم خوند، ممنون به خاطر این سری نوشته های خوبتون.
    پی نوشتی شاید نامربوط: اقرار می کنم علاوه بر عنوان جذاب پست، نام خانوادگی زیباتون هم یکی از عللی بود که به سایتتون سر زدم.
    شاداب باشید دوست متممی عزیز

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      شیرین عزیز
      از لطفت بسیار ممنونم. من همیشه لذت میبرم از کامنتهای دلنشینت توی روزنوشته ها و الان هم فیدت رو اضافه میکنم و خواننده وبلاگت خواهم بود.
      بابت لطفت به نام خانوادگی هم باید از روح پدربزرگ مرحومم تشکر کنم. 🙂
      با ارادت فراوان.

  3. فواد انصاری

    امین جان واقعیتش خیلی سخته که ما افکار نسل قبل رو تغییر بدیم. یادمه وقتی به پدرم میگفتم درآمد من X ریال است به طعنه میگفت حقوق ثابت مطمئن یک میلیارد تومن هم می ارزه! اینقدر از این حرف ها دلم گرفته میشد که نگو. به هر حال من کاری که دوست دارم میکنم “فروش” و اهمیتی نمیدم اگر فرصتهای استخدامی رو از دست دادم یا از اداره دولتی اومدم بیرون. خوشحالم که کارم رو دوست دارم و همیشه دنبال ایده و راه حلی برای افزایش فروش شرکت هستم. خوشم نمیاد همینطوری به دیوار زل بزنم و بعد سر برج بهم پول بدن در اون حالت احساس بی مصرفی میکنم احساس میکنم سربار و آدم به در نخوری هستم. امین جان ما نباید مثل نسل قبل باشیم و باید اینا رو به بچه هامون بگیم باید براشون توضیح بدیم که ارزش آفرینی کنند و دنبال پول مفت نباشند . بهشون بگیم ارزش انسان و توان انسان خیلی بالاست و خودشون رو دست کم نگیرند. نباید سقف آرزوشون رو کوتاه کنیم به شخصه در تقابل با والدینم خیلی رنج کشیدم و نمیخوام این مسایل برای فرزند آینده م پیش بیاد.

    1. نویسنده
      پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *