برای یک دوست: تغییر ذائقه در لذت بردن

و البته روزی هم میرسد که ذائقه‌ی لذت بردنت تغییر میکند.

مانند گذشته از تماشای تلویزیون لذت نمی بری و حاضر نیستی تن به این اتلاف وقت بدهی.

مانند گذشته از خوردن غذاهای رنگارنگ لذت نمی بری و صرفا به چشم سوخت‌گیریِ مجدد به آن نگاه میکنی.

مانند گذشته از پرسه زدن در میان مغازه ها لذت نمی بری و حداکثر زمان مجازِ پیش از مستاصل شدنت در چنین مکانهایی، زیر ده دقیقه است!

آرام باش. تو تغییر کرده ای، ذائقه لذت در تو تغییر کرده است.

به دیگران پرخاش نکن و به کسی در این مورد برچسب نزن، یادت باشد آدمها را نمیتوان زورکی تغییر داد.

چیزهایی در مورد تغییر: آهستگی، پیوستگی و الزام وجود نشانه های حداقلی

برای در میان گذاشتن محتویات ذهنت با اطرافیانت عجله نکن. توقع هم نداشته باش با یک بار صحبت با آنها، شبیه هم شوید. سابقه آدمها تاثیر زیادی در برداشتشان از موضوعات یکسان دارد.

باید اوضاع را مدیریت کنی، آموخته‌هایت اگر در مدیریت روابطت به کار نیایند، دوزار هم نمی ارزند. بنشین و برای تعاملاتت برنامه‌ریزی کن. تو میتوانی.

اما مسیرت را به آهستگی و با پیوستگی ادامه بده. تنها راه همین است. پا پس نکش. یادت باشد این راه بی‌برگشت است:

قدم گذاشتن در راهی بی بازگشت

دیدگاه ها

  1. زینب

    خیلی خوبه که ببینی دغدغهٔ امروزت دغدغهٔ روزهای قبل یک سری آدم دیگه بوده. آدم‌هایی که توی بعضی حوزه ها دلت میره که مثل اونا خوب باشی.
    باید بازهم بگم «جانا سخن از زبان ما می‌گویی» .
    راستی یه چیز امیدبخش دیگه هم است و اون اینه که با دیدن این نشونه‌ها میشه به آینده امیدوار بود.

  2. Pingback: بالا کشیدن خود یا پایین کشیدن دیگران؟ مسأله این است. - دست نوشته های سینا شهبازی

  3. سارا عصاركاشاني

    سلام،
    چقدر خوب می نویسید … حظ می برم از نوشته های عمیق و پر مغزتون که ناخوداگاه آدم رو به فکر فرو می بره.
    و اما…
    زمانی هم می رسه که با عزیزی که به اندازه سال ها صحبت داشتی و از جبر مکان شکایت می کردید، دیگر هیچ حرفی نخواهی داشت.
    شاید تمام مثال های شما حکایت از یک تغییر مثبت و شیرین و اثر بخش داشت و حتی ممکنه فخر بفروشی به خودت که دیگه خیلی چیزها برات اهمیت ندارد، اما گاهی از همسو نشدن دیگران با این تغییرات و فاصله ای که بین عزیزانت ایجاد شده، دلت عمیقا به درد میاد.
    خیلی مواقع حتی توضیح واضحی برای خودت هم نمی تونی بیاری و با این حساب بسیاری از روابط دوست داشتنی گذشته رو از دست خواهی داد.
    این تغییرات تنها ترت می کنه، اما ته دلت از این تنهایی اختیاری سرخوشی …
    اگر درست تجربه اش کرده باشم، حس غریبی داره ” تغییر ذائقه در لذت بردن”

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      سارای عزیز، سلام
      همیشه خوندن کامنتهای شما برام لذت بخشه.
      ممنونم از لطفت. فکر میکنم این حس تنهایی همونجور که به خوبی وصفش کردی بعضی مواقع ناراحت کننده هم هست، ولی چاره چیه؟
      و اینکه از ته وجودمون راضی هستیم از این “تغییر ذائقه در لذت بردن”.
      عذر میخوام بابت تاخیر در تائید کامنت. منتظر بودم که دسترسی به لپتاپ داشته باشم تا در پاسخ چیزی بنویسم.
      راستی سارا، امیدوارم امتیازاتت رو به ۱۵۰ رسونده باشی. 🙂

  4. سینا شهبازی

    چه تعبیر جالبی. تغییر ذائقه در لذت‌ها.
    چقدر مثال اومد توی ذهنم. خاطرم هست که یک‌ زمانی غرق در بازی‌های کامپیوتری می‌شدم. البته شاید الآن هم بتونم غرق بشم ولی دیگه حاضر نیستم.
    یک‌ زمانی عاشق سریال‌های طنزبودم و با چه شور و ذوقی آرشیو جمع می‌کردم. بعدش روی آوردم به خرید رادیو. بعدش دانلود برنامه‌های منتخب و الآن هم هیچی به هیچی.
    یادآوری‌های جالبی بود.
    ممنونم بابت نوشته خوبت امین جان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *