دوباره ایران

۱

بنظرم بی‌معنی است که اعلام کنیم به سیاست کاری نداریم، چون بهرحال سیاست با ما کار خواهد داشت. هیچ وقت این ژست‌های روشنفکرانه را دوست نداشته‌ام. از اولین باری که حق رای دادن داشتم، همیشه از حقم استفاده کرده‌ام و شناسنامه‌ام پر از مُهر است.

۲

به جوان‌ترهایی که از استرسِ ما در روزهای اخیر متعجب بودند، حق می‌دهم. آنها احتمالا آن ناامیدی ۸ ساله را درک نکرده‌اند. احتمالا نمی‌دانند بالا و پایین کردن‌هایِ از سر استیصالِ سایت‎های دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی یعنی چه. نمی‌دانند این امیدی که امروز داریم چقدر برایمان ارزش دارد.

۳

از اول هم قرار نبوده دولت برای ما همه‌چیز را درست کند. این ماییم که باید تلاش کنیم. نه از فردا، که از همین الان باید تلاشمان را دوچندان کنیم. این ما هستیم که فردایی بهتر برای خودمان خواهیم ساخت.

به یُمن انتخابمان در ۹۲ و تکرارش در ۹۶، روزهای خوشی برای ما پیش‌بینی میشود. اما این ماییم که باید با کار و تلاشمان این پیش‌بینی را محقق کنیم.

۴

به واسطه سری کارنکن صفحات عزیزانِ این سری را در اینستاگرام رصد میکنم. چند هفته پیش به ذهنم رسیده بود که از آنها و سایر دوستان خواهش کنم تا در خصوص انتخابات اعلام موضع کنند. چند روز بعدش متوجه شدم اصلا نیازی به این خواهش نیست. خیلی خوشحال شدم که همه دغدغه داشتند و مخاطبان چندده هزارتایی‌شان را به شرکت در انتخابات دعوت می‌کردند.

روزهای اخیر از خواندن captionها در اینستاگرام حظ کردم. از اعتقاد آدمها به تغییر آهسته و لزوم تلاشِ زیاد ما برای تغییر کیف کردم. من به آینده امیدوارم. به فردایی بهتر، با تلاش بیشتر، برای کشورم امیدوارم.

۵

انتخابات تمام شد. خیلی باید بی‌فکر باشیم که با زخمِ زبان زدن به دوستان و اعضای خانواده‌ که نظری مشابهِ ما نداشتند، به سراغشان برویم. آنها به هر دلیلی راهی متفاوت را برای فردایی بهتر می پسندیدند. این پیروزی را با رویی باز به همه تبریک بگوییم.

اگر در این مدت در گیرودارِ انتخابات با عزیزی تند شده‌ایم، برویم و از دلش دربیاوریم. به او توضیح دهیم که همه‌ی تلاش ما برای رقم زدن فردایی بهتر برای آینده سرزمینمان است و رفاقت و دوستی ما لازمه‌ی این آینده خوب است.

در منطقه‌ای که هر روز تعداد زیادی از آدمهای بی‎گناه کشته می‌شوند، ما در یک شب (در مشهد) شاهد برگزاری نشست پرشورِ دو نامزد اصلی بودیم، بدون اینکه خونی از دماغ کسی بریزد. این خیلی قشنگ است. قدرش را بدانیم.

۶

بعد از فوت مرحوم هاشمی، نوشتم که برای خودِ او خوشحالم که از این دنیا رفته (اینجا)، خوشحالم که دار فانی را وداع گفته.

همیشه آرزویی مرگی همچون او داشته و دارم. در اوج عزت. در زمان بسیار کوتاهی و بدون کمترین درد فیزیکی بازی برایش تمام شد.

بدون شک امروز و نتیجه این انتخابات و سالهای پیش رو، بدون صبر و درایت او دست نیافتنی بود. روحش قرین رحمت باد.

۷

دوست دارم این پست را با سلام به اتمام برسانم.

سلام می‌کنم به روح بلند محمدابراهیم همت، فرمانده وقت لشکر ۲۷ محمد رسول الله. همو که با لشکرش برای دفاع از ایران می‌جنگید و در این راه جانش را نثار کرد.

سلام می‌کنم به روح بزرگ حسن باقری، به او که در ۲۶ سالگی یکی از طراحان عملیات بیت المقدس بود. همو که وقتی چندین سال از الانِ من کوچکتر بود با تدبیر و درایتش دست به سیستم‌سازی زد و بی‌شک یکی از عوامل موثر در پیروزی ما در چندین عملیات بزرگ بود.

سلام می‌کنم به روح همه آن بزرگمردانی که جانشان را در راه دفاع از ایران فدا کردند. آنها که جانشان را کف دستشان گذاشتند تا آرامش برای این سرزمین فراهم شود. ما بدون شک مدیون خونِ آنهاییم.

دیدگاه ها

  1. مجتبی جهان تیغ

    سلام و درود خدا بر امین اقا. دولتهای ایران سکولارند و شعار اسلامی میدند. دولت مستقر ادامه مرحوم هاشمی است و بابت نفاق کمترش ازش ممنونم. بویژه از وزراش ک از لیبرالیسم دفاع میکنند.
    بهرحال میراث اقای هاشمی نیاز به بازخوانی جدی داره. دولت و تفکر و جریان ایشون توسعه محور و ضد عدالت و ازادی بود. ازادی شعار خاتمی شد و عدالت شعار احمدینژاد.هر دو از نه به هاشمی و شعارهای به حاشیه رفته ب قدرت رسیدند و ب پوپولیستی ترین حالت ازادی و عدالت رو اجرا کردند و شکست خوردند.
    بحران های و سیاستهای افراطی اقتصادی دولت یازدهم بهتر ک به خودشون رسید.
    رباخواری نظام بانکی برای بی ربطی دولتهای پس از انقلاب ب انقلاب کافیه. ان شاا… ک هممون هدایت بشیم تا پاسدار واقعی خون شهدا بشیم.

    1. نویسنده
      پست
  2. مهدی

    سلام – واقعا آرامش و امنیت این روزهای ایران
    را وامدار خون شهدا و رزمندگان جان بر کف ۸
    سال جنگ تحمیلی هستیم و امیدوارم ما نیز با عزت و عزتمندانه در جوار رحمت حق به کمال
    آرامش دست یابیم.
    در پایان شما را به بازدید از سایتم دعوت می نمایم و امیدوارم مطالبم برای شما مفید باشد

    1. نویسنده
      پست
  3. سعیده

    دارم به این فکر می کنم که چرا تو این انتخابات انقدر در انتخابم مردد بودم و نمی تونستم تصمیم نهایی رو بگیرم. همه اش در ذهنم با افکار و عقایدم در حال جنگ بودم. واقعا به نظرتون چطور میشه که تو این شرایط تصمیم درست گرفت و گرفتار تبلیغات و سطحی نگری نشد؟ چطور میشه به تحلیل عمیق تری برسه آدمی مثل من که خیلی سر از سیاست و اقتصاد درنمیاره و همه اش عذاب وجدان از این داره که نکنه کاری کنه که با رایش مدیون بشه؟ حالا که انتخابات تموم شده خیلی دوست دارم بدونم که چرا باید به یکی رای می دادیم و به یکی دیگه نه. یعنی دلیل ارحج بودن یکی دیگه چی بود؟ من دوست دارم بدون بزرگ نمایی این مسائل رو بدونم.

    1. نویسنده
      پست
      امین آرامش

      سوالت سخته سعیده و من هم توی این زمینه خیلی حالیم نیست.
      اما برای خودِ من از وقتی یه ذره اقتصاد خوندم خیلی از چیزها روشنتر شد و تصمیماتم در این مواقع راحت تر شد.
      فکر میکنم اهمیت اقتصاد رو همه قبول دارن و حدیثی رو که “فقر از این در بیاد، ایمان از اون در میره” رو هم همه شنیدیم.
      پیشنهادم اینه که کتاب “اقتصاد برای همه” از علی سرزعیم رو بخونی. خیلی کتاب خوبیه.
      راستی سعیده من یادم هست که نوشتن یک مطلب رو بهت بدهکارم، ببخشید که اینقدر تاخیر شده و امیدوارم بتونم به زودی یه چیزایی بنویسم.

  4. سعید فعله گری

    سلام امین عزیز . وقتی متن استرس اتخاباتی یک پدر رو مطالعه کردم رفتم پیش فامیل هامون و همشون رو موظف کردم که رای بدن . در جوابشون هم دقیقا متن تو رو به کار بردم . نهایتا تونستم با خانواده خودم و اقوام در دسترس ۱۸ تا رای جمع کنم و هممون باهم رفتیم پای صندوق رای.
    خواستم این رو بگم که تو به طور غیر مستقیم باعث شدی ۱۸ نفری که تحریمی بودن ، با خوندن نوشته تو برن و رای بدن .
    ممنون از مطلبت .

    1. نویسنده
      پست
  5. میلاد کا

    سلام

    ممنون بابت این نوشته ی بسیار خوب. خوندنش در یک بعدازظهر زیبا که شور و شعف انتخابمون رو کشیدیم بسیار لذت بخش بود.
    و البته از حق نگذریم به پایان رسیدن این مطلب با “سلام” یاد همه ی شهدا و جانبازان و ایثارگران و در یک کلام “عاشقان” این مملکت رو در دلم زنده کرد.
    ممنونم

  6. حسن

    با سلام،
    هشت سال تاریک و ترس از آینده، ترس از اینکه چه خواهد شد نه اینگه یک سال دیگر چه خواهد شد بلکه فردا همین فردا چه خواهد شد. بی ثباتی، بی ثباتی و بی ثباتی می تواند هر شخصی را از پا درآورد می خواهد هر که باشد هر چه باشد هر جایی باشد، می دانم بهترین روزهای عمرم در آن هشت سال بوده در ان سال هایی که می توانستم خیلی کارها بکنم در عوض فقط فکر این بودم که فلان چیز را بخرم که فلان چیز قیمتش فلان می شود نه من بلکه همه، در همۀ زندگی من آن روزها سایه افکنده بود مخصوصاً آن سال های ۹۰ و ۹۱ که بدترین شرایط بر ما حاکم بود فقط به خاطر اینکه خودمان بی فکری کرده بودیم، خودمان خودمان را نابود می کردیم سر چی، هیچ چیز سر یک سری شعارهای توخالی، امیدوارم همیشه در مسیر پیشرفت باشیم و هر روز شاهد روابط بین المللی بیشتر، دیپلماسی واقعی و رشد اقتصادی ملموس باشیم.
    با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *