پیرامون شبکه های هرمی (۱): هدف، دُر کمیاب

پیش نوشت اول:

اگر خواستید یک سری مطالب علمی در این مورد بخوانید، به پس نوشت بروید، آنجا یک سری لینک گذاشته ام، من اینجا صرفا نظرات شخصی خودم را می گویم.

پیش نوشت دوم:

فعلا این اولین مطلب با این موضوع است. نمیدانم چندتای دیگر در موردش خواهم نوشت، ولی یکی دوتای دیگرش را همین الان در ذهن دارم.

پیش نوشت سوم:

منظور من از شبکه های هرمی، تمامی آن فعالیتهایی است که در کشور به اسم بازاریابی شبکه ای، بازاریابی چندسطحی (Multi-Level Marketing:MLM)، نتورک و غیره انجام میشوند. حتی آنهایی که مجوز از وزارت صنعت دارند. برای اینکه دلیل این نامگذاری را بدانید، به پس نوشت مراجعه کنید.

نوشت:

سوای دلایل اولیه ورود افراد به این مجموعه ها بنظرم یکی از چیزهایی که انگیزه افراد برای ادامه این فرایند را فراهم میکند، هدفی است که با حضور در این مجموعه پیدا میکنند.

وقتی با یکی از همین دوستان در این مورد حرف میزدم، برای من از تلاش سه ساله اش برای رسیدن به پول در این مجموعه میگفت و همه برنامه های قشنگی که برای خرج کردن آن پول داشت. یعنی این آدم واقعا خودش را آماده کرده بود که سه سال زحمت بکشد و بعد باقی عمرش را راحت باشد. و واقعا هم تلاش میکرد (و میکند).

این یعنی یک مرجع بیرونی برای زندگی این آدم هدفی مشخص کرده و او حاضر است برای رسیدن به این هدف زحمات زیادی هم متقبل شود. بنظر من اگر خود این آدم یک هدف مشخص در زندگیش داشت، احتمال اینکه جذب این داستان شود، خیلی کمتر بود.

یکی از دفعاتی که برای چنین داستانی در سال ۸۵ (که تازه آمده بودم تهران) به آفیس گلدکوئیست رفتم (فکر کنم به صورت میانگین ما ایرانیها، بیشتر از دو بار در زندگیمان مورد دعوت شبکه های هرمی قرار گرفته ایم!)، بعد از توضیحات مفصل آن فرد ارائه دهنده، چندان رغبتی در من ایجاد نشد، یادم هست بعدها به همان بنده خدایی که مرا برده بود (از زابل به امید کسب درآمد آمده بود و خداروشکر زود سرش به سنگ خورد و یک سال بیشتر وقتش تلف نشد، آفیسشان را جمع کردند!)، گفتم من الان یک سری اهداف تحصیلی دارم، اینها که میگویی چندان برایم جذابیتی ندارد.

البته من دلایل دیگری هم برای نپذیرفتن قضیه داشتم ولی فکر میکنم نقش این عامل هم پررنگ بود (البته بماند که من هم فقط برای چهار سال بعدش برنامه داشتم و نه بیشتر، و الان که نگاه میکنم اهداف خنده داری بوده، ولی خب همانها انرژی زیادی در من ایجاد میکرد).

مطلب دیگر تلاشی است که این آدمها میکنند، این نشان میدهد که این آدم پتانسیل این همه تلاش کردن را داشته ولی هدفی برای این همه تلاش نداشته، این یک افسوس بزرگ دارد، آن هم به این دلیل که ما همیشه موقع تحلیلِ جامعه، ایرانیان را آدمهایی کم تلاش میدانیم. ولی این یک مثال نقض بزرگ برای این موضوع است. کسی پیدا شده و برای این آدم هدفی تعریف کرده و او حالا دارد از جان و دل برای این موضوع تلاش میکند.

این تعریفِ هدف باید یک فرایند درونی میبود، ولی یک مجموعه ای در راستای منافع خودش هدفی را تعریف کرده و سپس از افراد بازی گرفته، طوری که آنها اهدافی درونی در راستای بازی آن مجموعه برای خودشان تعریف کرده اند. به این فرد آموزش داده نشده بود که خودش برود دنبال هدفش، بر اساس مقتضیات خودش. او با یک مدرک بدردنخور نشسته بود توی خانه اش که ناگهان کسی آمد و به او هدف داد و او لذت تلاش در راستای یک هدف واقعی را چشید. مسلم است که سخت رهایش خواهد کرد.

علاوه بر این، تکنیکهای تعیین هدف و دنبال کردن آن در این سیستم خوب اجرا میشود، به محض اینکه این فرد انرژی اش کم شود، یک عده هستند که به او انرژی دهند. حالا فرض کنید همین آدم برود و (بر اساس علاقه و استعدادش) یک کارگاه تولیدی آثار هنری راه بیندازد و چند ماه اول ضرر بدهد، چه اتفاقی می افتد؟

انرژی خودش که کم شده، دیگران هم از همسر و پدر و مادر بگیر تا دوست و آشنا همه طعنه خواهند زد؛ او قطعا آن کار را رها خواهد کرد. حال اینکه زحمت زیاد و بازده کم در ابتدای هر کاری، کاملا طبیعی است. در این مورد هم آن دوست نتورکرمان، اگرچه انرژی منفی از جانب بعضی اطرافیانش دریافت میکند، ولی انقدر تحت شارژ دوستان خودش در آن شبکه هرمی قرار میگیرد که همچنان پرانرژی به کارش ادامه میدهد.

نکته دیگر نمونه های مشابهی است که دیدنشان باعث دلگرمی او میشود. او چند آدم پولدار دیده که از راه تولید و زحمت زیاد به درآمد رسیده اند؟ اما در این مجموعه مدام آدمهای پولداری میبند که ماشین لوکس سوارند و از این راه به این درآمد رسیده اند.

القصه به نظرم مورد توجه قرار گرفتن این پدیده در ایران چندان واقعه عجیبی نیست. هدف داشتن واقعا کیفیت زندگی ما آدمها را به طرز محسوسی بالا میبرد، و ما اکثرا آدمهای بی هدفی هستیم که نمی دانیم چندچندیم با خودمان.

پس نوشت:

حرفای معلمم راجع به این موضوع (ترتیب خواندن حتما باید رعایت شوند):

درباره شبکه های هرمی (۱) – چهار معیار سنجش فعالیت‌ها: شرع، قانون، استراتژی،اخلاق

درباره شبکه های هرمی (۲): شبکه هایی که کالای واقعی نمی‌فروشند

درباره شبکه های هرمی (۳): چرا از اصطلاح هرمی استفاده می‌شود؟

درباره شبکه های هرمی (۴): جنس رابطه میان اعضای یک شبکه هرمی با شبکه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *